سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 14 تا 20

خطبه شماره 14:

اءَرْضُکُمْ قَرِیبَةٌ مِنَ الْمَاءِ، بَعِیدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ فَاءَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ، وَ اءُکْلَةٌ لِآکِلٍ، وَ فَرِیسَةٌ لِصَائِلٍ.

ترجمه خطبه شماره 14:

سرزمینتان به آب نزدیک است و از آسمان دور. مردمى سبک عقل هستید و بردباریتان سفیهانه . آماج هر تیر بلایید و طعمه هر خورنده و شکار هر کس که بر شما تاخت آورد

خطبه شماره 15:

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اءَضْیَقُ.


ترجمه خطبه شماره 15:

به خدا سوگند، اگر چیزى را که عثمان بخشیده ، نزد کسى بیابم ، آن را به صاحبش باز مى گردانم ، هر چند، آن را کابین زنان کرده باشند یا بهاى کنیزکان . که در دادگرى گشایش است و آنکه از دادگرى به تنگ آید از ستمى که بر او مى رود، بیشتر به تنگ آید.

خطبه شماره 16:

ذِمَّتِی بِمَا اءَقُولُ رَهِینَةٌ، وَ اءَنَا بِهِ زَعِیمٌ، إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ، اءَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّکُمْ ص ، وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ، حَتَّى یَعُودَ اءَسْفَلُکُمْ اءَعْلاَکُمْ وَ اءَعْلاَکُمْ اءَسْفَلَکُمْ، وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا، وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا، وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً، وَ لاَ کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ، اءَلاَ وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا اءَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ، اءَلا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْها اءَهْلُها وَ اءُعْطُوا اءَزِمَّتَهَا فَاءَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ، حَقُّ وَ بَاطِلٌ، وَ لِکُلِّ اءَهْلٌ، فَلَئِن اءَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیما فَعَلَ، وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما وَ لَعَلَّ، وَ لَقَلَّمَا اءَدْبَرَ شَی ءٌ فَاءَقْبَلَ.
اءَقُولُ: إِنَّ فِی هذَا الْکلام الا دنى من مواقع الا حسان ما لا تبلغه ، مواقع الاستحسان ، و إ ن حظ العجب منه اءکثر من حظ العجب به ، و فیه مع الحال التی و صفنا زوائد من الفصاحة ، لا یقوم بها لسان ، و لا یطلع فجها إ نسان ،، و لا یعرف ما اءقول إ لا من ضرب فی هذه الصناعة بحق ، و جرى فیها على عرق ، وَ م ا یَعْقِلُه ا إ لا الْع الِمُونَ.
و من هذه الخطبة :
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ اءَمَامَهُ،، ساعٍ سَرِیعٌ نَجَا، وَ طَالِبٌ بَطِی ءٌ رَجا، وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوى ، الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ، عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ إِلَیْها مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ، هَلَکَ مَنِ ادَّعَى ، وَ خ ابَ مَنِ افْتَرى ، مَنْ اءَبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ، وَ کَفى بِالْمَرْءِ جَهْلاً اءنْ لا یَعْرِفَ قَدْرَهُ، لاَ یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ اءَصْلٍ، وَ لاَ یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ، فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ، وَ اءَصْلِحُوا ذ اتَ بَیْنِکُمْ، وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ، وَ لاَ یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلا رَبَّهُ، وَ لاَ یَلُمْ لاَئِمٌ إِلا نَفْسَهُ.


ترجمه خطبه شماره 16:

آنچه مى گویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم .
آن کس که حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده شدن به کارهاى شبهه ناک باز مى دارد. بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت ، در معرض آزمایش واقع شده اید.
سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مى شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه هایى که در دیگ مى ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس ، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ، پست ترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، که هیچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم . بدانید که خطاکاریها همانند توسنان چموش و سرکش اند که خطاکاران را بر آنها سوار کرده اند. آن اسبان لجام گسیخته به ناگاه مى تازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مى کنند. و بدانید، که پرهیزگاریها همانند اسبان رام و نجیب اند که پرهیزگاران را بر آنها سوار کرده و افسارها به دست سواران داده اند و آن اسبان ، سواران خود را به بهشت داخل مى کنند. حقى است و باطلى . گروهى هواداران حق اند و گروهى پیروان باطل . اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت که از روزگاران دیرین شیوه چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است ، بسا، روزگارى رسد که افزون گردد، ولى ، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده ، بار دیگر روى بنماید.
من مى گویم : قسمت آخر این سخن به پایه اى از زیبایى رسیده که هیچ کلامى بدان پایه نتواند رسید. آنکه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد، بیش از آنکه بر فراست خود ببالد شگفت زده خواهد شد. با توصیفى که از آن کردیم ، در آن فصاحتى است ، افزون که نه هیچ زبانى را یاراى بیان آن است و نه هیچ انسانى را توان گام نهادن در آن عرصه . این ادعاى مرا درنیابد و نشناسد، مگر کسى که در این صناعت حظّى وافرش باشد و در این مضمار خود، تاخت و تازى کرده باشد. و جز خردمندان آن را درنیابند.
و هم از این خطبه :
همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند. مردمى هستند کوشنده و سخت کوشنده ، اینان رهایى یافتند. مردمى هستند طالب حق ، ولى آهسته کارند. اینان را نیز امید رهایى هست و مردمى هستند، که در کارها قصور مى ورزند و تقصیر مى کنند، اینان در آتش دوزخ سرنگون گردند. اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتاده اى و اگر به دست چپ گرایى ، باز هم ، به گمراهى افتاده اى . پس راه میانه را در پیش گیر که رهایى در همان است .
قرآن کتاب باقى مانده و نشانه هاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و سرانجام نیکو بدان بازگردد. هر کس که ادعا کند، هلاک شود و هر که دروغ بندد به مقصود نرسد و هرکه با حق ستیزد، خود تباه شود. نادان را در نادانى همین بس ، که مقدار خویش نمى شناسد. ستونى که بر بنیان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نریزد و کشته اى که به آب تقوا سیراب گردد، تشنه نماند. در خانه هاى خود آرام گیرید و با یکدیگر طریق آشتى سپارید. از گناهان خود توبه کنید. هیچ ستاینده اى جز پروردگارش را نستاید و هیچ ملامت کننده اى نباید جز خود را ملامت نماید.

خطبه شماره 17:

إ نَّ اءَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلى اللَّهِ رَجُلاَنِ: رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إ لى نَفْسِهِ، فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ، مَشْغُوفٌ بِکَلاَمِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلاَلَةٍ، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالُّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ، مُضِلُّ لِمَنِ اقْتَدى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ، رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ، وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً، مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْاءُمَّةِ، غَارٌ فِی اءَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ، عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ، قَدْ سَمَّاهُ اءَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِما وَ لَیْسَ بِهِ.
بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعٍ، مَا قَلَّ مِنْهُ خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ، حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ، وَ اَکْتَنَزَ مِنْ غَیْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیا ضَامِنا لِتَخْلِیصِ مَا الْتَبَسَ عَلى غَیْرِهِ، فَإ نْ نَزَلَتْ بِهِ إ حْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَیَّاءَ لَها حَشْوا رَثّا مِنْ رَاءْیِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهاتِ فِی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ، لاَ یَدْرِی اءَصابَ اءَمْ اءَخْطَاءَ.
فَإ نْ اءَصابَ خَافَ اءَنْ یَکُونَ قَدْ اءَخْطَاءَ، وَ إ نْ اءَخْطَاءَ رَجا اءَنْ یَکُونَ قَدْ اءَصَابَ، جَاهِلٌ خَبّاطُ جَهَالاَتٍ، عَاشٍ رَکّابُ عَشَواتٍ، لَمْ یَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ، یَذْرِى الرِّوایاتِ إ ذْراءَ الرِّیحِ الْهَشِیمِ، لاَ مَلِی ءٌ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَیْهِ وَ لا هُوَ اءَهْلٌ لِما فُوِّضَ إ لَیْهِ لاَ یَحْسَبُ الْعِلْمَ فِی شَی ءٍ مِمَّا اءَنْکَرَهُ، وَ لا یَرى اءَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مِنْهُ مَذْهَبا لِغَیْرِهِ، وَ إ نْ اءَظْلَمَ عَلَیْهِ اءَمْرٌ اکْتَتَمَ بِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ.
تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّماءُ، وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوارِیثُ، إ لَى اللَّهِ اءَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً، وَ یَمُوتُونَ ضُلّالاً، لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ اءَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إ ذَا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لاَ سِلْعَةٌ اءَنْفَقُ بَیْعا وَ لا اءَغْلى ثَمَنا مِنَ الْکِتَابِ إ ذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لاَ عِنْدَهُمْ اءَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لا اءَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکَرِ.


ترجمه خطبه شماره 17:

دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى خواند. فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود. از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشانده اند، رخ بر مى تابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش ‍ به او اقتدا مى کنند، گمراه مى سازد. بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد. دیگرى ، کسى است که کوله بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمى بیند. جمعى که به ظاهر آدمى اند، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش ‍ بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد. در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده اند برایشان آشکار سازد. اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از راءى خویش مهیا کند، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه اى مى بافد، در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند راءیى که داده صواب است یا خطا. اگر صواب باشد، بیمناک است که مبادا خطا باشد. و اگر خطا باشد، امید مى دارد که آنچه گفته صواب باشد. نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند. هرگز در علمى حکم قطعى نراند.
روایات را بر باد مى دهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند. به خدا سوگند، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مى شود حکمى صادر کند. شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد. و نمى پندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را راءى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند، زیرا به جهل خود آگاه است .
خونهاى به ناحق ریخته ، از جور او فریاد مى آورند. میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مى نالند. به خداوند شکوه مى کنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند. در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود. و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد. هیچ چیز را زشت تر از کار نیک نمى دانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمى شمارند.

خطبه شماره 18:

تَرِدُ عَلى اءَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْاءَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَاءْیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیها بِخِلاَفِهِ، ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ إ مَامِهِمُ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمِیعا، وَ إ لَهُهُمْ واحِدٌ، وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ، وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ، اءَ فَاءَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعالى بِالاِخْتِلاَفِ فَاءَطَاعُوهُ؟ اءَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ اءَمْ اءَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِینا نَاقِصا فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلَى إ تْمَامِهِ؟ اءَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ اءَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ اءَنْ یَرْضَى ؟ اءَمْ اءَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ دِینا تَامّا فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ اءَدَائِهِ؟ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: م ا فَرَّطْن ا فِی الْکِت ابِ مِنْ شَی ءٍ وَ قالَ: فِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَی ءٍ وَ ذَکَرَ اءَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضا، وَ اءَنَّهُ لَا اخْتِلافَ فِیهِ، فَقالَ سُبْحانَهُ وَ لَوْ ک انَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّ هِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلا فا کَثِیرا وَ إ نَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ اءَنِیقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لا تَفْنى عَجَائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ، وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إ لا بِهِ.


ترجمه خطبه شماره 18:

در حکمى از احکام ، به نزد یکى از ایشان مسئله اى مى آید، به راءى خود حکمى مى دهد. سپس ، آن مسئله را عینا نزد دیگرى مى برند، به خلاف راءى پیشین راءیى مى دهد. سپس قاضیان آن مسئله را به نزد امامى که آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ایشان را صواب مى شمارد. خدایشان یکى است و پیامبرشان یکى است و کتابشان یکى . آیا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اکنون از او فرمان مى برند یا آنان را از اختلاف نهى کرده و اکنون عصیان مى ورزند؟ آیا خداوند دینى ناقص فرستاده و از آنها براى کامل کردنش یارى خواسته یا در آوردن دین ، با خدا شریک بوده اند و اکنون بر آنهاست که راءى دهند و بر خداست که به راءیشان راضى شود؟ یا خداى سبحان ، دینى کامل فرستاده ولى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) در ابلاغ آن قصور ورزیده ؟ و حال آنکه مى گوید:
((ما در این کتاب چیزى را فرو نگذاشته ایم ،)). یا: ((در آن بیان هر چیزى است )) و نیز بعضى از قرآن بعض دیگر را تصدیق مى کند و در آن هیچ اختلافى نیست ، که ، ((اگر نه از سوى خدا آمده بود در آن اختلاف بسیار مى یافتند)). قرآن ظاهرش زیباست و باطنش ژرف است . عجایبش انتها نپذیرد و غرایبش پایان نگیرد. و تاریکى جز بدان از میان نرود.

خطبه شماره 19 :

مَا یُدْریکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی ؟ عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ، حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ، مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ اءَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلاَمُ اءُخْرى فَما فَدَاکَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُما مَالُکَ وَ لاَ حَسَبُکَ! وَ إ نَّ امْرَأً دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّیْفَ، وَ ساقَ إ لَیْهِمُ الْحَتْفَ، لَحَرِیُّ اءَنْ یَمْقُتَهُ الْاءَقْرَبُ، وَ لا یَأْمَنَهُ الْاءَبْعَدُ.
اءقُولُ: یُرِیدُ ع اءَنَّهُ اءُسِرَ فِی الْکُفْرِ مَرَةً، وَ فِی الا سْلامِ مَرَّةً. وَ اءَمَا قَوْلُهُ ع
((دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّیْفَ)) فَاءَرادَ بِهِ حَدیثا کانَ لِلا شْعَثِ مَعَ خالِدِ بْنِ الْوَلیدِ بِالیَمامَةِ، غَرَّ فِیهِ قَوْمَهُ، وَ مَکَرَ بِهِمْ حَتَى اءَوْقَعَ بِهِمْ خالِدْ، وَ کانَ قَوْمُهُ بَعْدَ ذلِکَ یُسَمُّونَهُ عُرْفَ النارِ، وَ هُوَ اسْمٌ لِلغادِرِ عِنْدَهُمْ.


ترجمه خطبه شماره 19:

تو چه دانى ، که چه چیز به سود من است و چه چیز به زیان من . لعنت خدا بر تو باد و لعنت لعنت کنندگان . اى که خود و پدرت همواره دروغى چند به هم مى بافته اید. اى منافق فرزند کافر. به خدا سوگند، که یک بار در زمان کافریت به اسارت افتاده اى و یک بار در زمان مسلمانیت ، و در هر بار نه توانگریت تو را از بند اسارت رهانید و نه جاه و منزلتت . مردى که شمشیرهاى کین را بر قوم خود رهنمون شود و مرگ را بر سر آنان راند، سزاوار است ، که خویشاوندانش دشمن دارند و بیگانگان از شر او ایمن ننشینند.
من مى گویم : ((عبارت مردى که شمشیر کین را بر قوم خود رهنمون شود)) اشارت است به ماجراى اشعث با خالد بن ولید در یمامه . اشعث قوم خود را بفریفت و بر آنها مکر کرد و خالد از آنان کشتار بسیار کرد. از آن پس ، قوم اشعث او را ((عرف النّار)) مى نامیدند و این نام را به کسى دهند که بر آنها غدر کرده باشد.

خطبه شماره 20 :

فَإ نَّکُمْ لَوْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ اءَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا، وَ قَرِیبٌ ما یُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إ نْ اءَبْصَرْتُمْ، وَ اءُسْمِعْتُمْ، إ نْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُمْ إ نِ اهْتَدَیْتُمْ، بِحَقِّ اءَقُولُ لَکُمْ:
لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ، وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ، وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إ لا الْبَشَرُ.


ترجمه خطبه شماره 20 :

هر آینه ، اگر مى دیدید آنچه را که مردگانتان پس از مرگ دیده اند، بیتابى مى نمودید و وحشت بر شما چیره مى شد. (و آنچه را ناشنیده مى گرفتید، مى شنیدید) و سر به فرمان خدا مى آوردید. ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ دیده اند، اکنون از چشم شما پنهان است و بزودى پرده هاى بالا خواهد رفت . آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید. شما را راه نمودند، ولى ره یافتن نخواستید. براستى مى گویم که :
عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مى باید دورى جویید شما را منع کردند و پس از ملائکه ، که رسولان آسمان اند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننماید.