سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 147 تا 155

خطبه شماره 148

و من کلام له علیه السلام [6] فی ذکر اهل البصره [7] کل واحد منهما یرجو الامر له ، و یعطفه علیه دون صاحبه ، [8] لا یمتان الی الله بحبل ، و لا یمدان الیه بسبب [9] کل واحد منهما حامل ضب لصاحبه و عما قلیل یکشف قناعه به [10] و الله لئن اصابوا الذی یریدون لینتزعن هذا نفس هذا ، و لیاتین هذا علی هذا [11] قد قامت الفئه الباغیه ، فاین المحتسبون فقد سنت لهم السنن ، [12] وقدم لهم الخبر و لکل ضله عله ، و لکل ناکث شبهه [13] و الله لا اکون کمستمع اللدم ، یسمع الناعی ، و یحضر الباکی ، ثم لا یعتبر

ترجمه

[6] از سخنان امام ( ع ) که در مورد اهل بصره و طلحه و زبیر فرموده .[7] هرکدام از آن دو [ طلحه و زبیر ] امید دارد که زمامداری و حکومت به دست او افتد و آن را به سوی خود می کشد نه بسوی رفیقش [8] آنها نه به رشته ای از رشته های محکم الهی چنگ زده اند و نه بوسیله ای به او نزدیک شده اند [9] هر کدام بار کینه رفیق خویش را بدوش می کشد و بزودی پرده از روی آن برداشته می شود . [10] به خدا سوگند اگر به آنچه می خواهند برسند این یکی جان دیگری را می گیرد و آن یکی این را از میان می برد [11] گروهی طغیانگر و فتنه انگیز بپا خواسته اند پس آنها که حقایق را به خاطر خدا آشکار می سازند کجایند ؟ در حالیکه سنت پیامبر برایشان بیان شده [12] و اخبار [امروز] را قبلا به آنان گفته اند . برای هر گمراهی علت و سببی است و برای عهدشکنی بهانه ای [13] بخدا سوگند من همچون کسی نخواهم بود که صدای بر سر و سینه کوبیدن و ندای مخبر مرگ را بشنود و چشمهای گریان را به بیند اما عبرت نگیرد

خطبه شماره 149

و من کلام له علیه السلام [1] قبل موته [2] ایها الناس ، کل امری ء لاق ما یفر منه فی فراره الاجل مساق النفس [3] و الهرب منه موافاته کم اطردت الایام ابحثها عن مکنون هذا الامر [4] فابی الله الا اخفاءه هیهات علم مخزون [5] اما وصیتی : فالله لا تشکروا به شیئا ، و محمد صلی علیه و آله ، [6] فلا تضیعوا سنته اقیموا هذین العمودین ، و اوقدوا هذین المصباحین ، [7] و خلاکم ذم ما لم تشردوا حمل کل امری ء منکم مجهوده ، [8] و خفف عن الجهله رب رحیم ، و دین قویم ، و امام علیم انا بالامس صاحبکم ، [9] و انا الیوم عبره لکم ، و غدا مفارقکم غفر الله لی ولکم [10] ان تثبت الوطاه فی هذه المزله فذاک ، [11] و ان تدحض القدم فانا کنا فی افیاء اغصان ، و مهاب ریاح ، و تحت ظل غمام ، [12] اضمحل فی الجو متلفقها ، و عفا فی الارض مخطها [13] و انما کنت جارا جاورکم بدنی ایاما ، وستعقبون منی جثه خلاء : ساکنه [14] بعد حراک ، و صامته بعد نطق لیعظکم هدوی ، [15] و خفوت اطراقی ، و سکون اطرافی ، فانه اوعظ للمعتبرین من المنطق البلیغ [1] و القول المسموع و داعی لکم و داع امری ء مرصد للتلاقی [2] غدا ترون ایامی ، و یکشف لکم عن سرائری ، [3] و تعرفوننی بعد خلو مکانی وقیام غیری مقامی

