سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 21 تا 27

خطبه شماره 21

21 و من خطبه له علیه السلام [11] و هی کلمه جامعه للعظه و الحکمه [12] فان الغایه امامکم ، و ان وراءکم الساعه تحدوکم تخففوا تلحقوا، [1] فانما ینتظر باولکم آخرکم [2] قال السید الشریف : اقول : ان هذا الکلام لو وزن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله صلی الله علی و آله بکل کلام لمال به راجحا ، و برز علیه سابقا قوله علیه السلام : [[ تخففوا تلحقوا ] ] فما سمع کلام اقل منه مسموعا و لا اکثر منه محصولا ، و ما ابعد غورها من کلمه و انقع نطفتها من حکمه و قد نبهنا فی کتاب [[ الخصائص ] ] علی عظم قدرها و شرف جوهرها

ترجمه

[11] سبکبار شوید تا به قافله برسید [12] رستاخیز و قیامت در برابر شما است و مرگ همچنان شما را می راند سبکبار شوید تا به قافله برسید [1] پیشینیان شما در انتظار عقب ماندگان هستند . [2] مرحوم سیدرضی می گوید : این سخن امام پس از سخن خدا و پیغمبر ( ص ) با هر سخنی سنجیده شود بر آن برتری خواهد داشت و از آن پیشی خواهد گرفت و اما جمله تخففوا تلحقوا : [ سبکبار شوید تا به قافله برسید ] کلامی کوتاهتر و پر معنی تر از آن شنیده نشده چه کلمه ژرف و عمیقی ؟ چه جمله پر معنی و حکمت آمیزی است که تشنگی دانش را برطرف می کند ؟ ما عظمت و شرافت این جمله را در کتاب خود به نام الخصائص بیان کرده ایم

خطبه شماره 22

و من خطبه له علیه السلام [3] حین بلغه خبر الناکثین ببیعته و فیها یذم عملهم و یلزمهم دم عثمان و یتهددهم بالحرب ذم الناکثین [4] الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه ، و استجلب جلبه ، [5] لیعود الجور الی اوطانه ، و یرجع الباطل الی نصابه [6] و الله ما انکروا علی منکرا ، و لا جعلوا بینی و بینهم نصفا دم عثمان [7] و انهم لیطلبون حقا هم ترکوه ، و دما هم سفکوه : [8] فلئن کنت شریکهم فیه فان لهم لنصیبهم منه ، و لئن کانوا ولوه دونی ، [9] فما التبعه الا عندهم ، و ان اعظم حجتهم لعلی انفسهم ، یرتضعون اما قد فطمت ، [10] و یحیون بدعه قد امیتت یا خیبه الداعی من دعا [11] و الام اجیب و انی لراض بحجه الله علیهم و علمه فیهم التهدید بالحرب [1] فان ابوا اعطیتهم حد السیف و کفی به شافیا من الباطل ، و ناصرا للحق [2] و من العجب بعثهم الی ان ابرز للطعان و ان اصبر للجلاد [3] هبلتهم الهبول لقد کنت و ما اهدد بالحرب ، و لا ارهب بالضرب [4] و انی لعلی یقین من ربی ، و غیر شبهه من دینی

ترجمه

[3] آنگاه که خبر پیمان شکنان به او رسید این خطبه را ایراد فرمود : [4] آگاه باشید شیطان حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است [5] تا بار دیگر ستم را به جایش برگرداند و باطل را به جایگاه نخستینش بازفرستد . [6] بخدا سوگند آنها هیچ منکری از من سراغ ندارند انصاف را بین من و خود حاکم نساختند . [7] آنها حقی را مطالبه می کنند که خود آن را ترک گفته اند انتقام خونی را می خواهند که خود ریخته اند [8] اگر [ در ریختن این خون ] شریکشان بوده ام پس آنها نیز سهیمند و اگر تنها خودشان مرتکب شده اند [9] کیفر مخصوص آنها است . مهمترین دلیل آنان به زیان خودشان تمام می شود از پستانی شیر می خواهند که مدتها است خشکیده [10] بدعتی را زنده می کنند که زمانها است از بین رفته . چه دعوت کننده ای ؟ [11] و چه اجابت کنندگانی ؟ من به کتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضیم . [1] اما اگر از آن سر باززنند لبه شمشیر تیز را در اختیار آنها قرار می دهم و این کار برای درمان باطل و یاری حق کفایت می کند [2] شگفتا از من خواسته اند که در برابر نیزه هاشان حاضر گردم و در مقابل شمشیر آنان شکیبائی ورزم [3] سوگواران در سوگشان بگریند من کسی نبودم که به نبرد تهدید شوم و یا از ضرب شمشیر بهراسم [4] من به پروردگار خویش یقین دارم و در دین و آئین خود گرفتار شک و تردید نیستم

خطبه شماره 23

و من خطبه له علیه السلام [5] و تشتمل علی تهذیب الفقراء بالزهد و تادیب الاغنیاء بالشفقه تهذیب الفقراء [6] اما بعد ، فان الامر ینزل من السماء الی الارض کقطرات المطر [7] الی کل نفس بما قسم لها من زیاده او نقصان ، [8] فان رای احدکم لاخیه غفیره فی اهل او مال او نفس فلا تکونن له فتنه ، [9] فان المرء المسلم ما لم یغش دناءه تظهر فیخشع لها اذا ذکرت ، و یغری بها لئام الناس ، [10] کان کالفالج الیاسر الذی ینتظر اول فوزه من قداحه توجب له المغنم ، و یرفع بها عنه المغرم [11] و کذلک المرء المسلم البری ء من الخیانه ینتظر من الله احدی الحسنیین : [12] اما داعی الله فما عند الله خیر له ، و اما رزق الله فاذا هو ذو اهل و مال ، و معه ذینه و حسبه [13] و ان المال و البنین حرث الدنیا ، و العمل الصالح حرث الاخره ، [14] و قد یجمعها الله تعالی لاقوام ، فاحذروا من الله ما حذرکم من نفسه ، [1] و اخشوه خشیه لیست بتعذیر ، و اعملوا فی غیر ریاء و لا سمعه ، [2] فانه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له [3] نسال الله منازل الشهداء ، و معایشه االسعداء و مرافقه الانبیاء [4] تادیب الاغنیاء [5] ایها الناس ، انه لا یستغنی الرجل و ان کان ذا مال عن عترته ، [6] و دفاعهم عنه بایدیهم و السنتهم ، و هم اعظم الناس حیطه من ورائه ، [7] و المهم لشعثه ، و اعطفهم علیه عند نازله اذا نزلت به [8] و لسان الصدق یجعله الله للمرء فی الناس خیر له من المال یرثه غیره [9] و منها : الا لا یعدلن احدکم عن القرابه یری بها الخصاصه [10] ان یسدها بالذی لا یزیده ان امسکه و لا ینقصه ان اهلکه ، [11] و من یقبض یده عن عشیرته ، فانما تقبض منه عنهم ید واحده ، [12] و تقبض منهم عنه اید کثیره ، و من تلن حاشیته یستدم من قومه الموده [13] قال السیدالشریف : اقول : الغفیره ها هنا الزیاده و الکثره من قولهم للجمع الکثیر الجم الغفیروالجماء الغفیر و یروی [[ عفوه من اهل او مال ] ] و العفوه : الخیار من الشی ء ، یقال : اکلت عفوه الطعام ، ای خیاره و ما احسن المعنی الذی اراده علیه السلام بقوله : [[ و من یقبض یده عن عشیرته ] ] الی تمام الکلام ، فان الممسک خیره عن [ نهج البلاغه م 5 ] عشیرته انما یمسک نفع ید واحده ، فاذا احتاج الی نصرتهم ، و اضطر الی مرافدتهم ، قعدوا عن نصره ، و تثاقلوا عن صوته ، فمنع ترافد الایدی الکثیره ، و تناهض الاقدام الجمه

