**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 199 تا 207

خطبه شماره 199

و من کلام له علیه السلام [10] کان یوصی به اصحابه [11] تعاهدوا امر الصلاه ، و حافظوا علیها ، واستکثروا منها ، و تقربوا بها [12] فانها [[ کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا ] ] [13] الا تسمعون الی جواب اهل النار حین سئلوا : [[ ما سلککم فی سقر ? قالوا : [14] لم نک من المصلین ] ] و انها لتحت الذنوب حت الورق ، و تطلقها اطلاق الربق [15] و شبهها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالحمه [1] تکون علی باب الرجل ، فهو یغتسل منها فی الیوم واللیله خمس مرات ، [2] فما عسی ان یبقی علیه من الدرن ? [3] و قد عرف حقها رجال من المؤمنین الذین لا تشغلهم عنها زینه متاع ، و لا قره عین من ولد و لا مال [4] یقول الله سبحانه : [[ رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله واقام الصلاه وایتاء الزکاه ] ] . [5] و کان رسول الله [ص ] نصبا بالصلاه بعد التبشیر له بالجنه ، [6] لقول الله سبحانه : [[ و امر اهلک بالصلاه واصطبر علیها ] ] ، [7] فکان یامر بها اهله و یصبر علیها نفسه [8] الزکاه [9] ثم ان الزکاه جعلت مع الصلاه قربانا لاهل الاسلام ، فمن اعطاها طیب النفس بها ، [10] فانها تجعل له کفاره ، و من النارحجازا و وقایه [11] فلا یتبعنها احد نفسه ، و لا یکثرون علیها لهفه ، [12] فان من اعطاها غیر طیب النفس بها ، یرجو بها ما هو افضل منها ، فهو جاهل بالسنه ، [13] مغبون الاجر ، ضال العمل ، طویل الندم [14] الامانه [15] ثم اداء المانه ، فقد خاب من لیس من اهلها انها عرضت علی السماوات المبنیه ، [16] والارضین المدحوه ، والجبال ذات الطول المنصوبه [1] فلا اطول ولااعرض ، و لا اعلی و لا اعظم منها [2] و لو امتنع شی ء بطول او عرض او قوه او عز لامتنعن ، ولکن اشفقن من العقوبه ، [3] و عقلن ما جهل من هو اضعف منهن ، و هو الانسان ، [[ انه کان ظلوما جهولا ] ] [4] علم الله تعالی [5] ان الله سبحانه و تعالی لا یخفی علیه ما العباد مقترفون فی لیلهم و نهارهم [6] لطف به خبرا ، و احاط به علما [7] اعضاؤکم شهوده ، و جوارحکم جنوده ، و ضمائرکم عیونه ، و خلواتکم عیانه

ترجمه

[10] از سخنان امام ( ع ) که همواره یارانش را به آن توصیه می کرد[11] نماز را به پا دارید محافظت آن را بر عهده گیرید زیاد به آن توجه کنید و فراوان نماز بخوانید و به وسیله آن به خدا تقرب جوئید [12] زیرا نماز به عنوان فریضه واجب در اوقات مختلف شبانه روز بر مؤمنان مقرر شده است [13] مگر به پاسخ دوزخیان در برابر این پرسش که چه چیز شما را به دوزخ کشانیده است گوش فرانداده اید که می گویند [14] ما از نمازگزاران نبودیم 000 نماز گناهان را همچون برگهای پائیزی می ریزد و غل و زنجیرهای معاصی را از گردنها می گشاید . [15] پیامبر ( ص ) نماز را به چشمه آب گرمی که [1] بر درب خانه کسی باشد و شبانه روزی پنج بار خود را در آن شتشو دهد تشبیه کرده است [2] که بدون تردید چرک و آلودگی در بدن چنین کسی باقی نخواهد ماند [3] گروهی از مؤمنان که زینت و متاع این جهان و چشم روشنی آن یعنی فرزندان و اموال آنان را به خود مشغول نداشته حق نماز را خوب شناخته اند [4] خداوند سبحان می گوید : مردانی هستند که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات بازنمی دارد [5] رسول خدا ( ص ) بعد از بشارت به بهشت خویش را در مورد نماز به تعب و مشقت انداخته بود [6] زیرا خداوند به او فرموده بود : خانواده خویش را به نماز فرمان ده و در برابر آن شکیبا باش [7] لذا آن حضرت پی در پی اهل بیت خود را به نماز امر می کرد و خود نیز در انجام آن شکیبائی داشت . [8] زکات [9] [ و بدانید که ] زکات همراه نماز مایه تقرب مسلمانان به خداوند است بنابراین کسی که زکات را با طیب خاطر عطا کند [10] کفاره [ گناهان ] او محسوب می شود و مانع و حاجبی از آتش برای او خواهد بود [11] پس نباید کسی چشم به دنبال آنچه پرداخته بدوزد و در ادای آن برای خویش مشتقت ببیند یا بخاطر آن حسرت خورد [12] زیرا آن کس که بدون طیب نفس برای دریافت مزد بیشتری آن را بپردازد نسبت به سنت پیامبر ( ص ) جاهل است [13] و از اجر و ثواب مغبون و در عمل گمراه و بسیار پشیمان خواهد شد . [14] ادای امانت [15] سپس [وظیفه الهی هر کس ] اداء امانت است چه اینکه آن کس که اهل امانت نباشد هرگز به مقصد نمی رسد [ بدانید ] امانت بر آسمانهای بناشده [16] زمینهای گسترده کوههای مرتفع که : [1] از آنها طولانی تر عریضتر و بلندتر و عظیمتر پیدا نشود عرضه شد [ ولی آنها قدرت تحمل آن را نیافتند ] [2] و اگر قرار بود چیزی به واسطه طول ، عرض ، قوت و نیروئی که دارد از پذیرفتن امانت امتناع ورزد و تکبر به خرج دهد حتما [ آسمان زمین و کوهها ] بودند ولی اینها [ به خاطر غرور و قدرت خود امتناع نورزیدند بلکه ] از کیفر تحمل و عدم قدرت بر ادای آن وحشت داشتند [3] و آنچه را که موجود ناتوان تری یعنی انسان به آن جاهل بود درک کردند قرآن در این باره می فرماید : انسان ستمگر و نادان بود [4] علم خداوند [5] آنچه را که بندگان در شب و روز انجام می دهند بر خداوند متعال پوشیده نیست [6] به طور دقیق از اعمال آنها آگاه است و با علم بی پایانش به آنها احاطه دارد [7] اعضای شما گواه او و اندام شما سپاهیان او ضمیر و وجدانتان جاسوسان وی و خلوتهای شما در برابر او آشکار و عیان است

خطبه شماره 200

و من کلام له علیه السلام [8] فی معاویه [9] و الله ما معاویه بادهی منی ، ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس ، [10[ولکن کل غدره فجره ، و کل فجره کفره [11] [[ و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامه ] ] [12] والله ما استغفل بالمکیده ، و لا استغمز بالشدیده

ترجمه

[8] سخنی است که امام ( ع ) درباره معاویه ایراد فرموده [9] من از همه سیاستمدارترم سوگند بخدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناه می شود اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود من سیاستمدارترین مردم بودم [10] ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر است [11] در قیامت هر غدار و مکاری پرچم خاصی دارد که به آن وسیله شناخته می شود . [12] به خدا سوگند من با کید و مکر اغفال نمی شوم و در رویاروئی با شداید ناتوان نمی گردم

خطبه شماره 201

و من کلام له علیه السلام [1] یعظ بسلوک الطریق الواضح [2] ایها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله ، [3] فان الناس قد اجتمعوا علی مائده شبعها قصیر ، وجوعها طویل [4] ایها الناس ، انما یجمع الناس الرضی و السخط [5] و انما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضی ، [6] فقال سبحانه : [[ فعقروها فاصبحوا نادمین ] ] ، [7] فما کان الا ان خارت ارضهم بالخسفه خوار السکه المحماه فی الارض الخواره [8] ایها الناس ، من سلک الطریق الواضح ورد الماء ، و من خالف وقع فی التیه

ترجمه

[1] از سخنان امام ( ع ) که در آن توصیه فرموده راه روشن را انتخاب کنند[2] ای مردم در طریق هدایت از کمی نفرات وحشت نکنید [3] زیرا مردم در اطراف سفره ای اجتماع کرده اند که مدت سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است . [4] ای مردم رضایت و نارضائی [ بر عملی ] موجب وحدت پاداش و کیفر مردم می گردد [ یعنی عاملان و کسانی که راضی به آن عملند در کیفر یا پاداش شریکند ] [5] ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد اما عذاب و کیفر آن همه قوم ثمود را فراگرفت زیرا همه به عمل او راضی بودند [6] خداوند سبحان می فرماید : فعقروها فاصبحوا نادمین : آن را پی کردند ولی [ سرانجام پس از نزول بلا ] پشیمان شدند [7] سرزمین آنان همچون آهن گداخته ای که در زمین نرم فرورود یکباره فریادی برآورد و فروکش کرد [ و به این طریق کیفر اعمال خلاف خود را دیدند ] [8] ای مردم آن کس که از راه آشکار و جاده واضح برود به آب می رسد اما آن کس که مخالفت کند و از این طریق منحرف گردد در حیرت و سرگردانی قرار خواهد گرفت [ و تشنه کام جان می دهد ]

خطبه شماره 202

و من کلام له علیه السلام [9] روی عنه انه قاله عند دفن سیده النساء فاطمه علیها السلام ، کالمناجی به رسول الله صلی الله علیه و سلم عند قبره [10] السلام علیک یا رسول الله عنی ، و عن ابنتک النازله فی جوارک ، [11] والسریعه اللحاق بک قل ، یا رسول الله ، عن صفیتک صبری ، و رق عنها تجلدی ، [1] الا ان فی التاسی لی بعظیم فرقتک ، و فادح مصیبتک ، موضع تعز ، [2] فلقد وسدتک فی ملحوده قبرک ، [3] وفاضت بین نحری و صدری نفسک [[فانا لله و انا الیه راجعون ] ] [4] فلقد استرجعت الودیعه ، و اخذت الرهینه اما حزنی فسرمد ، و اما لیلی فمسهد ، [5] الی ان یختار الله لی دارک التی انت بها مقیم [6] و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها فاحفها السؤال ، [7] واستخبرها الحال ، هذا و لم یطل العهد ، و لم یخل منک الذکر ، [8] و السلام علیکما سلام مودع ، لا قال و لا سئم ، فان انصرف فلا عن ملاله ، [9] و ان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین

ترجمه

[9] از سخنان امام علیه السلام است روایت شده که : این سخن را امام ( ع ) در کنار قبر فاطمه علیهاالسلام سیده زنان جهان به هنگام دفن او فرموده و گویا با پیامبر ( ص ) سخن می گوید [10] ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرودآمده [11] و به سرعت به تو ملحق شده است سلام ای پیامبر از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته 000 [1] اما پس از روبروشدن با مرگ و رحلت تو هر مصیبتی به من برسد کوچک است [2] [ فراموش نمی کنم ] با دست خود تو را در میان قبر قرار دادم [3] و هنگام رحلتت سرت برسینه ام بود که قبض روح شدی فانا لله و انا الیه راجعون : ما از آن خدائیم و به سوی او بازمی گردیم . [4] [ ای پیامبر ] امانتی که به من سپرده بودی هم اکنون بازداده شده و گروگان را بازپس دادم اما اندوهم همیشگی است و شبهایم همراه بیداری [5] تا آندم که خداوند سرمنزل تو را که در آن اقامت گزیده ای برایم انتخاب کند [6] به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وی اجتماع کرده بودند سرگذشت وی را از او بی پرده بپرس [7] و چگونگی را از وی خبر گیر وضع این چنین است در حالیکه هنوز فاصله ای با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده [8] سلام من به هر دوی شما باد سلام وداع کننده نه سلام کسی که یا خشنود یا خسته دل باشد اگر از خدمت تو بازمی گردم از روی ملالت نیست [9] و اگر در کنار قبرت اقامت گزینم نه به خاطر سوءظنی است که به وعده نیک خدا در مورد صابران دارم

خطبه شماره 203

و من کلام له علیه السلام [10] فی التزهید من الدنیا و الترغیب فی الاخره [11] ایها الناس ، انما الدنیادار مجاز ، والاخره دار قرار ، فخذوا من ممرکم لمقرکم ، [12] و لا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم ، [13] و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج منها ابدانکم ، ففیها اختبرتم ، و لغیرها خلقتم [14] ان المرء اذا هلک قال الناس : ما ترک ? [1] و قالت الملائکه : ما قدم ? لله آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا ، [2] ولا تخلفوا کلا فیکون فرضا علیکم

ترجمه

[10] از سخنان امام ( ع ) که درباره زهد در دنیا و تشویق به آخرت فرموده است [11] ای مردم دنیا سرای گذر است و آخرت خانه قرار و همیشگی پس از گذرگاه خویش برای سرمنزل قرار خود توشه تهیه کنید [12] و پرده خویش را در پیش کسی که از اسرارتان آگاه است ندرید . [13] پیش از اینکه بدنتان از جهان خارج گردد قلبتان را از آن خارج سازید در دنیا آزمایش می شوید و برای غیر از آن آفریده شده اید . [14] آن دم که کسی بمیرد مردم می گویند : چه باقی گذاشت ؟ 000 [1] ولی فرشتگان می گویند چه چیز پیش فرستاده ؟ خدا پدرتان را رحمت کند مقداری از ثروت خویش را از پیش بفرستید تا به عنوان قرض [ در پیشگاه خدا ] برایتان باقی بماند [2] و همه را مگذارید که فریضه سنگینی برایتان خواهد داشت [ و آن پاسخگوئی روز قیامت است ]

خطبه شماره 204

و من کلام له علیه السلام [3] کان کثیرا ما ینادی به اصحابه [4] تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل ، و اقلوا العرجه علی الدنیا ، [5] وانقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزاد ، فان امامکم عقبه کوؤدا [6] و منازل مخوفه مهوله ، لابد من الورود علیها ، والوقوف عندها [7] واعلموا ان ملاحظ المنیه نحوکم دانیه ،[8] و کانکم بمخالبها و قد نشبت فیکم ،و قد دهمتکم فیها مفظعات الامور ، و معضلات المحذور [9] فقطعوا علائق الدنیا واستظهروا بزاد التقوی [10] و قد مضی شی ء من هذا الکلام فیما تقدم ، بخلاف هذه الروایه

ترجمه

[3] از سخنان امام علیه السلام که همواره اصحاب خویش را با آن مخاطب می ساخته است . [4] خدای شما را رحمت کند آماده حرکت شوید که ندای رحیل و کوچ در میان شما بلند شده است . علاقه به اقامت در دنیا را کم کنید [5] و با تهیه زاد و توشه اعمال نیک به سوی آخرت بازگردید که گردنه های سخت و دشوار [6] و سرمنزلهای خوفناک در پیش دارید و باید در آنها فرودآئید و در آنجا توقف کنید [7] آگاه باشید که فاصله نگاههای مرگ به شما کوتاه و نزدیک است [8] و گویا مرگ چنگالهایش را در جان شما فروبرده کردارهای بد مشکلات زندگی و کژیها و ناروائیها مرگ را از شما پنهان داشته اند [9] بنابر این علائق و وابستگیهای دنیا را از خویش کم کنید و کمر خویش را با توشه تقوا محکم ببندید [10] قسمتی از این سخن قبلا گذشت ولی با این روایت تفاوت داشت

خطبه شماره 205

و من کلام له علیه السلام [11] کلم به طلحه و الزبیر بعد بیعته بالخلافه و قد عتبا علیه من ترک مشورتهما ، و الاستعانه فی الامور بهما [12] لقد نقمتما یسیرا ، و ارجاتما کثیرا الا تخبرانی ، [13] ای شی ء کان لکما فیه حق دفعتکما عنه ? [1] ام ای قسم استاثرت [ نهج البلاغه م 21 ] علیکما به ? ام ای حق رفعه الی احد من المسلمین ضعفت عنه ، ام جهلته ام اخطات ، بابه [2] والله ما کانت لی فی الخلاقه رغبه ، و لا فی الولایه اربه ، [3] ولکنکم دعوتمونی الیها ، وحملتمونی علیها ، فلما افضت الی نظرت الی کتاب الله و ما وضع لنا ، [4] و امرنا بالحکم به فاتبعته ، و ما استن النبی ، صلی الله علیه و آله و سلم ، فاقتدیته ، [5] فلم احتج فی ذلک الی رایکما ، [6] ولا رای غیرکما ، و لا وقع حکم جهلته ، فاستشیر کما و اخوانی من المسلمین ، [7] و لو کان ذلک لم ارغب عنکما ، و لا عن غیرکما [8] و اما ما ذکرتما من امر الاسوه ، فان ذلکم امر لم احکم انا فیه برایی ، [9] و لا ولیته هوی منی ،بل وجدت انا و انتما ما جاء به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قد فرغ منه ، [10] فلم احتج الیکما فیما قد فرغ الله من قسمه ، و امضی فیه حکمه ، فلیس لکما ، [11] والله ، عندی و لا لغیر کما فی هذا عتبی [12] اخذ الله بقلوبنا و قلوبکم الی الحق ، و الهمنا و ایاکم الصبر [13] ثم قال علیه السلام : رحم الله رجلا رای حقا فاعان علیه ، [14] او رای جورا فرده و کان عونا بالحق علی صاحبه