ترجمه

[1] از سخنان امام ( ع ) که قبل از مرگ خویش فرموده [2] ای مردم هر کس از آنچه فرار می کند [ مرگ ] در همان حال فرار آن را ملاقات خواهد کرد اجل سرآمد زندگی و پایان حیات [3] و فرار از آن رسیدن به آن خواهد بود چه روزهائی که من به بحث و کنجکاوی از اسرار و حقیقت این امر [اجل ] پرداختم [4] ولی خداوند جز اخفای آن را نخواست . هیهات علمی است پنهان و مربوط به عالم غیب [5] اما وصیت من این است که : هیچ چیز را شریک خدا قرار ندهید [ و جز خدا را نپرستید ] و درباره محمد ( ص ) این است که [6] سنت و شریعت او را ضایع مگردانید این دو ستون محکم را بر پا دارید و این دو چراغ پرفروغ را فروزان نگهدارید [7] و مادام که از حق منحرف نگشته اید هیچ نقش و مذمتی نخواهید داشت برای هر کس به اندازه توانائیش وظیفه ئی تعیین [8] و به افراد جاهل و نادان تخفیف داده شده است پروردگاری رحیم دینی استوار و امام و پیشوائی آگاه دارید . من دیروز رهبر و همراه شما بودم [9] امروز مایه عبرت شمایم و فردا از شما جدا خواهم شد خداوند من و شما را مشمول رحمت خویش گرداند .[10] اگر من از این ضربت در این لغزشگاه [ دنیا ] نجات یابم [ شما به مقصود خود رسید ه اید ] [11] و اگر گامها بلغزد و از این جهان رخت بربندم ما نیز [مانند دیگران ] در سایه شاخه ها و مسیر وزش بادها و زیر سایه ابرهای متراکم آسمان [12] که پراکنده شدند و آثارشان در روی زمین محو شد خواهیم بود [13] من از همسایگان شما بودم که چند روزی در کنار شما زیستم و به زودی از من جسدی بی روح و ساکن [14] پس از آن همه حرکات و خاموش پس از آن همه گفتار بازخواهدماند [ هم اکنون ] باید سکوت من [15] بی حرکتی دست و پا و چشمها و اندامم موجب پند و اندرز و موعظه شما گردد زیرا این حالت برای کسانی که بخواهند عبرت گیرند از هر منطق رسا 000 [1] و گفتار موثر عبرت انگیزتر است . وداع و خداحافظی من با شما وداع و خداحافظی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است [2] فردا ارزش ایام زندگی مرا به خوبی خواهید دانست و مکنونات خاطر و ناراحتی درونیم برایتان آشکار خواهد شد [3] و پس از آنکه جای مرا خالی دیدید و دیگری بجای من نشست کاملا مرا خواهید شناخت

خطبه شماره 150

و من خطبه له علیه السلام [4] یومی فیها الی الملاحم و یصف فئه من اهل الضلال [5] و اخذوا یمینا و شمالاظعنا فی مسالک الغی ، و ترکا لمذاهب الرشد [6] فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد ، و لا تستبطئوا ما یجی ء به الغد [7] فکم من مستعجل بما ان ادرکه ود انه لم یدرکه و ما اقرب الیوم من تباشیر [8] غد یا قوم ، هذا ابان ورود کل موعود ، [9] و دنو من طلعه ما لا تعرفون الا و ان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر ، [10] و یحذو فیها علی مثال الصالحین ، لیحل فیها ربقا ،[11] و یعتق فیها رقا ، و یصدع شعبا ، و یشعب صدعا ، [12] فی ستره عن الناس لا یبصر القائف اثره ولو تابع نظره [13] ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل تجلی بالتنزیل ابصارهم ، [14] و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم ، و یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح [1] فی الضلال [2] منها : و طال الامد بهم لیستکملوا الخزی ، و یستوجبوا الغیر ، [3] حتی اذا اخلولق الاجل ، و استراح قوم الی الفتن ، و اشالوا ، عن لقاح حربهم ، [4] لم یمنوا علی الله بالصبر ، و لم یستعظموا بذل انفسهم فی الحق [5] حتی اذا وافق وارد القضاء انقطاع مده البلاء ، [6] حملوا بصائرهم علی اسیافهم ، و دانوا لربهم بامر واعظهم ، [7] حتی اذا قبض الله رسوله صلی الله علیه و آله ، رجع قوم علی الاعقاب ، [8] و غالتهم السبل ، و اتکلوا علی الولائج ، و وصلوا غیر الرحم ، [9] و هجروا السبب الذی امروا بمودته و نقلوا البناء عن رص اساسه ، [10] فبنوه فی غیرموضعه .معادن کل خطیئه ، وابواب کل ضارب فی غمره [11] قد ماروا فی الحیره ، و ذهلوا فی السکره ، علی سنه من آل فرعون : [12] من منقطع الی الدنیا راکن ، او مفارق للدین مباین

