سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 208 تا 213

خطبه شماره 208

و من کلام له علیه السلام [12] قاله لما اضطرب علیه اصحابه فی امر الحکومه [13] ایها الناس ، انه لم یزل امری معکم علی مااحب ، حتی نهکتکم الحرب ، [1] و قد ، والله ، اخذت منکم و ترکت ، وهی لعدوکم انهک [2] لقد کنت امس امیرا ، فاصبحت الیوم مامورا ، و کنت امس ناهیا ، [3] فاصبحت الیوم منهیا ، و قد احببتم البقاء ، و لیس لی ان احملکم علی ما تکرهون

ترجمه

[12] از سخنان امام ( ع ) این سخن را امام علیه السلام به هنگام اضطراب وشورش اصحابش در مورد حکومت فرموده است : [13] ای مردم همواره وضع من و شما آن طور بود که من دوست می داشتم . تا آنگاه که نبرد شما را خسته و در هم کوفته ساخت . [1] سوگند به خدا [ اعتراف می کنم که جنگ عده ای از شما را [ از ما ] گرفت و جمعی را باقی گذاشت اما [ بدانید ] این نبرد برای دشمنانتان کوبنده تر و خستگی آفرین تر بود [2] من دیروز فرمانده و امیر بودم ولی امروز مامور و فرمانبر شده ام دیروز نهی کننده و بازدارنده بودم [3] و امروز نهی شده و بازداشته شده ام شما زندگی و بقای در دنیا را دوست دارید . و من نمی توانم شما را به راهی که دوست ندارید مجبور سازم

خطبه شماره 209

و من کلام له علیه السلام [4] بالبصره ، و قد دخل علی العلاء بن زیاد الحارثی و هو من اصحابه یعوده ، فلما رای سعه داره قال : [5] ما کنت تصنع بسعه هذه الدار فی الدنیا ، و انت الیها فی الاخره کنت احوج ? [6] و بلی ان شئت بلغت بها الاخره : تقری فیها الضیف ، [7] و تصل فیها الرحم ، و تطلع منها الحقوق مطالعها ، فاذا انت قد بلغت بها الاخره [8] فقال له العلاء : یا امیر المؤمنین ، اشکو الیک اخی عاصم بن زیاد قال : و ما له ? قال : لبس العباءه و تخلی عن الدنیا قال : علی به فلما جاء قال : [9] یا عدی نفسه لقد استهام بک الخبیث اما رحمت اهلک و ولد [1] اتری الله احل لک الطیبات ، و هو یکره ان تاخذها انت اهون علی الله من ذلک [2] قال : یا امیر المؤمنین ، هذا انت فی خشونه ملبسک و جشوبه ماکلک [3] قال : ویحک ، انی لست کانت ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل [4] ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره

ترجمه

[4] از سخنان امام علیه السلام در بصره به عیادت علاءابن زیادحارثی که از یارانش بود رفت و چون چشمش به خانه وسیع او افتاد فرمود : این خانه با این وسعت را در این دنیا برای چه می خواهی ؟ با اینکه در آخرت به آن نیازمندتری [5] آری مگر اینکه بخواهی به این وسیله به آخرت برسی یعنی مهمانی کنی [ و مهمانان در آن را گرامی داری ] [6] صله رحم نمائی و بدین وسیله حقوق [ لازم خود را ] اظهار کرده به مورد خود قرار دهی که در این صورت با این خانه به آخرت نائل شده ای [8] علاء گفت : ای امیرمؤمنان از برادرم عاصم بن زیاد پیش تو شکایت می آورم فرمود : مگر چه کرده ؟ علاء پاسخ داد : عبائی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است . امام ( ع ) فرمود : حاضرش کنید . هنگامی که آمد به او فرمود : [9] ای دشمنک جان خود شیطان در تو راه یافته و هدف تیر او قرار گرفته ای آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی ؟ [1] تو خیال می کنی خداوند [ به ظاهر ] طیبات را بر تو حلال کرده اما [ در واقع ] دوست ندارد که از آنها استفاده کنی ؟ تو در پیشگاه خداوند بی ارزشتر از آنی که بدینگونه با تو رفتار کند [2] عاصم گفت : ای امیرمؤمنان اما تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می بری [ در حالی که پیشوا و امام ما هستی ؟ و بر ما لازم است به تو اقتدا کنیم ] [3] فرمود : وای بر تو من مثل تو نیستم [ وظیفه من غیر از شما است ] خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده [4] که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند تا نداری فقیر او را هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد .

خطبه شماره 210

و من کلام له علیه السلام [5] و قد ساله سائل عن احادیث البدع ، و عما فی ایدی الناس من اختلاف الخبر ، فقال علیه السلام [6] ان فی ایدی الناس حقا و باطلا ، و صدقا و کذبا ، و ناسخا و منسوخا ، [7] و عاما و خاصا ، و محکما و متشابها ، و حفظا و وهما [8] و لقد کذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی عهده ، حتی قام خطیبا ، [9] فقال : [[ من کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار ] ] [10] و انما اتاک بالحدیث اربعه رجال لیس لهم خامس : [11] المنافقون [12] رجل منافق مظهر للایمان ، متصنع بالاسلام ، لا یتاثم و لا یتحرج ، [1] یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متعمدا ، [2] فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه ، و لم یصدقوا قوله ، [3] ولکنهم قالوا : صاحب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [4] رآه ، و سمع منه ، ولقف عنه ، فیاخذون بقوله ، [5] و قد اخبرک الله عن المنافقین بما اخبرک ، و وصفهم بما وصفهم به لک ، [6] ثم بقوا بعده ، فتقربوا الی ائمه الضلاله ، والدعاه الی النار بالزور والبهتان ، [7] فولوهم الاعمال ، وجعلوهم حکاما علی رقاب الناس ، [8] فاکلوا بهم الدنیا ، و انما الناس مع الملوک و الدنیا ، [9] الا من عصم الله ، فهذا احد الاربعه [10] الخاطئون [11] و رجل سمع من رسول الله شیئا لم یحفظه علی وجهه ، فوهم فیه ، [12] و لم یتعمد کذبا ، فهو فی یدیه ، و یرویه و یعمل به ، و یقول : [13] انا سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، فلو علم المسلمون انه وهم فیه لم یقبلوه منه ، [14] و لو علم هو انه کذلک لرفضه [15] اهل الشبهه [16] و رجل ثالث ، سمع من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شیئا یامر به ، [17] ثم انه نهی عنه ، و هو لا یعلم ، او سمعه ینهی عن شیی ء ، [1] ثم امر به و هو لا یعلم ، فحفظ المنسوخ ، و لم یحفظ الناسخ ، [2] فلو علم انه منسوخ لرفضه ، و لو علم المسلمون اذ سمعوه منه انه منسوخ لرفضوه [3] الصادقون الحافظون [4] و آخر رابع ، لم یکذب علی الله ، و لا علی رسوله ، [5] مبغض للکذب خوفا من الله ، و تعظیما لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [6] و لم یهم ، بل حفظ ما سمع علی وجهه ، فجاء به علی ما سمعه ، [7] لم یزد فیه و لم ینقص منه ، فهو حفظ الناسخ فعمل به ، [8] و حفظ المنسوخ فجنب عنه ، و عرف الخاص والعام ، [9] و المحکم و المتشابه ، فوضع کل شی ء موضعه [10] و قد کان یکون من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الکلام له و جهان : [11] فکلام خاص ، و کلام عام ، فیسمعه من لا یعرف ما عنی الله ، سبحانه ، به [12] و لا ما عنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [13] فیحمله السامع و یوجهه علی غیر معرفه بمعناه ، و ما قصد به ، و ما خرج من اجله ، [14] و لیس کل اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من کان یساله و یستفهمه ، [15] حتی ان کانوا لیحبون ان یجی ء الاعرابی و الطاری ء ، فیساله علیه السلام حتی یسمعوا ، [1] و کان لا یمر بی من ذلک شی ء الا سالته عنه و حفظته [2] فهذه وجوه ما علیه الناس فی اختلافهم ، و عللهم فی روایاتهم