ترجمه

[11] یکی از سخنان امام ( ع ) هنگامیکه طلحه و زبیر پس از بیعت به امام ( ع ) اعتراض کردند که چرا در امور با آنان مشورت نکرده و از آنها کمک نگرفته است امام ( ع ) این سخن را در پاسخ آنها فرمود . [12] برای امور ناچیزی خشم گرفتید و خوبیهای فراوان را نادیده انگاشتید آیا ممکن است مرا آگاه سازید [13] که شما چه حقی داشته اید که آن را از شما بازداشته ام ؟ یا کدام سهم بوده که من متصرف شده 000 و بر شما ستم روا داشته ام ؟ [1] و یا کدام شکایت و حقی بوده که یکی از مسلمانان پیش من آورده و من در برابر [ گرفتن و رسیدگی به آن ] ضعف نشان داده ام ؟ و یا کدام [ حق و یا فرمان الهی بوده ] که به آن جاهل و یا راه آن را اشتباه پیموده ام ؟ [2] به خدا سوگند من به خلافت رغبتی نداشتم و به ولایت و زمامداری شما علاقه ای نشان نمی دادم . [3] و این شما بودید که مرا به آن دعوت کردید و آنرا به من تحمیل نمودید . و آنگاه که حکومت و زمامداری به من رسید من در کتاب خدا نظر انداختم [4] هر دستوری که داده و هر امری که فرموده بود متابعت کردم . به سنت و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توجه نموده به آن اقتدا نمودم [5] لذا هیچ نیازی به حکم و رای شما و دیگران پیدا نکردم . [6] هنوز حکمی پیش نیامده که آن را ندانم و نیاز به مشورت شما و برادران مسلمان خود پیدا کنم . [7] اگر چنین پیشامدی می شد از شما و دیگران روی گردان نبودم . [8] و اما [ اعتراض ] شما در مورد اینکه [ چرا بین شما و سائر مسلمانان ] به تساوی رفتار کرده ام این حکمی نبوده که من به رای خود صادر کرده [9] و بر طبق خواسته دلم انجام داده باشم بلکه من و شما می دانیم که این همان دستورالعملی است که پیامبر ( ص ) آورده و انجام داده است . [10] و در آنچه خداوند سهم بندی آن را مشخص نموده و فرمان آن را صادر کرده به شما نیازی نداشتم . [11] به خدا سوگند نه شما و نه دیگری نمی تواند به من اعتراضی داشته باشد . [12] خداوند قلبهای ما و شما را به سوی حق متوجه سازد و شکیبائی و استقامت [ تحمل حق ] را به ما الهام نماید [13] سپس امام ( ع ) فرمود : خدای رحمت کند آن کس که هرگاه حقی را ببیند اعانت کند [14] و یا اگر ستمی را مشاهده نماید آن را از بین ببرد به یاری صاحب حق برخیزد و بر ضد ستمگر قیام نماید

خطبه شماره 206

و من کلام له علیه السلام [1] و قد سمع قوما من اصحابه یسبون اهل الشام ایام حربهم بصفین [2] انی اکره لکم ان تکونوا سبابین ، ولکنکم لو وصفتم اعمالهم ، [3] و ذکرتم حالهم ، کان اصوب فی القول ، و ابلغ فی العذر ، و قلتم مکان سبکم ایاهم : [4] اللهم احقن دماءنا و دماءهم ، و اصلح ذات بیننا و بینهم ،[5] واهدهم من ضلالتهم ، حتی یعرف الحق من جهله ، [6] و یرعوی عن الغی و العدوان من لهج به

ترجمه

[1] از سخنان امام ( ع ) این سخن را هنگامی فرمود که شنید عده ای ازاصحابش شامیان را در صفین دشنام می دادند . [2] من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید اما اگر کردارشان را یادآور می شدید [3] و گمراهیها و کارهای ناشایسته آنان را برمی شمردید به راست نزدیکتر و معذورتر بود شما باید به جای دشنام به آنها می گفتید : بار پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن بین ما و آنها را اصلاح نما [5] و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت فرما تا آنان که جاهلند حق را بشناسند [6] و کسانی که ستیزگی و دشمنی با حق می کنند دست بردارند و بازگردند

خطبه شماره 207

و من کلام له علیه السلام [7] فی بعض ایام صفین و قد رای الحسن ابنه علیه السلام یتسرع الی الحرب [8] املکوا عنی هذا الغلام لا یهدنی ، [9] فاننی انفس بهذین یعنی الحسن والحسین علیهما السلام علی الموت [10] لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [11] قال السید الشریف : و قوله علیه السلام [[املکوا عنی هذا الغلام ] ] من اعلی الکلام وافصحه