ترجمه

[4] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از حوادث آینده پیشگوئی کرده وگروهی از اهل ضلال را توصیف می کند [5] همچنان به چپ و راست متمایل می شوند و در ضلالت و گمراهی گام می نهند و جاده های مستقیم هدایت را رها می سازند [6] درباره آنچه باید باشد و مهیا است عجله مکنید و آن چه را فردا می آید دور مشمرید [7] چه این که بسیارند افرادی که برای چیزی عجله می کند که اگر به دست آورند [ پشیمان شده ] و دوست دارند هرگز به آن نرسیده بودند : و چه امروز به فردا نزدیک است . [8] ای جمعیت اکنون هنگام رسیدن آن فتنه هائی است که به شما وعده داده شده [9] و نزدیکی طلوع آن چه بر شما مجهول و مبهم است بدانید آن کس از ما [ مهدی ما ] که آن فتنه ها را دریابد با چراغی روشن گر در آن گام می نهد [10] و بر همان سیره و روش صالحان [ پیامبر و ائمه ( ع ) ] رفتار می کند تا گره ها را بگشاید [11] بردگان و ملتهای اسیر را آزاد سازد جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجویان پراکنده را گرد هم آورد . [12] و این رهبر [ سالها ] در پنهانی از مردم به سر می برد آن چنان که پی جویان اثر قدمش را نبینند گرچه بسیار در یافتن اثرش جستجو کنند . [13] سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنه ها مهیا می گردند هم چون مهیا شدن شمشیر به دست تیر گر . چشم اینان با قرآن روشنی می گیرد [14] و معانی آیاتش به گوش آنان افکنده می شود و شامگاهان و صبح گاهان را جام حکمت و معارف الهی سیراب می گرداند [1] قمست دیگری از این خطبه درباره دشمنان گمراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و گروهی ضعیف الایمان و مسلمانان راستین .[2] [ گروه اول ] مدت های طولانی به آنها مهلت داده شد تا رسوائی را به سر حد نهائی برسانند و مستحق دگرگونی [ نعمتهای خدا ] گردند [3] تا اجل آنها به سر رسید . گروهی [ از ضعیف الایمانها ] به خاطر راحتی به این فتنه ها پیوستند و دست از مبارزه در راه حق کشیدند [ اما مسلمانان راستین مقاومت لازم به خرج دادند ] [4] و بر خداوند در صبر و استقامتشان منتی نگذاردند و جانبازی در راه حق را بزرگ نشمردند [5] تا آنکه فرمان خدا آزمایش را به سر آورد [6] [ این گروه مبارز ] آگاهی و بینائی خویش را بر شمشیرهای خود حمل کردند و به امر واعظ و پنددهنده خود [ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ] به پرستش پروردگار خویش پرداختند . [7] تا آن که خداوند پیامبرش را به سوی خویش فراخواند . گروهی به قهقرا برگشتند [8] و اختلاف و پراکندگی آنها را هلاک ساخت و تکیه بر غیر خدا کردند و با غیر خویشاوندان [ اهل بیت پیامبر ] پیوند برقرار نمودند [9] و از وسیله ای که فرمان داشتند به آن مودت ورزند کناره گرفتند و بناء و اساس [ولایت و رهبری جامعه ی اسلامی را از محل خویش برداشته ] [10] در غیر آن نصب کردند . [ اینان ] معادن تمام خطاهایند و درهای همه گمراهان و عقیده مندان باطلند [11] آنها در حیرت و سرگردانی غوطه ور شدند و در مستی و نادانی دیوانه وار بر روش آل فرعون فرورفتند : [12] گروهی تنها به دنیا پرداختند و به آن تکیه کردند و یا آشکارا از دین جدا گشتند

خطبه شماره 151

و من خطبه له علیه السلام [13] یحذر من الفتن الله و رسوله [14] و احمد الله و استعینه علی مداحر الشیطان و مزاجره ، [15] و الاعتصام من حبائله و مخاتله و اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا [ نهج البلاغه م 14 ] [1] عبده و رسوله ، و نجیبه و صفوته لا یؤازی فضله ، و لا یجبر فقده [2] اضاءت به البلاد بعد الضلاله المظلمه ، و الجهاله الغالبه و الجفوه الجافیه ، [3] و الناس یستحلون الحریم ، و یستذلون الحکیم ، یحیون علی فتره ، و یموتون علی کفره [4] التحذیر من الفتن [5] ثم انکم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت فاتقوا سکرات النعمه [6] و احذروا بوائق النقمه ، و تثبتوا فی قتام العشوه ، [7] و اعوجاج الفتنه عند طلوع جنینها ، و ظهور کمینها ، و انتصاب قطبها ، [8] و مدار رحاها تبدا فی مدارج خفیه ، و تؤول الی فظاعه جلیه [9] شبابها کشباب الغلام ، و آثارها کاثار السلام ، یتوارثها الظلمه بالعهود [10] اولهم قائد لاخرهم ، و آخرهم مقتد باولهم ، [11] یتنافسون فی دنیا دنیه ، و یتکالبون علی جیفه مریحه [12] و عن قلیل یتبرا التابع من المتبوع ، و القائد من المقود ، فیتزایلون بالبغضاء ، [13] و یتلاعنون عند اللقاء ثم یاتی بعد ذلک طالع الفتنه الرجوف ، و القاصمه الزحوف ، [14] فتزیغ قلوب بعد استقامه ، [15] و تضل رجال بعد سلامه ، و تختلف الاهواء عند هجومها ، و تلتبس الاراء عند نجومها [16] من اشرف لها قصمته ، و من سعی فیها حطمته ، [17] یتکادمون فیها تکادم الحمر فی العانه قد اضطرب معقود الحبل ، [1] و عمی وجه الامر تغیض فیها الحکمه ، و تنطق فیها الظلمه ، [2] و تدق اهل البدو بمسحلها ، و ترضهم بکلکلها [3] یضیع فی غبارها الوحدان ، و یهلک فی طریقها الرکبان ، [4] ترد بمر القضاء ، و تحلب عبیط الدماء ، و تثلم منار الدین ، [5] و تنقض عقد الیقین یهرب منها الاکیاس ، [6] و یدبرها الارجاس مرعاد مبراق ، کاشفه عن ساق تقطع فیها الارحام ، [7] و یفارق علیها الاسلام بریها سقیم ، و ظاعنها مقیم [8] منها : بین قتیل مطلول ، و خائف مستجیر ، [9] یختلون بعقد الایمان و بغرور الایمان ، فلا تکونوا انصاب الفتن ، و اعلام البدع [10] و الزموا ما عقد علیه حبل الجماعه ، و بنیت علیه ارکان الطاعه ، [11] و اقدموا علی الله مظلومین ، و لا تقدموا علیه ظالمین ، [12] و اتقوا مدارج الشیطان ، و مهابط العدوان ، و لا تدخلوا بطونکم لعق الحرام ، [13] فانکم بعین من حرم علیکم المعصیه ، و سهل لکم سبل الطاعه