ترجمه

[5] از سخنانی است که امام ایراد فرموده است در آن فقرا را به زهد و ثروتمندان را به محبت سفارش می کند . مواهب الهی متناسب با استعدادها است : [6] مواهب الهی همچون قطره های باران از آسمان به زمین می بارد [7] و به هر کس سهمی زیاد یا کم می رسد [8] بنابراین هنگامی که یکی از شما برای برادر خود برتری در مال و همسر و فرزند ببیند نباید موجب فتنه گردد [ و بر او حسد و رشک برد ] [9] زیرا مسلمان تا وقتی که دست به عمل پستی نزده که از آشکارشدنش شرمنده باشد و مردم پست آن را وسیله هتک حرمتش قرار دهند [10] به مسابقه دهنده ماهری می ماند که منتظر است در همان دور اول ببرد و ضرری نبیند [11] همچنین مسلمانی که از خیانت به دور باشد انتظار دارد یکی از دو خوبی نصیبش گردد : [12] یا عمر او پایان یافته و دعوت الهی فرارسد و آنچه خداوند در آخرت برایش مهیا کرده بهتر است و یا خداوند او را روزی دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت گردد در عین اینکه دین و شخصیت خود را نگاهداشته است . [13] [ اما بدانید ] ثروت و فرزندان کشته های این جهانند و عمل صالح و نیک زراعت آخرت است [14] و گاهی خداوند این هر دو را به افرادی می بخشد . آنچه خداوند اعلام خطر کرده است برحذر باشید 000 [1] و از خداوند بترسید بطوری که به گناهی که نیاز به عذرخواهی دارد آلوده نشوید و در کارها ریا و تظاهر و خودنمائی به خرج ندهید [2] چون هر کس کاری برای غیر خدا انجام دهد خداوند او را به همان کس وامی گذارد . [3] از خدا میخواهیم که درجات شهیدان ، و زندگی سعادتمندان ، و همنشینی پیامبران را به ما عنایت کند [4] هیچکس از بستگانش بی نیاز نیست : [5] ای مردم انسان هر اندازه که ثروتمند باشد از بستگان و اقوام خود بی نیاز نیست [6] که از وی با زبان و دست دفاع کنند خویشاوندان بزرگترین گروهی هستند که از انسان پشتیبانی می کنند [7] و پراکندگی و ناراحتی او را از بین می برند در آن هنگام که حادثه ای پیش آید آنها نسبت به او پرعاطفه ترین مردمند 000 [8] نام نیک و معروفیت به پاکی را که خداوند عطا فرماید بهتر از ثروتی است که کسی برای دیگران به ارث می گذارد . [9] و قسمتی دیگر از این خطبه است : آگاه باشید نباید از بستگان بینوای خود روبرگردانید [10] و از آنان چیزی را دریغ کنید که نگاهداشتنش زیادی نمی آورد و از بین رفتنش کمبودی ایجاد نمی نماید [11] آنکس که دست دهنده خویش را از بستگانش بازدارد تنها یک دست از آنها باز داشته [12] اما از خویشتن دستهای فراوانی برگرفته است ولی آن کس که بال محبت را بگستراند دوستی اقوامش ادامه خواهد یافت . [13] سیدرضی رحمه الله علیه می فرماید : الغفیره در اینجا به معنی کثرت و فراوانی است چنانکه جمعیت زیاد را عفوه من اهل او مال بوده است و عفوه به معنی نمونه خوب است از میان یک جنس که انتخاب شود چنانکه گفته می شود : اکلت عفوه الطعام یعنی قسمتهای خوب غذا را خوردم . و چه عالی است مطلبی که امام ( ع ) در جمله : و من یقبض یده عن عشیرته 000 تا آخر سخن ایراد کرده است 000 زیرا کسی که یکیهای خود را از بستگانش قطع کند تنها یک یاور از آنها گرفته است ولی هنگامی که نیاز و احتیاج شدید به یاری آنان داشت آنها به ندای او پاسخ نمی گویند پس خود را از یاوران بسیاری محروم ساخته است

خطبه شماره 24

و من خطبه له علیه السلام [1] و هی کلمه جامعه له ، فیها تسویغ قتال المخالف ، و الدعوه الی طاعه الله ، و الترقی فیها لضمان الفوز [2] و لعمری ما علی من قتال من خالف الحق ، و خابط الغی ، [3] من ادهان و لا ایهان فاتقوا الله عباد الله ، و فروا الی الله من الله ، [4] وامضوا فی الذی نهجه لکم ، و قوموا بما عصبه بکم ، [5] فعلی ضامن لفلجکم آجلا ، ان لم تمنحوه عاجلا

ترجمه

[1] یکی از سخنانی است که امام ( ع ) ایراد فرموده و در آن اجازه جنگ با دشمنان خداوند آمده است سستی در مبارزه با گمراهان روا نیست : [2] به جان خودم سوگند در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی غوطه ورند [3] آنی مدارا و سستی نمی کنم پس ای بندگان خدا از خدا بترسید و از خدا به سوی خدا فرار کنید [ از غضبش به سوی رحمتش ] [4] و از راهی که به سوی شما گشوده بروید و به آنچه از وظائف برای شما تعیین کرده است قیام نمائید [5] اگر چنین کنید علی ضامن پیروزی شما است و اگر امروز به آن نرسید در آینده به آن خواهید رسید .

خطبه شماره 25

و من خطبه له علیه السلام [6] و قد تواترت علیه الاخبار باستیلاء اصحاب معاویه علی البلاد ، و قدم علیه عاملاه علی الیمن ، و هما عبید الله بن عباس و سعید بن نمران لما غلب علیهما بسر بن ابی ارطاه ، فقام علیه السلام علی المنبر ضجرا بتثاقل اصحابه عن الجهاد ، و مخالفتهم له فی الرای ، فقال : [7] ما هی الا الکوفه ، اقبضها و ابسطها ، ان لم تکونی الا انت ، [8] تهب اعاصیرک فقبحک الله و تمثل یقول الشاعر : [1] لعمر ابیک الخیر یا عمرو اننی علی و ضر و من ذا الاناء قلیل ثم قال علیه السلام : [2] انبئت بسرا قد اطلع الیمن ، و انی و الله لاظن ان هؤلاء القوم سیدالون منکم [3] ] باجتماعهم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم ، [4] و بمعصیتکم امامکم فی الحق و طاعتهم امامهم فی الباطل ، [5] و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتکم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم [6] فلو ائتمنت احدکم علی قعب لخشیت ان یذهب بعلاقته [7] اللهم انی قد مللتهم و ملونی ، و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیرا منهم ، [8] و ابدلهم بی شرا منی ، اللهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء ، [9] اما و الله لوددت ان لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم [10] هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم فوارس مثل ارمیه الحمیم [11] ثم نزل علیه السلام من المنبر [12] قال سید الشریف : اقول : الارمیه جمع رمی و هو السحاب ، و الحمیم ها هنا : وقت الصیف ، و انما خص الشاعر سحاب الصیف بالذکر لانه اشد جفولا ، و اسرع خفوفا ، لانه لا ماء فیه ، و انما یکون السحاب ثقیل السیر لامتلائه بالماء ، و ذلک لا یکون فی الاکثر الا زمان الشتاء ، و انما اراد الشاعر و صفهم بالسرعه اذا دعوا ، و الاغاثه اذا استغیثوا ، و الدلیل علی ذلک قوله : [[ هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم ] ]

ترجمه

[6] هنگامی که اخبار متواتری به امام ( ع ) رسید که اصحاب معاویه برپاره ای از بلاد استیلا یافته اند و عبدالله بن عباس و سعیدبن نمران فرمانداران امام در یمن پس از شکست از بسربن ابی ارطاه به نزد امام برگشتند امام ( ع ) برای توبیخ اصحابش به خاطر کندی در جهاد و مخالفت با دستورات به منبر رفت و سخنان ذیل را ایراد فرمود : [7] [ در حقیقت با این روشی که شما در پیش گرفته اید ] غیر از کوفه در دست من نیست که آن را بگشایم یا ببندم اما ای کوفه اگر تنها تو [ سرمایه من در برابر دشمن ] باشی [8] آنهم با این همه طوفانها چهره ات زشت باد [ و می خواهم که نباشی ] پس از آن به قول شاعر متمثل شد : [ که تقریبا فارسی آن چنین می شود : ] [1] به جان پدرت سوگند ای عمرو که سهم اندکی از پیمانه و طرف دارم [2] سپس فرمود : به من خبر رسیده که بسر بر یمن تسلط یافته سوگند بخدا می دانستم اینها بزودی بر شما مسلط خواهندشد [3] زیرا آنان در یاری از باطلشان متحدند و شما در راه حق متفرقید [4] شما به نافرمانی از پیشوای خود در مسیر حق برخاسته اید ولی آنها در باطل خود از پیشوای خویش اطاعت می کنند [5] آنها نسبت به رهبر خود ادای امانت می کنند و شما خیانت ،آنها در شهرهای خود به اصلاح مشغولند و شما به فساد . [6] اگر من قدحی را به عنوان امانت به یکی از شما بسپارم از آن بیم دارم که بند آن را بدزدد . [7] بارالها [ از بس نصیحت کردم و اندرز دادم ] آنها را خسته و ناراحت ساختم و آنها نیز مرا خسته کردند من آنها را ملول و آنها مرا ملول ساختند به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت کن [8] و به جای من بدتر از من بر سر آنها مسلط نما . خداوندا دلهای آنها را آب کن همانطور که نمک در آب حل می شود [9] آگاه باشید بخدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از بنی فراس بن غنم داشته باشم [ تا با کمک آنها دشمنان را بر سر جای خود می نشاندم آنها چنانند که شاعر گفته ] : [10] چون آن ابر سریع السیر کم آب پی دشمن کشی بی صبر و بی تاب [11] سپس از منبر فرود آمد . [12] سیدرضی می گوید : ارمیه جمع رمی به معنی ابر است و حمیم به معنی فصل گرما و تابستان می باشد و اینکه شاعر آنها را به ابرهای تابستان تشبیه کرده برای این است که آنها سبکبارتر و سریعترند زیرا در آنها آب کم است و ابرهای سنگین به خاطر تراکم بخار و پر آب بودنشان به کندی حرکت می کنند و این اکثر در زمستان یافت می شود شاعر خواسته است با این تشبیه سرعت آنها را در هنگام مبارزه و کمک آنها را به هنگام استمداد منعکس سازد

خطبه شماره 26

و من خطبه له علیه السلام [1] و فیها یصف العرب قبل البعثه ثم یصف حاله قبل البیعه له العرب قبل البعثه [2] ان الله بعث محمدا صلی الله علیه و آله و سلم نذیرا للعاملین ، [3] و امینا علی التنزیل ، و انتم معشر العرب علی شر دین ، و فی شر دار ، [4] منیخون بین حجاره خشن ، و حیات صم ، تشربون الکدر [5] و تاکلون الجشب و تسفکون دماءکم ، و تقطعون ارحامکم [6] الاصنام فیکم منصوبه ، و الاثام بکم معصوبه [7] و منها صفته قبل البیعه له [8] فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی ، فضننت بهم عن الموت ، [9] و اغضیت علی القذی ، و شربت علی الشجا ، [10] و صبرت علی اخذ الکظم ، و علی امر من طعم العلقم [11] و منها : و لم یبایع حتی شرط ان یؤتیه علی البیعه ثمنا ، [12] فلا ظفرت ید البائع ، و خزیت امانه المبتاع ، فخذوا للحرب اهبتها ، [13] و اعدوا لها عدتها ، فقد شب لظاها ، و علا سناها . [14] واستشعروا الصبر ، فانه ادعی الی النصر