ترجمه

[7] از سخنان امام ( ع ) این سخن را امام ( ع ) هنگامی فرمود که در بعضی از روزهای جنگ صفین مشاهده کرد فرزندش امام حسن ( ع ) به سوی نبرد به سرعت در حرکت است . [8] این جوان را به شدت بگیرید و نگاهش دارید تا [ مرگ او ] مرا در هم نکوبد . [9] من در مرگ این دو حسن و حسین ( ع ) بخل می ورزم [10] نکند با مرگ آنها نسل رسولخدا ( ص ) قطع گردد [11] سیدرضی می فرماید : جمله :املکوا عنی هذا الغلام : در مرحله اعلای سخن و از فضیحترین جمله هاست


خطبه 196 تا 198

خطبه شماره 196

و من خطبه له علیه السلام بعثه النبی [6] بعثه حین لا علم قائم ، و لا منار ساطع ، و لا منهج واضح [7] العظه بالزهد [8] اوصیکم ، عباد الله ، بتقوی الله ، و احذرکم الدنیا ، فانها دار شخوص ، [9] و محله تنغیض ، ساکنها ظاعن ، و قاطنها بائن ،[10] تمید باهلها میدان السفینه تقصفها العواصف فی لجج البحار ، [11] فمنهم الغرق الوبق ، و منهم الناجی علی بطون الامواج ، [12] تحفزه الریاح باذیالها ، و تحمله علی اهوالها ، [13] فما غرق منها فلیس بمستدرک ، و ما نجا فالی مهلک [1] عباد الله ، الان فاعلموا ، و الالسن مطلقه ، والابدان صحیحه ، [2] والاعضاء لدنه ، والمنقلب فسیح ، والمجال عریض ، [3] قبل ارهاق الفوت و حلول الموت فحققوا علیکم نزوله ، و لا تنتظروا قدومه

ترجمه

[6] از خطبه های امام علیه السلام است . بعثت پیامبر ( ص ) هنگامی پیامبر ( ص ) را مبعوث ساخت که نه نشانه ای [ از دین ] بر پا و نه چراغ هدایتی روشن و نه طریق حقی آشکار بود [7] موعظه به زهد [8] ای بندگان خدا شما را به تقوا توصیه می کنم و از دنیا بر حذر می دارم زیرا دنیا سرای ناپایدار [9] و جایگاه سختی و مشقت است ساکنانش مسافر و مقیمانش مجبور به جدائی از آن هستند .[10] دنیا همچون کشتی است که در دل دریاها بادهای تند و شدید آن را مضطرب می سازد اهل خود را همیشه در اضطراب و ناراحتی قرار می دهد ،[11] [سرنشینان آن ] بعضی غرق شده و هلاک گردیده اند و برخی در میان امواج در حال نجاتند ،[12] بادها آنها را از این سو به آن سو می برند و در جاهای هولناک قرار می دهند . [13] اما آنها که هلاک شده اند بازیافتنشان ممکن نیست و آنان که نجات یافته اند نیز در شرف هلاکند . [1] ای بندگان خدا از هم اکنون به هوش باشید هنوز زبانها آزاد بدنها سالم [2] اعضاء و جوارح آماده محل رفت و آمد وسیع و مجال بسیار است [3] [ به هوش باشید ] پیش ازآنکه فرصت از دست برود و مرگ فرارسد آمدن مرگ را مسلم و تحقق یافته شمارید نه آنکه منتظر آن باشید [ که در عمل سستی و تاخیر کنید ]

خطبه شماره 197

و من کلام له علیه السلام [4] ینبه فیه علی فضیلته لقبول قوله و امره و نهیه [5] و لقد علم المستحفظون من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله [6] انی لم ارد علی الله و لا علی رسوله ساعه قط و لقد واسیته بنفسی [7] فی المواطن التی تنکص فیها الابطال ، و تتاخر فیها الاقدام ، نجده اکرمنی الله بها [8] و لقد قبض رسول الله صلی الله علیه و آله و ان راسه لعلی صدری [9] و لقد سالت نفسه فی کفی ، فامررتها علی وجهی و لقد ولیت غسله صلی الله علیه و آله [10] والملائکه اعوانی ، فضجت الدار والافنیه : [11] ملا یهبط ، و ملا یعرج ، و ما فارقت سمعی هینمه منهم ، [12] یصلون علیه حتی واریناه فی ضریحه [13] فمن ذا احق به منی حیا ومیتا ? فانفذوا علی بصائرکم ،[1] ولتصدق نیاتکم فی جهاد عدوکم فوالذی لا اله الا هو انی لعلی جاده الحق ، [2] و انهم لعلی مزله الباطل اقول ما تسمعون ، و استغفر الله لی ولکم

ترجمه

[4] از سخنان امام ( ع ) که درآن موقعیت خویش و لزوم اطاعت فرمانش راتاکید می کند [5] اصحاب و یاران محمد ( ص ) که حافظان و نگهداران اسرار او هستند به خوبی می دانند [6] که من حتی یک لحظه به معارضه با [ احکام و دستورات ] خدا و پیامبر برنخاسته ام بلکه با در کف گذاشتن جان خود [7] در صحنه های نبردی که شجاعان قدمهایشان می لرزید و پشت کرده فرار می کردند با حضرتش مواسات کردم و این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرموده است .[8] رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که سرش برسینه ام قرار داشت قبض روح گردید [9] و جانش در دستم جریان پیدا کرد آنرا به چهره کشیدم . من متصدی غسل آن حضرت بودم [10] و فرشتگان مرا یاری می کردند [ گوئی ] در و دیوار خانه اش به ضجه در آمده بودند .[11] گروهی [ از فرشتگان ] به زمین می آمدند و گروهی به آسمان می رفتند گوش من از صدای آهسته آنان [12] که بر آن حضرت نماز می خواندند خالی نمی شد تا آنگاه که او را در ضریح خود بخاک سپردیم . [13] بنابراین چه کسی به آن حضرت به هنگام حیات و مرگ از من سزاوارتر است ؟ با بینش خویش بسوی جهاد سرعت کنید 000 [1] باید نیت شما در صحنه جهاد عملتان را تصدیق کند سوگند به آن کسی که جز او آفریدگار و معبودی نیست من در جاده حق قرار دارم [2] و آنها [ مخالفان ] در لغزش گاه باطل می گویم آن چه را که می شنوید و برای خود و شما از خداوند درخواست مغفرت و آمرزش می کنم