ترجمه

[13] از خطبه های امام علیه السلام که در آن مردم را از فتنه ها برحذر می داردخدا و پیامبرش [14] خدای را می ستایم و از او بر اعمالی که موجب طرد و منع شیطان است کمک می جویم [15] و برای مصونیت از گرفتاری در دامها و فریب های شیطان از او یاری می طلبم و گواهی می دهم که جز خداوند یکتا معبودی نیست . و شهادت می دهم که محمد ( ص ) [1] بنده و فرستاده برگزیده و انتخاب شده او است . در فضل و برتری همتائی ندارد و جبران فقدان وی نگردد . [2] شهرهای جهان به وجود او روشن گشت بعد از آن که گمراهی وحشتناکی همه جا را فراگرفته بود و جهل بر افکار غالب و قساوت و سنگدلی بر دلها مسلط گشته بود [3] و مردم حرام را حلال می شمردند . و دانشمندان را تحقیر می کردند و بدون آئین الهی زندگی کرده و در حال کفر و بی دینی جان می سپردند . [4] از فتنه ها برحذر باشید . [5] هم اکنون شما ای گروه عرب اهداف بلاهائی هستید که نزدیک شده از مستی نعمت ها بپرهیزید [6] و از بلاهائی که کیفر اعمال شما است برحذر باشید . در گرد و غبار پیش آمدها که به درستی واقع را نمی توان دید [7] و در فتنه های درهم پیچیده به هنگام تولد نوزاد فتنه و آشکارشدن باطن آن و برقراری قطب [8] و مدار آسیای آن با کنجکاوی و بصیرت قدم بردارید فتنه هائی که کم کم از مراحل ناپیدا شروع و به درجات شدید و روشن منتهی می گردد [9] رشد آن هم چون رشد جوانان و آثاری که بر پیکرها وارد می سازد هم چون آثار سنگ های سخت و محکم است . ستم کاران آن را طبق پیمانها از یکدیگر به ارث می برند [10] نخستین آنان رهبر آخرین و آخرینشان پیرو نخستین است . [11] اینان در بدست آوردن دنیای پست بر هم سبقت می جویند و همچون سگان به جان مرداری بدبو می افتند [12] طولی نمی کشد که تابع از متبوع و رهبر از پیرو بیزاری می جوید اینها با بغض و کینه از هم جدا می شوند [13] و به هنگام ملاقات یکدیگر را لعن و نفرین می کنند . سپس فتنه ای اضطراب آور شکننده و نابودکننده آغاز خواهد شد [14] [ در این موقع ] قلبهائی پس از استواری می لغزند [15] و مردانی پس از درستی و سلامت گمراه می گردند افکار به هنگام هجوم این فتنه پراکنده : و عقائد پس از آشکارشدنش مشتبه می شوند .[16] آن کسی که به مقابله اش برخیزد پشتش را می شکند و کسی که در فرونشاندنش تلاش کند [17] وی را در هم می کوبد در این میان فتنه جویان همچون گورخران یکدیگر را گاز میگیرند و رشته های سعادت و آئین واقعی که محکم شده لرزان می گردد. [1] و چهره واقعی امر ناپیدا می ماند . حکمت و دانش فروکش می کند ستمگران به سخن می آیند [ و زمام را بدست می گیرند ] [2] بادیه نشینان را با پیش در آمدش در هم کوبد و با سینه و سخت ترین نیرویش آنها را له می سازد [3] تنهایان و پیادگان در غبار آن گم می شوند و سواران در میان راهش نابود گردند [4] با تلخی و سرسختی وارد شود و خونهای تازه و خالص را می دوشد . نشانه های دین را خراب می کند [5] و یقین را از بین می برد افراد زیرک و عاقل از آن بگریزند [6] و افراد پلید در تدبیر آن بکوشند آن فتنه بسیار پر رعد و برق است و پر مشقت در آن پیوند خویشاوندی قطع گردد [7] و از اسلام جدائی حاصل شود . آنچنان شدید است که تندرستانش بیمار و کوچ کنندگانش مقیمند [8] قسمت دیگری از این خطبه است در میان آنها کشته ای هست که خونش به هدر رفته و افراد ترسانی که طالب امانند [9] با سوگندها آنها را فریب می دهند و با تظاهر به ایمان آنها را گول می زنند سعی کنید شما پرچم فتنه ها و نشانه بدعتها نباشید [10] آن چه را که پیوند جماعت گره خورده و ارکان اطاعت بر آن نباشد رها مسازید [11] مظلوم بر خداوند وارد شوید بهتر از آن است که ظالم بر او وارد شوید [نه تن به ستم بدهید و نه ستم کنید و اگر ناچار شوید ستم بکشید بهتر از آن است که ستم کنید ] [12] از گام نهادن به راههای شیطان و سرزمین های ستم بپرهیزید و لقمه حرام وارد شکم خویش نسازید [13] زیرا شما زیر نظر کسی هستید که گناه را بر شما تحریم و راههای طاعت را برای شما آسان ساخته است

خطبه شماره 152

و من خطبه له علیه السلام [14] فی صفات الله جل جلاله ، و صفات ائمه الدین [15] الحمد لله الدال علی وجوده بخلقه ، و بمحدث خلقه علی ازلیته ، [1] و باشتباههم علی ان لا شبه له لا تستلمه المشاعر ، و لا تحجبه السواتر ، [2] لافتراق الصانع و المصنوع ، و الحاد و المحدود ، و الرب و المربوب ، [3] الاحد بلا تاویل عدد ، و الخالق لا بمعنی حرکه و نصب ، [4] و السمیع لا باداه ، و البصیر لا بتفریق آله ، و الشاهد لا بمماسه ، [5] و البائن لا بتراخی مسافه ، و الظاهر لا برؤیه ، و الباطن لا بلطافه [6] بان من الاشیاء بالقهر لها ، و القدره علیها ، و بانت الاشیاء منه بالخضوع له ، و الرجوع الیه [7] من وصفه فقد حده ، و من حده فقد عده ، [8] و من عده فقد ابطل ازله ، و من قال : [[ کیف ] ] فقد استوصفه ، [9] و من قال : [[ این ] ] فقد حیزه عالم اذا لا معلوم ، [10] و رب اذ لا مربوب ، و قادر اذ لا مقدور [11] ائمه الدین [12] منها : قد طلع طالع ، و لمع لامع ، و لاح لائح ، و اعتدل مائل ، [13] واستبدل الله بقوم قوما ، و بیوم یوما ، و انتظرنا الغیر انتظار المجدب المطر [14] و انما الائمه قوام الله علی خلقه ، و عرفاؤه علی عباده [15] و لا یدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه ، و لا یدخل النار الا من انکرهم و انکروه [16] ان الله تعالی خصکم بالاسلام ، و استخلصکم له ، [17] و ذلک لانه اسم سلامه ، و جماع کرامه اصطفی الله تعالی منهجه ، [18] و بین حججه ، من ظاهر علم ، و باطن حکم لا تفنی غرائبه ، [1] و لا تنقضی عجائبه فیه مرابیع النعم ، و مصابیح الظلم ، [2] لا تفتح الخیرات الا بمفاتیحه ، و لا تکشف الظلمات الا بمصابیحه [3] قد احمی حماه ، و ارعی مرعاه فیه شفاء المستشفی ، و کفایه المکتفی