ترجمه

[1][ یکی از خطبه هائی است که امام ( ع ) ایراد فرموده است ] و درمورد اعراب پیش از بعثت پیامبر سخن می گوید بت پرستی شیوه و آئین شما بود : [2] خداوند پیغمبر ( ص ) را به رسالت مبعوث ساخت که جهانیان را بیم دهد [3] و امین آیات وی باشد در حالیکه شما ملت عرب بدترین دین و آئین را داشتید و در بدترین سرزمینها زندگی می نمودید [4] در میان سنگهای خشن و مارهائی که فاقد شنوائی بودند [ و به همین جهت از هیچ چیز نمی ترسیدند ] آبهای آلوده را می نوشیدید [5] و غذاهای ناگوار را می خوردید خون یکدیگر را می ریختید و پیوند خویشاوندی را قطع می نمودید [6] بتها در میان شما بر پا بود [ و پرستش بت شیوه و آئین شما ] و گناهان سراسر وجود شما را فراگرفته بود . [7] و قسمتی از این خطبه است [ که امام ( ع ) درباره تنهائی خویش برای گرفتن حق خود فرموده است ] [8] نگاه کردم و دیدم [ برای گرفتن حق خود ] یاوری جز خاندان خویش ندارم به مرگ آنان راضی نشدم [9] چشمهای پر از خاشاک را فروبستم و با همان گلوئی که گویا استخوانی در آن گیر کرده بود [ جرعه حوادث ] را نوشیدم [10] با اینکه تحمل در برابر گرفتگی راه گلو و نوشیدن جرعه ای که تلخ تر از حنظل است کار طاقت فرسائی بود شکیبائی کردم [11] قسمت دیگری از این خطبه است که در آن اشاره به زندگی ننگین عمروعاص می فرماید : او [ با معاویه ] بیعت نکرد مگر اینکه بر او شرط کرد که در برابر آن بهائی دریافت دارد [12] در این معامله شوم دست فروشنده هیچگاه به پیروزی نرسد و سرمایه خریدار به رسوائی کشد [ اکنون که آنها روی بلاد مسلمین و حکومت مسلمانان این چنین بی رحمانه معامله می کنند ] شما آماده پیکار شوید [13] و ساز و برگ آن را فراهم سازید که آتش آن زبانه کشیده و شعله های آن بالا گرفته است [14] صبر و استقامت را شعار خویش سازید که نصرت و پیروزی را به سوی شما فرامی خواند

خطبه شماره 27

و من خطبه له علیه السلام [1] و قد قالها یستنهض بها الناس حین ورد خبر غزو الانبار بجیش معاویه فلم ینهضوا و فیها یذکر فضل الجهاد ، و یستنهض الناس ، و یذکر علمه بالحرب ، و یلقی علیهم التبعه لعدم طاعته فضل الجهاد [2] اما بعد ، فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیائه ، [3] و هو لباس التقوی ، و درع الله الحصینه ، و جنته الوثیقه [4] فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل ، و شمله البلاء ، [5] ودیث بالصغار و القماءه ، و ضرب علی قلبه بالاسهاب [6] و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد ، و سیم الخسف ، و منع النصف استنهاض الناس [7] الا و انی قد دعوتکم الی قتال هؤلاء القوم لیلا و نهارا ، و سرا و اعلانا [8] و قلت لکم : اغزوهم قبل ان یغزوکم ، فوالله ما عزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا [9] فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات ، [10] و ملکت علیکم الاوطان و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار ، [11] و قد قتل حسان بن حسان البکری ، و ازال خیلکم عن مسالحها ، [12] و لقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المراه المسلمه ، و الاخری المعاهده ، [13] فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها ورعثها ، [1] ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام [2] ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلا منهم کلم ، و لا اریق لهم دم ، [3] فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما ، [4] بل کان به عندی جدیرا، فیا عجبا عجبا و الله یمیت القلب [5] و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم [6] فقبحا لکم و ترحا ، حین صرتم غرضا یرمی : یغار علیکم و لا تغیرون ، [7] و تغزون و لا تغزون ، و یعصی الله و ترضون [8] فاذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر قلتم : هذه حماره القیظ ، [9] امهلنا یسبخ عنا الحر ، و اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتاء [10] قلتم : هذه صباره القر ، امهلنا ینسلخ عنا البرد ، [11] کل هذا فرار من الحر و القر ، فاذا کنتم من الحر و القر تفرون [12] فانتم و الله من السیف افر البرم بالناس [13] یا اشباه الرجال و لا رجال حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال ، [14] لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه و الله جرت ندما ، و اعقبت سدما [15] قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا ، و شحنتم صدری غیظا ، [16] و جرعتمونی نغب التهمام انفاسا ، [17] و افسدتم علی رایی بالعصیان و الخذلان ، حتی لقد قالت قریش : [1] ان ابن ابی طالب رجل شجاع و لکن لا علم له بالحرب [2] لله ابوهم و هل احد منهم اشد لها مراسا و اقدم فیها مقاما منی [3] لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین ، و هانذا قد ذرفت علی الستین [4] و لکن لا رای لمن لا یطاع