ترجمه

[5] از سخنان امام علیه السلام این سخن را امام در پاسخ کسی فرموده که ازاو در مورد احادیث بدعت آور و روایات گوناگون که در بین مردم رواج دارد پرسش نموده است [6] آنچه در بین مردم شایع است هم احادیث حق است و هم باطل هم راست و هم دروغ هم ناسخ و هم منسوخ [7] هم عام و هم خاص هم محکم و متشابه هم احادیثی است که به خوبی حفظ شده و هم روایاتی که طبق ظن و گمان روایت گردیده است . [8] در عصر پیامبر ( ص ) آنقدر به آن حضرت دروغ بسته شد که به پا خاسته خطبه خواند [9] و فرمود : هر کس عمدا به من دورغ ببندد جایگاه خویش را در آتش جهنم باید انتخاب کند [10] [ بدان ] افرادی که نقل حدیث می کنند چهار دسته اند و پنجمی نخواهند داشت : [11] 1 منافقان [12] نخست منافقی که اظهار می کند نقاب اسلام را به چهره زده نه از گناه باکی دارد و نه از آن دوری می کند . [1] و عمدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ می بندد . [2] اگر مردم می دانستند که این شخص منافق و دروغگو است از او قبول نمی کردند و تصدیقش نمی نمودند [3] [ اما چون از واقعیت او آگاه نیستند ] می گویند : وی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است [4] پیامبر را دیده از او حدیث شنیده و مطالب را از او دریافت کرده است به همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر می دهند . [5] در حالی که خداوند شما را از وضع منافقان آنچنان که باید آگاه ساخته و چنانکه لازم بوده اوصاف آنان را برای شما برشمرده است [6] [ این منافقان ] پس از پیامبر ( ص ) به پیشوایان گمراه و داعیان دوزخ با دروغ و بهتان تقرب جستند [7] پیشوایان گمراه نیز به اینها ولایت و ریاست بخشیدند و آنان را حاکم ساختند و به گردن مردم سوار نمودند [8] و به وسیله اینها به خوردن دنیا مشغول شدند مردم هم معمولا همراه سلاطین و دنیا هستند [9] مگر کسی که خداوند او را محفوخ دارد . این یکی از آن چهار گروه . [10] 2 اشتباه کاران [11] دوم کسی است که از رسولخدا ( ص ) چیزی شنیده اما آن را درست حفظ نکرده بلکه در آن اشتباه نموده است [12] ولی عمدا به آن حضرت دروغ نبسته آنچه در اختیار دارد روایت می کند و به آن عمل می نماید و می گوید : [13] من از پیامبر آن را شنیده ام اگر مسلمانان می دانستند اشتباه کرده از او نمی پذیرفتند [14] خودش هم اگر توجه پیدا می کرد که در آن اشتباه واقع شده آن را رها می ساخت و مورد عمل قرار نمی داد . [15] 3 اهل شبهه [16] سوم کسی است که شنیده پیامبر به چیزی امر فرموده در حالی که [ این امر موقت بوده و ] [17] بعدا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی نموده و او نهی آن حضرت را نشنیده است و یا اینکه نهی رسولخدا ( ص ) را شنیده 000 [1] ولی از امری که بعدا نموده است بی اطلاع مانده این شخص در حقیقت منسوخ را فراگرفته اما ناسخ را نشنیده و حفط نکرده است [2] وی اگر می دانست آنچه شنیده نسخ شده است آن را رها می ساخت و مسلمانان هم اگر می دانستند نسخ شده آن را ترک می نمودند . [3] 4 حافظان راستگو [4] چهارم کسی است که نه دروغ به خدا بسته و نه بر پیامبرش [5] از خوف خدا و برای تعظیم پیامبرش ( ص ) دروغ را دشمن می دارد [6] و نیز در آنچه شنیده اشتباهی برایش پیش نیامده است بلکه آن را با تمام جوانبش حفظ کرده است [7] آن چنان که شنیده بدون کم و زیاد نقل کند . وی ناسخ را حفظ نموده و به آن عمل می کند [8] و منسوخ را فراگرفته و از آن دوری می گزیند . خاص و عام [9] محکم و متشابه را شناخته و هر کدام را در جای خویش قرار داده است [10] گاهی سخنانی از پیامبر ( ص ) صادر می شده است که دارای دو جنبه بوده [11] سخنی جنبه خصوصی دارد و گفتاری جنبه عمومی و آن کس که مقصود خداوند [12] و منظور پیامبر ( ص ) را از آن نمی دانست می شنید [13] و حفظ می نمود و بدون توجه به معنی و مقصود و هدف آن ،آن را توجیه می کرد . [14] اینطور نبود که همه اصحاب پیامبر ( ص ) از او پرسش کنند و استفهام نمایند [15] تا آنجا که عده ای دوست داشتند اعرابی و یا سائلی بیاید و از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آنرا بشنوند [ و بهره گیرند ] [1] اما من هر چه از خاطرم می گذشت از او می پرسیدم و حفظ می نمودم [2] این است جهات اختلاف مردم در احادیث و علل اختلاف روایاتشان

خطبه شماره 210

و من کلام له علیه السلام [5] و قد ساله سائل عن احادیث البدع ، و عما فی ایدی الناس من اختلاف الخبر ، فقال علیه السلام [6] ان فی ایدی الناس حقا و باطلا ، و صدقا و کذبا ، و ناسخا و منسوخا ، [7] و عاما و خاصا ، و محکما و متشابها ، و حفظا و وهما [8] و لقد کذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی عهده ، حتی قام خطیبا ، [9] فقال : [[ من کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار ] ] [10] و انما اتاک بالحدیث اربعه رجال لیس لهم خامس : [11] المنافقون [12] رجل منافق مظهر للایمان ، متصنع بالاسلام ، لا یتاثم و لا یتحرج ، [1] یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متعمدا ، [2] فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه ، و لم یصدقوا قوله ، [3] ولکنهم قالوا : صاحب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [4] رآه ، و سمع منه ، ولقف عنه ، فیاخذون بقوله ، [5] و قد اخبرک الله عن المنافقین بما اخبرک ، و وصفهم بما وصفهم به لک ، [6] ثم بقوا بعده ، فتقربوا الی ائمه الضلاله ، والدعاه الی النار بالزور والبهتان ، [7] فولوهم الاعمال ، وجعلوهم حکاما علی رقاب الناس ، [8] فاکلوا بهم الدنیا ، و انما الناس مع الملوک و الدنیا ، [9] الا من عصم الله ، فهذا احد الاربعه [10] الخاطئون [11] و رجل سمع من رسول الله شیئا لم یحفظه علی وجهه ، فوهم فیه ، [12] و لم یتعمد کذبا ، فهو فی یدیه ، و یرویه و یعمل به ، و یقول : [13] انا سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، فلو علم المسلمون انه وهم فیه لم یقبلوه منه ، [14] و لو علم هو انه کذلک لرفضه [15] اهل الشبهه [16] و رجل ثالث ، سمع من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شیئا یامر به ، [17] ثم انه نهی عنه ، و هو لا یعلم ، او سمعه ینهی عن شیی ء ، [1] ثم امر به و هو لا یعلم ، فحفظ المنسوخ ، و لم یحفظ الناسخ ، [2] فلو علم انه منسوخ لرفضه ، و لو علم المسلمون اذ سمعوه منه انه منسوخ لرفضوه [3] الصادقون الحافظون [4] و آخر رابع ، لم یکذب علی الله ، و لا علی رسوله ، [5] مبغض للکذب خوفا من الله ، و تعظیما لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [6] و لم یهم ، بل حفظ ما سمع علی وجهه ، فجاء به علی ما سمعه ، [7] لم یزد فیه و لم ینقص منه ، فهو حفظ الناسخ فعمل به ، [8] و حفظ المنسوخ فجنب عنه ، و عرف الخاص والعام ، [9] و المحکم و المتشابه ، فوضع کل شی ء موضعه [10] و قد کان یکون من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الکلام له و جهان : [11] فکلام خاص ، و کلام عام ، فیسمعه من لا یعرف ما عنی الله ، سبحانه ، به [12] و لا ما عنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [13] فیحمله السامع و یوجهه علی غیر معرفه بمعناه ، و ما قصد به ، و ما خرج من اجله ، [14] و لیس کل اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من کان یساله و یستفهمه ، [15] حتی ان کانوا لیحبون ان یجی ء الاعرابی و الطاری ء ، فیساله علیه السلام حتی یسمعوا ، [1] و کان لا یمر بی من ذلک شی ء الا سالته عنه و حفظته [2] فهذه وجوه ما علیه الناس فی اختلافهم ، و عللهم فی روایاتهم