ترجمه

[14] از خطبه های امام ( ع ) که درباره صفات خداوند و اوصاف پیشوایان دین ایراد فرموده [15] ستایش مخصوص خداندی است که آفرینش مخلوقش دلیل وجود او است و حادث بودن آنها دلیل ازلیت وی 000[1] و شباهت داشتن مخلوقات [ به یکدیگر ] دلیل آن است که شبیه و نظیر ندارد . عقلها کنه ذاتش را درک نمی کنند و پرده ها و پوششها اصل وجودش را مستور نمی سازند [2] زیرا صانع و مصنوع با هم فرق دارد و محدودکننده و محدودشونده و پروردگار و پرورده شده با هم متفاوتند . [3] یکی است ولی نه به معنی وحدت عددی بلکه به این معنا که شبیه و نظیر و مانند ندارد خالق و آفریننده است اما نه اینکه حرکت و رنجی در این راه متحمل می شود [4] شنوا است ولی نه اینکه وسیله شنوائی در اختیار داشته باشد. بینا است ولی نه اینکه به وسیله ی چشم و بازکردن پلک ها، قدرت مشاهده پیدا کند. در همه جا حاضر است نه اینکه مماس با اشیاء باشد.[5] از همه جدا است ولی نه اینکه مسافتی بین او و موجودات باشد.آشکار است نه با دید چشم ، پنهان است نه بخاطر کوچکی و ظرافت ،[6] از موجودات با غلبه و قدرت جدا است ، و موجودات بخاطر خضوع در برابرش و رجوع بسویش از او مباین هستند .[7] کسی که او را با صفات مخلوقات توصیف کند محدودش ساخته و کسی که برایش حدی تعیین کند وی را به شمارش درآورده . [8] و آنکس که او را بشمارش آورد ازلیتش را ابطال کرده . و کسی که بپرسد چگونه است توصیفش کرده [9] و هر که بگوید : کجا است ؟ مکان برای او قائل شده عالم بوده آنگاه که معلومی وجود نداشت [10] مالک و پروردگار بوده حتی آن زمان که پرورده ای نبود قادر و توانا بوده حتی در آن زمان که مقدوری وجود نداشت . [11] قسمت دیگری از این خطبه [ که اشاره به پیامبر اسلام است ] پیشوایان دین : [12] طلوع کننده ای طالع شد درخشنده ای درخشید و آشکارشونده ای آشکار گردید آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت . [13] خداوند گروهی را به گروهی تبدیل و روزی را در مقابل روزی قرار داد . ما همانند کسانی که در خشکسالی منتظر بارانند در انتظار دگرگونی بودیم . [14] پیشوایان مدبران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان اویند [15] هیچکس جز کسی که آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند وارد بهشت نخواهد شد . و جز کسی که آنان را انکار کند و آنان هم او را انکار کنند وارد دوزخ نگردد . [16] خداوند اسلام را ویژه شما قرار داد و شما را برای آن برگزید[17] و این بخاطر آن است که اسلام از سلامت گرفته شده و کانون بزرگواری است . خداوند منهج و طریق اسلام را برگزید [18] و حجتها و دلائل آن را بیان کرد [ قرآن را فروفرستاد ] که ظاهرش علم و باطنش حکمت و نوآوریهای آن پایان نگیرد [1] و شگفتیهایش تمام نمی شود در آن برکات و خیرات همانند سرزمینهای پر گیاه در اول فصل بهار فراوان است و چراغهای روشنی بخش تاریکیها فراوان دارد [2] در نیکیها را جز با کلیدهای آن نتوان گشود و تاریکی ها را جز با چراغهای آن فروغ نتوان بخشید . [3] خداوند در این قرآن مناطق ممنوعه خود [ محرمات ] را تعیین کرده و موارد مباح و حلال خویش را نشان داده است . در این کتاب الهی درمان است برای شفاجویان و بی نیازی است برای بی نیازی طلبان

خطبه شماره 153

و من خطبه له علیه السلام [4] صفه الضال [5] و هو فی مهله من الله یهوی مع الغافلین ، و یغدو مع المذنبین ، بلا سبیل قاصد ، و لا امام قائد [6] صفات الغافلین [7] منها : حتی اذا کشف لهم عن جزاء معصیتهم ، و استخرجهم من جلابیب غفلتهم [8] استقبلوا مدبرا و استدبروا مقبلا ، [9] فلم ینتفعوا بما ادرکوا من طلبتهم ، و لا بما قضوا من وطرهم [10] انی احذرکم ، و نفسی ، هذه المنزله فلینتفع امرؤ بنفسه ، [11] فانما البصیر من سمع فتفکر ، و نظر فابصر ، و انتفع بالعبر ، [12] ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعه فی المهاوی ، و الضلال فی المغاوی ، [1] و لا یعین علی نفسه الغواه بتعسف فی حق ، او تحریف فی نطق ، او تخوف من صدق [2] عظه الناس [3] فافق ایها السامع من سکرتک ، و استیقظ من غفلتک ، و اختصر من عجلتک ، [4] و انعم الفکر فیما جاءک علی لسان النبی الامی صلی الله علیه و آله و سلم [5] مما لا بد منه و لا محیص عنه ، و خالف من خالف ذلک الی غیره ، [6] ودعه و ما رضی لنفسه ، وضع فخرک ، و احطط کبرک ، [7] و اذکر قبرک ، فان علی ممرک ، و کما تدین تدان ، و کما تزرع تحصد ، [8] و ما قدمت الیوم تقدم علیه غدا ، فامهد لقدمک ، [9] و قدم لیومک فالحذر الحذر ایها المستمع و الجد الجد ایها الغافل [10] [[ و لا ینبئک مثل خبیر ] ] [11] ان من عزائم الله فی الذکر الحکیم ، التی علیها یثیب و یعاقب ، [12] و لها یرضی و یسخط ، انه لا ینفع عبدا و ان اجهد نفسه ، و اخلص فعله [13] ان یخرج من الدنیا ، لاقیا ربه بخصله من هذه الخصال لم یتب منها : [14] ان یشرک بالله فیما افترض علیه من عبادته ، او یشفی غیظه بهلاک نفس ، [15] او یعر بامر فعله غیره ، او یستنجح حاجه الی الناس [16] باظهار بدعه فی دینه ، او یلقی الناس بوجهین ، او یمشی فیهم بلسانین [1] اعقل ذلک فان المثل دلیل علی شبهه [2] ان البهائم همها بطونها ، و ان السباع همها العدوان علی غیرها ، [3] و ان النساء همهن زینه الحیاه الدنیا و الفساد فیها ، ان المؤمنین مستکینون [4] ان المؤمنین مشفقون ان المؤمنین خائفون