خطبه شماره 198

و من خطبه له علیه السلام [3] ینبه علی احاطه علم الله بالجزئیات ، ثم یحث علی التقوی ،و یبین فضل الاسلام و القرآن [4] یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات ، و معاصی العباد فی الخلوات ، [5] والاختلاف النینان فی البحار الغامرات ، و تلاطم الماء بالریاح العاصفات [6] و اشهد ان محمدا نجیب الله ، و سفیر وحیه ، و رسول رحمته [7] الوصیه بالتقوی [8] اما بعد ، فانی اوصیکم بتقوی الله الذی ابتداء خلقکم ، و الیه یکون معادکم ، [9] و به نجاح طلبتکم ، و الیه منتهی رغبتکم ، و نحوه قصد سبیلکم [10] و الیه مرامی مفزعکم فان تقوی الله دواء داء قلوبکم ، [11] و بصر عمی افئدتکم ، و شفاء مرض اجسادکم ، و صلاح فساد صدورکم ، [12] وطهور دنس انفسکم ، و جلاء عشا بصارکم ، [1] و امن فزع جاشکم ، و ضیاء سواد ظلمتکم فاجعلوا طاعه الله شعارا دون دثارکم ، [2] و دخیلا دون شعارکم ، و لطیفا بین اضلاعکم ، [3] و امیرا فوق امورکم ، و منهلا لحین ورودکم ، [4] و شفیعا لدرک طلبتکم ، و جنه لیوم فزعکم ، و مصابیح لبطون قبورکم ، [5] و سکنا لطول وحشتکم ، و نفسا لکرب مواطنکم [6] فان طاعه الله حرز من متالف مکتنفه ، و مخاوف متوقعه ، واوار نیران موقده [7] فمن اخذ بالتقوی عزبت عنه الشدائد بعد دنوها ، [8] واحلولت له الامور بعد مرارتها ، وانفرجت عنه الامواج بعد تراکمها ، [9] و اسهلت له الصعاب بعد انصابها و هطلت علیه الکرامه بعد قحوطها ، [10] و تحدبت علیه الرحمه بعد نفورها ، و تفجرت علیه النعم بعد نضوبها ، [11] و وبلت علیه البرکه بعد ارذاذها [12] فاتقواالله الذی نفعکم بموعظه ، و وعظکم برسالته ، وامتن علیکم بنعمته [13] فعبدوا انفسکم لعبادته ، واخرجوا الیه من حق طاعته [14] فضل الاسلام [15] ثم ان هذا الاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه ، واصطنعه علی عینه ، [16] و اصفاه خیره خلقه ، و اقام دعائمه علی محبته اذل الادیان بعزته [1] و وضع الملل برفعه ، و اهان اعداءه بکرامته ، و خذل محادیه بنصره ، [2] و هدم ارکان الضلاله برکنه و سقی من عطش من حیاضه ، [3] و اتاق الحیاض بمواتحه ثم جعله لا انفصام لعروته ، [4] و لا فک لحلقته ، و لا انهدام لاساسه ، و لا زوال لدعائمه ، [5] و لا انقلاع لشجرته ، و لا انقطاع لمدته ، و لا عفاء لشرائعه ، [6] و لا جذ لفروعه ، و لا ضنک لطرقه ، و لا وعوثه لسهولته ، [7] و لا سواد لوضحه ، و لا عوج لانتصابه ، و لا عصل فی عوده ، [8] و لا وعث لفجه ، و لا انطفاء لمصابیحه ، و لا مراره لحلاوته [9] فهو دعائم اساخ فی الحق اسناخها ، [10] و ثبت لها آساسها ، و ینابیع غزرت عیونها و مصابیح شبت نیرانها ، [11] و منار اقتدی بها سفارها ، و اعلام قصد بها فجاجها ، [12] و مناهل روی بها ورادها جعل الله فیه منتهی رضوانه ، و ذروه دعائمه ، و سنام طاعته ، [13] فهو عند الله وثیق الارکان ، رفیع البنیان ، منیر البرهان ، مضی ء النیران ، عزیز السلطان ، مشرف المنار معوذ المثار [14] فشرفوه واتبعوه ، و ادوا الیه حقه ، وضعوه مواضعه [15] الرسول الاعظم [16] ثم ان الله سبحانه بعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق [1] حین دنا من الدنیا الانقطاع ، و اقبل من الاخره الاطلاع ، [2] و اظلمت بهجتها بعد اشراق ، و قامت باهلها علی ساق ، و خشن منها مهاد ، [3] و ازف منها قیاد ، فی انقطاع من مدتها ، واقتراب من اشراطها ، [4] و تصرم من اهلها ، وانفصام من حلقتها ، [5] وانتشار من سببها ، وعفاء من اعلامها ، و تکشف من عوراتها ، و قصر من طولها [6] جعله الله بلاغا لرسالته ، و کرامه لامته ، و ربیعا لاهل زمانه ، [7] و رفعه لاعوانه ، و شرفا لانصاره [8] القرآن الکریم [9] ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه ، و سراجا لا یخبو توقده ، [10] و بحرا لا یدرک قعره ، و منهاجا لا یضل نهجه ،[11] و شعاعا لا یظلم ضوؤه ، و فرقانا لا یخمد برهانه ، [12] و تبیانا لا تهدم ارکانه ، و شفاء لا تخشی اسقامه ، وعزا لا تهزم انصاره ، [13] و حقا لا تخذل اعوانه فهو معدن الایمان و بحبوحته ، [14] و ینابیع العلم و بحوره ، و ریاض العدل و غدرانه ، و اثافی الاسلام و بنیانه ، [15] و اودیه الحق و غیطانه و بحر لا ینزفه المستنزفون ، [16] و عیون لا ینضبها الماتحون ، و مناهل لا یغیضها الواردون ، [1] و منازل لا یضل نهجها المسافرون ، و اعلام لا یعمی عنها السائرون ، [2] و آکام لا یجوز عنها القاصدون [3] جعله الله ریا لعطش العلماء ، و ربیعا لقلوب الفقهاء ، و محاج لطرق الصلحاء ، [4] و دواء لیس بعده داء ، و نورا لیس معه ظلمه ، [5] و حبلا وثیقا عروته ، و معقلا منیعا ذروته ، و عزا لمن تولاه ، و سلما لمن دخله ، [6] و هدی لمن ائتم به و عذرا لمن انتحله ، و برهانا لمن تکلم به ، [7] و شاهدا لمن خاصم به ، و فلجا لمن حاج به ، [8] و حاملا لمن حمله ، و مطیه لمن اعمله ، و آیه لمن توسم ، و جنه لمن استلام ، [9] و علما لمن وعی ، و حدیثا لمن روی ، و حکما لمن قضی

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) که در مورد احاطه علم خداوند به تمام جزئیات و تشویق به تقوا و برتری اسلام و قرآن ایراد فرموده است . [4] [ خداوند ] از صدای نعره حیوانات وحشی در کوهها و بیابانها گناه و معصیت بندگان در خلوت گاهها [5] آمد و شد و حرکات ماهیان در اقیانوس های ژرف و تلاطم امواج آب در اثر وزش تندبادها [ از همه اینها ] آگاه است .[6] و گواهی می دهم که محمد ( ص ) برگزیده خدا سفیر وحی و رسول رحمت او است [7] توصیه به پرهیزکاری [8] اما بعد من شما را به ترس از خدائی توصیه می کنم که آفرینشتان را آغاز کرده و به سوی او بازگشت می کنید . [9] خدائی که خواسته های شما را برمی آورد،آخرین نقطه امید و میل شما اوست ،راه راست و معتدل شما به او ختم می شود [10] و به هنگام ترس و فزع تنها پناهگاهتان او می باشد . تقوا و ترس از خدا،داروی بیماریهای قلوب ، [11] بینائی دلها، شفای آلام جسمانی ،صلاح و مرهم زخمهای جانها،[12] پاکیزه کننده آلودگی ارواح ، جلای نابینائی چشمها،000 [1] امنیت در برابر ناآرامیها و اضطراب ها و روشنائی تیرگیهای شما است . بنابراین اطاعت خداوند را جامه زیرین قرار دهید نه روئین [2] بلکه آن را داخل بدن و زیر پوست نه جامه زیرین بلکه بالاتر از آن ، آن را با اعضاء و جوارح و قلب خویش بیامیزید . [3] اطاعت او را امیر و فرمانده امور خود راه ورود به آب گاه [ زندگی ] [4] شفیع برای رسیدن به خواسته ها سپر برای روز اضطراب چراغ قبرها [5] آرامش برای وحشت های طولانی و راه گشایش برای لحظات سخت و مشکل زندگی خود قرار دهید [6] زیرا اطاعت خداوند وسیله نگهدارنده ای است از حوادث هلاک کننده و از وحشتگاههائی که انتظار آنرا دارید و از حرارت آتشهای برافروخته شده . [7] آنکس که دست به دامن تقوا زند شدائد و سختی ها از وی دور گردند [8] تلخیها شیرین امواج ناراحتیهای متراکم از هم گشوده [9] مشکلات پی در پی و خسته کننده آسان مجد و عظمت و بزرگواریهای از دست رفته همچون باران دانه درشت بر او فروبارند [10] رحمت قطع شده خداوند به او عطف توجه کند نعمتها پس از فرونشستن به جوشش آیند [11] و برکات کم شده ، به فراوانی بر او ببارند. [12] بنابراین از خداوندی بترسید که با پند و اندرزش به شما سود بخشیده به وسیله رسالتش شما را اندرز داده و با نعمتش بر شما منت گذارده [13] خویشتن را برای پرستش او خاضع سازید و با انجام وظائف حق اطاعتش را به جا آورید .[14] فضیلت اسلام [15] سپس [آگاه باشید] اسلام آئینی است که خداوند برای خویشتن انتخاب فرموده و آن را با دید علم خویش آماده ساخته [ و سخت به آن اهتمام ورزیده است ] [16] و بهترین مخلوقش را [ یعنی محمد ص ] برای تبلیغ آن برگزیده است پایه های آنرا بر محبت خویش قرار داده و ادیان و مذاهب 000 را با عزت و قدرت اسلام ضعیف نمود [1] مذاهب دیگر را با اعتلای آن پائین قرار داد و با احترام و نفوذ آن دشمنانش را خوار گردانید و با نصرت و یاری آن مخالفان سرسختش را مخذول کرد [2] و با نیرومندساختنش ارکان ضلالت را در هم کوبید و تشنگان را از چشمه زلال آن سیراب ساخت [3] و آبگاهش را پر آب کرد . [ خداوند ] اسلام را طوری قرار داده که هرگز پیوندهایش شکسته نشود [4] حلقه هایش گسسته نگردد اساس و ریشه اش ویرانی نپذیرد در پایه هایش زوال راه نیابد [5] درخت وجودش برکنده نشود مدتش پایان نگیرد قوانینش غبار کهنگی به خود راه ندهد [6] شاخه هایش قطع نگردد ضیق و تنگی در راههایش یافت نشود سهولت آن موجب دشواری نگردد [7] تیرگی در روشنائیش به چشم نخورد و در طریق مستقیمش کژی راه نیابد ستونش پیچیدگی نبیند [8] و در جاده های وسیع آن لغزندگی نباشد در چراغش خاموشی و در شیرینیش تلخی پیدا نشود . [9] بنابراین آئین اسلام ستونی است که خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته [10] اساس و پی آن را ثابت قرار داده و چشمه ای است که آب آن فوران می کند چراغی است که شعله های آن برافروخته شده [11] منار هدایتی است که مسافران راه حق با آن رهبری می شوند پرچمی است که برای راهنمائی پویندگان [ راه خدا ] نصب گردیده [12] و آبگاهی است که واردان آن سیراب می شوند . خداوند منتهای خشنودی خود بزرگترین ستونهایش [ یعنی عبادات ] و قله بلند اطاعتش [ یعنی جهاد] را در آن قرار داده است . [13] اسلام در پیشگاه خداوند دارای ارکانی مطمئن بنائی بلند دلیلی درخشنده شعله ای روشنی بخش برهانی نیرومند و مناره ای بلندپایه است که ستیز و معارضه با آن امکان پذیر نیست [14] پس آن را گرامی دارید از آن تبعیت کنید حق آن را ادا نمائید و آن را در جایگاه مناسب و شایسته خود قرار دهید و آن چنانکه هست آنرا بپذیرید [15] پیامبر اعظم ( ص ) [16] خداوند محمد صلی الله علیه و آله و سلم را هنگامی به حق مبعوث ساخت که 000 [1] دنیا به پایان یافتن نزدیک شده نشانه های آخرت روی آورگردیده [2] رونق آن پس از روشنائی به ظلمت گرائیده و اهل خویش را از ناراحتی سر پا نگهداشته بود بسترش ناهموار [3] و آماده زوال و نابودی بود مدتش پایان می گرفت و علامتهای زوالش نزدیک می شد [4] اهلش در حال نابودی حلقه زندگی در آن شکسته [5] اسبابش از هم گسیخته پرچم هایش کهنه و پوسیده پرده هایش دریده و عمر طولانی آن به کوتاهی گرائیده بود . [6] [ در این هنگام ] خداوند وی را ابلاغ کننده رسالتش افتخارآفرین برای امتش باران بهاری برای تشنگان اهل زمانش [7] سربلندی برای پیروانش و مایه شرف برای یاران و انصارش قرار داد .[8] قرآن کریم [9] سپس کتاب آسمانی یعنی قرآن را بر او نازل فرمود: نوری که خاموشی ندارد، چراغی که افروختگی آن زوال نپذیرد،[10] دریائی که اعماقش را درک نتوان نمود، راهی که گمراهی در آن وجود ندارد،[11] شعاعی که روشنی آن تیرگی نگیرد، فرقان و جداکننده حق از باطلی که درخشش دلیلش به خاموشی نگراید،[12] بنیانی که ارکان آن منهدم نگردد، بهبودی بخشی که با وجود آن ، بیماریها وحشت نیاورد، قدرتی که یاورانش شکست ندارند[13] و حقی که مددکارانش خذلان نبینند. قرآن معدن ایمان است و مرکز آن ،[14] چشمه های دانش است و دریاهای آن ، منابع عدالت است و غدیرهای آن ، پایه های اسلام است و بنیان آن ،[15] نهرهای زلال های حق است و سرزمینهای مطمئن آن ، دریائی ست که بهره گیران تشنه کام ، آبش را تمام نتواند کشید،[16] و چشمه هائی است که از آن کم نتوانند کرد، محل برداشت آبی است که هرچه از آن برگیرند کم نمی شود،[1] منازلی است که مسافران ، راه آن را گم نمی کنند نشانه هائی است که از چشم سیرکنندگان پنهان نمی ماند[2] و کوهساری است که [دیده رهگذران را به خود متوجه ساخته ] از آن نمی گذرند. [3] خداوند این قرآن را فرونشاننده عطش دانشمندان ، باران بهاری برای قلب درک کنندگان ، و جاده وسیع برای صالحان قرار داده است .[4] قرآن داروئی است که پس از آن بیماری باقی نمی ماند، نوری است که بعداز آن ظلمتی یافت نمی شود، [5] ریسمانی است که دستگیره آن مطمئن ، پناهگاهی است که قله بلند آن مانع دشمنان ، نیرو و قدرتی است برای کسی که به آن چنگ زند، محل امنی است برای هرکس که به آن وارد شود،[6] راهنمائی است برای آنکه به آن اقتدا کند، انجام وظیفه ای است برای آنکس که مذهب خویش گرداند، برهانی است برای کسی که به گفته هایش استدلال کند،[7] شاهد و گواهی است برای آنکه از آن سخن بگوید، پیروزی و غلبه است برای افرادی که با آن استدلال نمایند،[8] نجات دهنده ای است برای کسی که حامل آن باشد و به آن عمل کند، مرکب راهواری است برای کسی که آن را بکار گیرد، نشانه ای است برای کسی که با آن علامت گذاری کند، سپری است برای آنکس که لباس رزم بپوشد،[9] دانشی است برای کسی که حفظ کند، گفتار پرارزشی است برای آنکه روایت کند و حکم و فرمانی است برای کسی که قضاوت و به عهده گیرد