ترجمه

[5] از سخنان امام علیه السلام این سخن را امام در پاسخ کسی فرموده که ازاو در مورد احادیث بدعت آور و روایات گوناگون که در بین مردم رواج دارد پرسش نموده است [6] آنچه در بین مردم شایع است هم احادیث حق است و هم باطل هم راست و هم دروغ هم ناسخ و هم منسوخ [7] هم عام و هم خاص هم محکم و متشابه هم احادیثی است که به خوبی حفظ شده و هم روایاتی که طبق ظن و گمان روایت گردیده است . [8] در عصر پیامبر ( ص ) آنقدر به آن حضرت دروغ بسته شد که به پا خاسته خطبه خواند [9] و فرمود : هر کس عمدا به من دورغ ببندد جایگاه خویش را در آتش جهنم باید انتخاب کند [10] [ بدان ] افرادی که نقل حدیث می کنند چهار دسته اند و پنجمی نخواهند داشت : [11] 1 منافقان [12] نخست منافقی که اظهار می کند نقاب اسلام را به چهره زده نه از گناه باکی دارد و نه از آن دوری می کند . [1] و عمدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ می بندد . [2] اگر مردم می دانستند که این شخص منافق و دروغگو است از او قبول نمی کردند و تصدیقش نمی نمودند [3] [ اما چون از واقعیت او آگاه نیستند ] می گویند : وی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است [4] پیامبر را دیده از او حدیث شنیده و مطالب را از او دریافت کرده است به همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر می دهند . [5] در حالی که خداوند شما را از وضع منافقان آنچنان که باید آگاه ساخته و چنانکه لازم بوده اوصاف آنان را برای شما برشمرده است [6] [ این منافقان ] پس از پیامبر ( ص ) به پیشوایان گمراه و داعیان دوزخ با دروغ و بهتان تقرب جستند [7] پیشوایان گمراه نیز به اینها ولایت و ریاست بخشیدند و آنان را حاکم ساختند و به گردن مردم سوار نمودند [8] و به وسیله اینها به خوردن دنیا مشغول شدند مردم هم معمولا همراه سلاطین و دنیا هستند [9] مگر کسی که خداوند او را محفوخ دارد . این یکی از آن چهار گروه . [10] 2 اشتباه کاران [11] دوم کسی است که از رسولخدا ( ص ) چیزی شنیده اما آن را درست حفظ نکرده بلکه در آن اشتباه نموده است [12] ولی عمدا به آن حضرت دروغ نبسته آنچه در اختیار دارد روایت می کند و به آن عمل می نماید و می گوید : [13] من از پیامبر آن را شنیده ام اگر مسلمانان می دانستند اشتباه کرده از او نمی پذیرفتند [14] خودش هم اگر توجه پیدا می کرد که در آن اشتباه واقع شده آن را رها می ساخت و مورد عمل قرار نمی داد . [15] 3 اهل شبهه [16] سوم کسی است که شنیده پیامبر به چیزی امر فرموده در حالی که [ این امر موقت بوده و ] [17] بعدا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی نموده و او نهی آن حضرت را نشنیده است و یا اینکه نهی رسولخدا ( ص ) را شنیده 000 [1] ولی از امری که بعدا نموده است بی اطلاع مانده این شخص در حقیقت منسوخ را فراگرفته اما ناسخ را نشنیده و حفط نکرده است [2] وی اگر می دانست آنچه شنیده نسخ شده است آن را رها می ساخت و مسلمانان هم اگر می دانستند نسخ شده آن را ترک می نمودند . [3] 4 حافظان راستگو [4] چهارم کسی است که نه دروغ به خدا بسته و نه بر پیامبرش [5] از خوف خدا و برای تعظیم پیامبرش ( ص ) دروغ را دشمن می دارد [6] و نیز در آنچه شنیده اشتباهی برایش پیش نیامده است بلکه آن را با تمام جوانبش حفظ کرده است [7] آن چنان که شنیده بدون کم و زیاد نقل کند . وی ناسخ را حفظ نموده و به آن عمل می کند [8] و منسوخ را فراگرفته و از آن دوری می گزیند . خاص و عام [9] محکم و متشابه را شناخته و هر کدام را در جای خویش قرار داده است [10] گاهی سخنانی از پیامبر ( ص ) صادر می شده است که دارای دو جنبه بوده [11] سخنی جنبه خصوصی دارد و گفتاری جنبه عمومی و آن کس که مقصود خداوند [12] و منظور پیامبر ( ص ) را از آن نمی دانست می شنید [13] و حفظ می نمود و بدون توجه به معنی و مقصود و هدف آن ،آن را توجیه می کرد . [14] اینطور نبود که همه اصحاب پیامبر ( ص ) از او پرسش کنند و استفهام نمایند [15] تا آنجا که عده ای دوست داشتند اعرابی و یا سائلی بیاید و از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آنرا بشنوند [ و بهره گیرند ] [1] اما من هر چه از خاطرم می گذشت از او می پرسیدم و حفظ می نمودم [2] این است جهات اختلاف مردم در احادیث و علل اختلاف روایاتشان

خطبه شماره 211

و من خطبه له علیه السلام [3] فی عجیب صنعه الکون [4] و کان من اقتدار جبروته ، و بدیع لطائف صنعته ، [5] ان جعل من ماء البحر الزاخر المتراکم المتقاصف ، یبسا جامدا ، [6] ثم فطر منه اطباقا ، ففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها ، [7] فاستمسک بامره ، و قامت علی حده و ارسی ارضا [8] یحملها الاخضر المثعنجر ، والقمقام المسخر ، قد ذل لامره ، [9] و اذعن لهیبته ، و وقف الجاری منه لخشیته [10] و جبل جلامیدها و نشوز متونها و اطوادها ، فارساها فی مراسیها ، [11] و الزمها قرارتها ، فضمت روؤسها فی الهواء ورست اصولها فی الماء ، [12] فانهد جبالها عن سهولها ،و اساخ قواعدها [13] فی متون اقطارها و مواضع انصابها فاشهق قلالها ، [14] و اطال انشازها ، و جعلها للارض عمادا ، و ارزها فیها اوتادا ، [15] فسکنت علی حرکتها من ان تمید باهلها ، او تسیخ بحملها ، [16] او تزول عن مواضعها فسبحان من امسکها بعد موجان میاهها ، [1] و اجمدها بعد رطوبه اکنافها ، فجعلها لخلقه مهادا ، [2] و بسطها لهم فراشا فوق بحر لجی راکد لایجری ، و قائم لا یسری ، [3] تکرکره الریاح العواصف ، و تمخضه الغمام الذوارف ، [4] [[ ان فی ذلک لعبره لمن یخشی ] ]

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) که امام ( ع ) درباره شگفتی آفرینش ایرادفرموده است [4] و از قدرت و جبروت و بدیع لطائف صنعت خداوند این بود که [5] از آب دریای ممتد و پر امواج و متراکم که امواج آن سخت به هم می خوردند و از آن صدای مهیبی برمی خاست موجود جامدی آفرید[6] سپس طبقاتی از آن خلقت کرد و پس از پیوستگی آنها را از هم گشود و هفت آسمان را به وجود آورد . [7] این آسمانها به فرمان او برقرار ماندند و در حد و اندازه ای که از طرف خداوند برایشان تعیین شده بود قرار گرفتند و زمینی به وجود آورد [8] که دریائی عظیم و مسخرشده [ جو وسیع و پهناور ] آن را به دوش حمل می کند در برابر فرمانش خاضع [9] و در برابر هیبتش تسلیم است آبهای متحرک آن از ترس او ساکن شد [10] سپس صخره ها تپه ها و کوههای زمین را آفرید و آنها را در جایگاه خود ثابت نگاهداشت [11] و در قرارگاهشان مستقر ساخت قله های کوهها در هوا پیش می رفت و ریشه آنها در آب رسوخ می نمود [12] کوهها از جاهای پست و صاف برآمدگی پیدا می نمودند و کم کم ارتفاع یافتند [13] و بن آنها در درون و اعماق زمین ریشه دوانید قله های آنها را به سوی آسمان کشید [14] و نوک آنها را طولانی ساخت . خداوند این کوهها را تکیه گاه زمین و میخهای نگهدارنده آن گردانید . [15] پس آنگاه در عین متحرک بودن آرام گرفت نکند اهل خویش را در سقوط و اضطراب قرار دهد و یا آنچه را که حمل کرده فرواندازد [16] و یا آن را از جای خویش زائل سازد . منزه است آن کس که زمین را در میان آن همه امواج ناآرام ثابت نگهداشت 000 [1] و پس از رطوبت جوانبش آن را خشک ساخت بارانهای سیلابی پایان گرفت و خشکیها سر از آب برآوردند و آن را جایگاه زندگی برای مخلوق خویش گردانید [2] بساط زندگی را برای آنان بر روی اقیانوس عظیم و راکدی که جریان ندارد و ایستاده و سیر نمی کند گسترد [3] تنها بادهای شدید و تند آن را بر هم می زند و ابرهای پرباران آن را به حرکت در می آورد . [4] این درس عبرتی است برای کسی که بترسد [ و احساس مسک ولیت در پیشگاه خدا کند ] [ ان فی ذلک لعبره لمن یخشی ]

خطبه شماره 212

و من خطبه له علیه السلام [5] کان یستنهض بها اصحابه الی جهاد اهل الشام فی زمانه [6] اللهم ایما عبدمن عبادک سمع مقالتنا العادله غیر الجائره ، والمصلحه غیر المفسده ، فی الدین و الدنیا ، [7] فابی بعد سمعه لها الا النکوص عن نصرتک ، والابطاء عن اعزاز دینک ، [8] فانا نستشهدک علیه [9] یا اکبر الشاهدین شهاده و نستشهد علیه جمیع ما اسکنته ارضک و سماواتک ، [10] ثم انت بعد المغنی عن نصره ، والاخذ له بذنبه

ترجمه

[5] از خطبه های امام ( ع ) امام همواره با این سخنان اصحاب خویش رابرای جهاد با شامیان بسیج می نمود . [6] بارپروردگارا هر کدام از بندگانت که سخن عادلانه و اصلاح کننده و بدون مفسده ما را در دین و دنیا بشنود [7] ولی پس از شنیدن از یاری آئین تو و اعزاز دینت سر باز زند و پشت کند [8] ما تو را بر ضد او به شهادت می طلبیم . [9] ای کسی که بزرگترین شاهدانی و باز تمام آنها را که در آسمانها و زمین سکونت بخشیده ای به عنوان گواه بر ضد او به شهادت دعوت می کنیم [10] با اینکه می دانیم تو از یاری او بی نیازی و او را به گناهش خواهی گرفت