ترجمه

[4] از خطبه های امام ( ع ) صفات پاره ای از گمراهان [5] او در این چند روزکه خداوند مهلتش داده با غافلان و بی خبران در راه هلاکت قدم می نهد و تمام روزها را با گنهکاران بسر می آورد بدون اینکه در طریقی گام نهد که او را بحق رساند . و یا پیشوائی برگزیند که قائد و راهنمایش باشد . [6] صفات غافلان : قسمت دیگری از این خطبه است [7] تا به آن هنگام که خداوند کیفر گناهانشان را به آنها نشان داد و آنان را از پشت پرده های غفلت بیرون آورد [8] به استقبال آن چه پشت کرده [ سرای دیگر ] شتافتند و از آن چه روی آورده [ سرای دنیا ] روی برتافتند . [9] آن چه را طلب نمودند و به آن رسیدند نفعی نبردند . و از اموری که بدست آوردند لذتی نچشیدند . [10] من شما و خویشتن را از چنین وضعی برحذر می دارم . هر کس باید از خویشتن بهره گیرد [11] زیرا شخص بصیر و بینا آن است که بشنود و بیندیشد نگاه کند و ببیند و عبرت گیرد و از آن چه موجب عبرت است نفع برد . [12] سپس در جاده ی روشنی گام نهد و از راههائی که به سقوط و گمراهی و شبهات اغوا کننده منتهی می ش ود دوری جوید 000 [1] و گمراهان را بر ضد خویش بوسیله سختگیری در حق یا تحریف در سخن و یا ترس از راستگوئی تحریک نکند . [2] اندرز به مردم : [3] ای شنونده از مستی خود به هوش آی از غفلتت بیدار شو و از عجله و شتابت بکاه [4] و در انجام آنچه از زبان پیامبر امی صلی الله علیه و آله و سلم به تو رسیده [5] که راه فراری از آن نیست فکر را به کار بند و با کسیکه این روش را به کار نمی بندد و به جانب دیگری متمایل می گردد مخالفت کن [6] و او را با آنچه برای خویش پسندیده است واگذار فخرفروشی را کنار بگذار و از مرکب تکبر به زیر آی [7] به یاد قبرت باش که گذرگاه تو به سوی عالم آخرت از آنجاست . همانگونه که به دیگران جزا میدهی به تو جزا خواهند داد و همانگونه که بذر می افشانی درو خواهی کرد [8] و آنچه امروز از پیش می فرستی فردا بر آن وارد خواهی شد . پس برای خود در سرای دیگر جائی مهیا ساز [9] و برای آنروزت چیزی از پیش فرست . ای شنونده زنهار زنهار و ای غافل کوشش کوشش [10] و [ بدان ] هیچکس جز شخص آگاه تو را از حقایق امور با خبر نمی سازد . [11] از واجبات مسلم خداوند در کتاب حکیمش که بر آن پاداش و کیفر می دهد [12] و بخاطر آن خرسند می شود و خشم می گیرد این است که انسان هر چند خویش را به زحمت اندازد و عملش را خالص گرداند نفعی به حالش نمی بخشد ا[13] گر پس از مرگ خدای را با یکی از این خصلتها بدون توبه ملاقات کنند : [14] [ نخست اینکه ] شریکی برای خدا در عباداتی که بر او فرض کرده قائل شود یا خشم خویش را با کشتن بی گناهی فرونشاند [15] یا بر شخصی از کاری که دیگری انجام داده عیب گیرد یا برای انجام حاجتی که به مردم دارد [16] بدعتی در دین خدا بگذارد . یا مردم را با دو چهره ملاقات کند [ و دورو باشد ] و یا در میان آنان با دو زبان سخن گوید . [1] در آنچه گفتم تعقل کن که مشت نمونه خروار است . [2] حیوانات تمام همشان شکم آنها است و درندگان همشان تجاوز و ستم به غیر خودشان می باشد [3] و زنان [ بی ایمان ] تمام فکرشان زیورهای حیات و زندگی دنیا و فساد در آن است . اما مؤمنان خاضعند [4] مؤمنان [ از مسؤولیت هایشان ] ترسانند و خائفند