ترجمه

[1] خطبه جهاد جهاد زره محکم پروردگار : [2] اما بعد جهاد دری است از درهای بهشت خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است [3] جهاد لباس تقوا زره محکم و سپر مطمئن خداوند است [4] مردمی که از جهاد روی برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها می پوشاند و بلا به آنان هجوم می آورد [5] حقیر و ذلیل می شوند عقل و فهم شان تباه می گردد [6] و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال می شود و نشانه های ذلت در آنها آشکار می گردد و از عدالت محروم می شوند . [7] آگاه باشید من شب و روز پنهان و آشکارا شما را به مبارزه این جمعیت [ معاویه و پیروانش ] دعوت کردم [8] و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند با آنان نبرد کنید . بخدا سوگند هر ملتی در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل خواهد شد [ و تنها جمعیتی در نبرد با دشمنان پیروز می گردند که به استقبال آنها بشتابند ] [9] ولی شما سستی به خرج دادید و دست از یاری برداشتید تا آنجا که دشمن پی درپی به شما حمله کرد [10] و سرزمین شما را مالک شد . اکنون بشنوید : [ یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه ] از بنی غامد حمله به [ شهر مرزی ] انبار کرده است [11] و نماینده و فرماندار من حسان بن حسان بکری را کشته و سربازان و مرزبانان شما را ازآن سرزمین بیرون رانده است . [12] به من خبر رسیده که یکی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوخ بوده وارد شده [13] و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره های آنها را از تن شان بیرون آورده است 000 [1] در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته اند [2] آنها با غنیمت فراوان برگشته اند بدون اینکه حتی یک نفر از آنها زخمی گردد و یا قطره ای خون از آنها ریخته شود [3] اگر به خاطر این حادثه مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد [4] و از نظر من سزاوار و بجا است . ای کاش شما را نمی دیدم شگفتا شگفتا بخدا سوگند این حقیقت قلب انسان را می میراند [5] و غم و اندوه می آفریند که آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این چنین پراکنده و متفرق ؟ [6] روی شما زشت باد و همواره غم و غصه قرینتان باد که شما هدف حملات دشمن قرار گرفته اید پی درپی به شما حمله می کنند و شما به حمله متقابل دست نمی زنید . [7] با شما می جنگند و شما نمی جنگید این گونه معصیت خدا می شود و شما [ با عمل خود ] به آن رضایت می دهید . [8] هر گاه در ایام تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن دادم [9] گفتید اندکی ما را مهلت ده تا سوز گرما فرونشیند و اگر در سرمای زمستان این دستور را به شما دادم [10] گفتید اکنون هوا فوق العاده سرد است بگذار سوز سرما آرام گیرد [11] همه این بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود شما که از سرما و گرما [ وحشت دارید ] و فرار می کنید [12] بخدا سوگند از شمشیر [ دشمن ] بیشتر فرار خواهید کرد . [13] ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین [ که جز عیش و نوش به چیزی نمی اندیشید ] [14] چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم همان شناسائی که سرانجام مرا این چنین ملول و ناراحت ساخت [15] خدا شما را بکشد که اینقدر خون به دل من کردید و سینه مرا مملو از خشم ساختید [16] و کاسه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید [17] با سرپیچی و یاری نکردن نقشه ها و طرحهای مرا [ برای سرکوبی دشمن و ساختن یک جامعه آباد اسلامی ] تباه کردید تا آنجا که قریش گفتند [1] پسر ابوطالب مردی است شجاع ولی از فنون جنگ آگاه نیست 000 [2] خدا خبرشان دهد آیا هیچیک از آنها از من باسابقه تر و پیشگامتر در این میدانها بوده ؟ [3] من آنروز گام در میدان نبرد گذاشتم که هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود و هم اکنون از شصت گذشته ام [4] ولی آن کس که فرمانش را اجرا نمی کنند طرح و نقشه ای ندارد [ هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به جائی نمی رسد ]