خطبه شماره 154

و من خطبه له علیه السلام [5] یذکر فیها فضائل اهل البیت [6] و ناظر قلب اللبیب به یبصر امده ، و یعرف غوره و نجده [7] داع دعا ، و راع رعی ، فاستجیبوا للداعی ، و اتبعوا الراعی [8] قد خاضوا بحار الفتن ، و اخذوا بالبدع دون السنن و ارز المؤمنون ، [9] و نطق الضالون المکذبون نحن الشعار و الاصحاب ، [10] و الخزنه و الابواب ، و لا تؤتی البیوت الا من ابوابها ، [11] فمن اتاها من غیر ابوابها سمی سارقا [12] منها : فیهم کرائم القرآن ، و هم کنوز الرحمن [13] ان نطقوا صدقوا ، و ان صمتوا لم یسبقوا فلیصدق رائد اهله ، ولیحضر عقله [14] ولیکن من ابناء الاخره ، فانه منها قدم ، و الیها ینقلب [1] فالناظر بالقلب ، العامل بالصبر ، یکون مبتدا عمله ان یعلم : اعمله علیه ام له [2] فان کان له مضی فیه ، و ان کان علیه وقف عنه [3] فان العامل بغیر علم کالسائر علی غیر طریق فلا یزیده بعده عن الطریق الواضح الا بعدا من حاجته [4] و العامل بالعلم کالسائر علی الطریق الواضح [5] فلینظر ناظر : اسائر هو ام راجع [6] و اعلم ان لکل ظاهر باطنا علی مثاله ، فما طاب ظاهره طاب باطنه ، [7] و ما خبث ظاهره خبث باطنه و قد قال الرسول الصادق صلی الله علیه و آله : [8] [[ ان الله یحب العبد ، و یبغض عمله ، و یحب العمل و یبغض بدنه ] ] [9] و اعلم ان لکل عمل نباتا و کل نبات لا غنی به عن الماء ، و المیاه مختلفه ، [10] فما طاب سقیه ، طاب غرسه وحلت ثمرته ، [11] و ما خبث سقیه ، خبث غرسه و امرت ثمرته

ترجمه

[5] از خطبه های امام ( ع ) که در فضائل اهلبیت فرموده : [6] عاقل با چشم قلبش پایان کار را می نگرد و پستی و بلندی های آن را تشخیص می دهد . [7] دعوت کننده حق [ پیامبر ( ص ) ] دعوت خویش را به پایان رسانید . و سرپرست و رهبر امت [ امام علیه السلام ] به سرپرستی قیام نمود . دعوت کننده حق را اجابت کنید و از امام و رهبرتان تبعیت نمائید . [8] [گروهی ] در دریاهای فتنه فرورفته بدعتها را گرفته و سنتها را واگذاردند مؤمنان کناره گرفتند [ و سکوت اختیار کردند ] [9] و گمراهان و تکذیب کنندگان به سخن آمدند . ما محرم اسرار حق و یاران راستین [10] و گنجینه ها و درهای علوم پیامبریم و هیچکس به خانه ها جز از در وارد نمی شود [11] و کسی که از غیر در وارد گردد سارق خوانده می شود.[12] قسمت دیگری از این خطبه درباره آنها [ اهلبیت ( ع ) ] آیات کریمه قرآن نازل شده است اینان گنجهای علوم خداوند رحمانند [13] اگر سخن گویند راست گویند و اگر سکوت کنند کسی از آنان سبقت نگیرد . باید راهنمای جمعیت به افراد خود راست بگوید [14] و عقل خود را حاضر سازد و باید از فرزندان آخرت باشد . زیرا از آنجا آمده و به آنجا باز خواهد گشت 000 [1] بنابراین آنکس که با چشم عقلش می بیند و با بینائی به عمل می پردازد باید در آغاز کار توجه کند که آن عمل به سود او است یا به زیانش ؟ . [2] اگر به سود او است اقدام می کند و اگر بر زیانش است از عمل بازمی ایستد [3] زیرا کسی که بدون آگاهی به عمل می پردازد همچون کسی است که از بیراهه می رود و چنین شخصی هرچه جلوتر می رود از سرمنزل مقصود خویش بیشتر فاصله می گیرد [4] اما کسی که از روی آگاهی عمل می کند همچون رهروی است که در جاده واضح قدم برمی دارد [5] و نیز شخص باید خوب بنگرد ره می سپرد و به پیش می رود و یا به عقب برمی گردد . [6] بدان که هر ظاهری باطنی مطابق خود دارد : آنچه ظاهرش پاک بود باطنش معمولا نیز پاک [7] و آنچه آشکارش خبیث و بد بود باطنش نیز غالبا خبیث و زشت است . پیامبر صادق و راستگو ( ص ) فرموده است : [8] گاهی خداوند بنده ای را دوست می دارد ولی عملش مبغوض است و گاهی خداوند عمل را دوست می دارد اما شخص عامل را دشمن [9] آگاه باش هر عملی رویشی دارد و هر نبات و رویشی از آب بی نیاز نمی تواند باشد آبها گوناگون و مختلف اند : [10] آنچه آبیاریش پاکیزه باشد غرس و نشای آن پاکیزه و میوه اش شیرین است [11] و آنچه آبیاریش ناپاک درخت آن ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود