سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 155 تا 159

خطبه شماره 155

و من خطبه له علیه السلام [12] یذکر فیها بدیع خلقه الخفاش حمد الله و تنزیهه [13] الحمد لله الذی انحسرت الاوصاف عن کنه معرفته ، و ردعت عظمته العقول ، [1] فلم تجد مساغاالی بلوغ غایه ملکوته [2] هوالله الحق المبین ، احق وابین مما تری العیون ، لم تبلغه العقول بتحدید [3] فیکون مشبها ، و لم تقع علیه الاوهام بتقدیر فیکون ممثلا [4] خلق الخلق علی غیر تمثیل ، و لا مشوره مشیر ، و لا معونه معین ، [5] فتم خلقه بامره ، و اذعن لطاعته ، فاجاب و لم یدافع ، و انقاد و لم ینازع [6] خلقه الخفاش [7] و من لطائف صنعته ، و عجائب خلقته ، ما ارانا من غوامض [8] الحکمه فی هذه الخفافیش التی یقبضها الضیاء الباسط لکل شی ء ، [9] و یبسطها الظلام القابض لکل حی ، و کیف عشیت اعینها عن [10] ان تستمد من الشمس المضیئه نورا تهتدی به فی مذاهبها ، [11] و تتصل بعلانیه برهان الشمس الی معارفها وردعها بتلالؤ ضیائها عن المضی فی سبحات اشراقها ، [12] و اکنها فی مکامنها عن الذهاب فی بلج ائتلاقها ، [13] فهی مسدله الجفون بالنهار علی حداقها ، و جاعله اللیل سراجا [14] تستدل به فی التماس ارزاقها ، فلا یرد ابصارها اسداف ظلمته ، [15] و لا تمتنع من المضی فیه لغسق دجنته فاذا القت الشمس قناعها ، [16] و بدت اوضاح نهارها ، و دخل من اشراق نورها علی الضباب فی وجارها ، [17] اطبقت الاجفان علی ماقیها ، [1] و تبلغت بما اکتسبته من المعاش فی ظلم لیالیها فسبحان من [2] جعل اللیل لها نهارا و معاشا ، و النهار سکنا و قرارا و جعل لها اجنحه من لحمها [3] تعرج بها عند الحاجه الی الطیران ، کانها شظایا الاذان ، [4] غیر ذوات ریش و لا قصب ، الا انک تری مواضع العروق بینه اعلاما [5] لها جناحان لما یرقا فینشقا ، و لم یغلظا فیثقلا [6] تطیر و ولدها لاصق بها لاجی ء الیها ، یقع اذا وقعت ، و یرتفع اذا ارتفعت ، [7] لا یفارقها حتی تشتد ارکانه ، و یحمله للنهوض جناحه ، [8] و یعرف مذاهب عیشه ، و مصالح نفسه فسبحان الباری ء لکل شی ء ، علی غیر مثال خلا من غیره

ترجمه

[12] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از شگفتیهای آفرینش خفاش سخن به میان آورده ستایش خداوند : [13] ستایش مخصوص خداوندی است که اوصاف از بیان کنه ذاتش باز مانده و عظمتش عقلها را متحیر ساخته . [1] آنچنان که راهی برای رسیدن به منتهای ملکوتش نیافته [2] او خداوند حق و آشکار است و سزاوارتر و آشکارتر است از آنچه چشمها می بیند . دست توانای عقول نمی تواند وی را در حدی محدود سازد [3] تا شبیهی برای او بیابد و نیروی پرجولان افکار به اندازه گیری او نرسیده تا مثالی برای او فرض کند [4] مخلوقات را بدون نقشه قبلی و مشورت مشاوری و بدون کمک مددکاری آفرید . [5] و خلقت و آفرینش موجودات تنها با فرمان وی کامل گردید و همه به اطاعتش اذعان و اعتراف نمودند . فرمانش را اطاعت کردند و رد ننمودند و رام و تسلیم گردیدند و به مخالفت برنخاستند [6] آفرینش خفاش [7] از لطائف صنعتش و شگفتیهای خلقتش همان اسرار پیچیده [8] حکمتی است که در وجود شب پره ها به ما نشان داده است . همان جاندارانی که روشنی روز با آنکه همه چیز را می گشاید چشمانشان را می بندد [9] و پرده تاریکی شب که همه چیز را در ظلمت خویش می کشد چشمان آنها را باز و گسترده می سازد چگونه چشمهایشان به طوری نابینائی یافته [10] که نمی توانند از خورشید نورانی استمداد جویند و به راههای خویش هدایت گردند [11] و با روشنی خورشید به سرمنزل مقصود خویش برسند ؟ و چگونه خدا با درخشش نور آفتاب آنها را از حرکت در میان امواج روشنائی باز داشته ؟ [12] و در پناهگاههای خود از رفتن در دل نور مخفی ساخته [13] به هنگام روز پلکهای چشمهاشان بر روی هم می افتد و شب را برای خود چراغ روشنی قرار داده [14] و در ظلمتگاه شبها روزی خود را جستجو می کنند نه تاریکی شدید شب چشم آنها را از دیدن بازمی دارد [15] و نه ظلمت سختش آنها را از حرکت در آن مانع می گردد اما آنگاه که خورشید نقاب را از چهره برگرفت [16] و روشنائی روز آشکار گردید و تا درون لانه بر سوسمارها نور خویش را پاشید [17] ناگهان پلکهای چشم این شب پره ها روی هم قرار می گیرد . [1] و به آنچه در تاریکی شب برای ادامه زندگی فراهم ساخته قناعت می کنند منزه است خداوندی که [2] شب را برای آنها روز و موقع بدست آوردن معاش و روز را هنگام راحتی و آرامش قرار داد . از گوشتها برای آنها بالهائی آفرید [3] تا بدان وسیله به هنگام نیاز پرواز کنند این بالها گوئی لاله های گوشند [4] ولی بالهای بدون پر و بدون نی هائی در میان آن اما مواضع رگها به روشنی پیدا است . [5] دوبال دارند نه آنقدر نازک که بشکنند و نه آنقدر ضخیم که سنگینی کنند [6] [ عجیب اینکه ] آنها می پرند در حالیکه جوجه هایشان به آنها چسبیده و به مادرانشان پناه جسته اند . هر زمان مادران بنشینند همراه آنانند و هرگاه به پرواز آیند با آنان در حرکتند [7] و تا آندم که پر و بال و اعضای پیکر این جوجه ها محکم نگردد از آنها جدا نمی شوند . و تا آندم که بالهایشان قدرت حمل آنها را [8] نداشته و راه و رسم زندگی و مصالح خویش را نشناسند جدا نمی گردند منزه است آفریدگار تمام اشیاء که در آفرینش آنها کسی از او سبقت نگرفته است

خطبه شماره 156

و من کلام له علیه السلام [9] خاطب به اهل البصره علی جهه اقتصاص الملاحم [10] فمن استطاع عند ذلک ان یعتقل نفسه علی الله ، عز وجل ، فلیفعل [11] فان اطعتمونی فانی حاملکم ان شاء الله علی سبیل الجنه ، [12] و ان کان ذا مشقه شدیده و مذاقه مریره [13] و اما فلانه فادرکها رای النساء ، و ضغن غلا فی صدرها کمرجل القین ، [14] و لو دعیت لتنال من غیری ما اتت الی ، لم تفعل [15] و لها بعد حرمتها الاولی ، و الحساب علی الله تعالی [1] وصف الایمان [2] منه : سبیل ابلج المنهاج ، انور السراج فبالایمان یستدل علی الصالحات ، [3] و بالصالحات یستدل علی الایمان ، و بالایمان یعمر العلم ، [4] و بالعلم یرهب الموت ، و بالموت تختم الدنیا ، و بالدنیا تحرز الاخره ، [5] و بالقیامه تزلف الجنه ، [[ و تبرز الجحیم للغاوین ] ] [6] و ان الخلق لا مقصر لهم عن القیامه ، مرقلین فی مضمارها الی الغایه القصوی [7] حال اهل القبور فی القیامه [8] منه : قد شخصوا من مستقر الاجداث ، و صاروا الی مصائر الغایات [9] لکل دار اهلها لا یستبدلون بها و لا ینقلون عنها [10] و ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ، لخلقان من خلق الله سبحانه ، [11] و انهما لا یقربان من اجل ، و لا ینقصان من رزق و علیکم بکتاب الله ، [12] [[ فانه الحبل المتین ، و النور المبین ] ] ، و الشفاء النافع ، و الری الناقع ، [13] و العصمه للمتمسک ، و النجاه للمتعلق لا یعوج فیقام ، [14] و لا یزیغ فیستعتب ، [[ و لا تخلقه کثره الرد ] ] ، و ولوج السمع [15] [[ من قال به صدق ، و من عمل به سبق ] ] [1] و قام الیه رجل فقال : یا امیر المؤمنین ، اخبرنا عن الفتنه ، وهل سالت رسول الله صلی الله علیه و آله عنها ? فقال علیه السلام : [2] انه لما انزل الله سبحانه ، قوله : [[الم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون ] ] [3] علمت ان الفتنه لا تنزل بنا و رسول الله صلی الله علیه و آله بین اظهرنا [4] فقلت : یا رسول الله [5] ما هذه الفتنه التی اخبرک الله تعالی بها ? فقال : [[ یا علی ، ان امتی سیفتنون من بعدی ] ] ، [6] فقلت : یا رسول الله ، اولیس قد قلت لی یوم احد حیث استشهد من استشهد من المسلمین [7] و حیزت عنی الشهاده ، فشق ذلک علی ، [8] فقلت لی [[ ابشر ، فان الشهاده من ورائک ? ] ] [9] فقال لی : [[ ان ذلک لکذلک ، فکیف صبرک اذن ? [10] فقلت : یا رسول الله ، لیس هذا من مواطن الصبر ، و لکن من مواطن البشری و الشکر ، [11] و قال : [[ یا علی ، ان القوم سیفتنون باموالهم ، و یمنون بدینهم علی ربهم ، [12] و یتمنون رحمته ، و یامنون سطوته ، و یستحلون حرامه بالشبهات الکاذبه ، [13] و الاهواء الساهیه ، فیستحلون الخمر بالنبیذ ، [14] و السحت بالهدیه ، و الربا بالبیع ] ] قلت یا رسول الله ، فبای المنازل انزلهم عند ذلک ? [15] ابمنزله رده ، ام بمنزله فتنه ? فقال : [[ بمنزله فتنه ] ]

ترجمه

[9] از سخنان امام ( ع ) و در آن اهل بصره را مخاطب ساخته و ازپیشامدهای آینده آنها را آگاه نموده است [10] آن کس که می تواند خویشتن را وقف بر اطاعت پروردگار سازد باید چنین کند [11] اگر از دستور من پیروی کنید من به خواست خدا شما را به سوی بهشت خواهم برد [12] هر چند که راه بهشت پرمشقت و تلخیهائی به همراه دارد [13] اما فلان زن [عایشه ] خیالات و افکار زنانه دامنش را گرفت و کینه ای که در سینه خود پنهان می داشت همچون بوته آهنگران که آهن در آن ذوب گردد به غلیان آمد[14] اگر او را دعوت می کردند که مانند همین کار را درباره غیر من انجام دهد نمی کرد .[15] با اینحال [ در نظر من ] همان احترام نخستینش برقرار و حسابش با خدا است . [1] توصیف ایمان [2] قسمتی از این سخن است [ ایمان ] روشنترین راه است و نورانی ترین چراغ . انسان در پرتو ایمان راه اعمال به صالح می یابد [3] و با اعمال شایسته راه به ایمان [ و این دو در یکدیگر تاثیر دارند ] به وسیله ایمان کاخ علم و دانش آباد خواهد شد [4] و با علم هراس از مرگ [ و مسک ولیتهای پس از آن ] حاصل می گردد . با مرگ دنیا پایان می گیرد و با دنیا می توان آخرت را بدست آورد . [5] و با بر پا شدن قیامت بهشت نزدیک می گردد و جهنم برای بدکاران آشکار می شود [6] مردم به جز قیامت توقفگاهی ندارند و به سرعت به سوی آن سرمنزل آخرین رهسپار می گردند . [7] چگونگی حال مردگان در قیامت [8] قسمتی دیگر از این سخن است : از قبرها خارج شده و به سوی سرمنزل آخرین رهسپار گردیده اند،[9] هر کدام از [ بهشت و جهنم ] ساکنانی دارند که تبدیل و تحول در آن نیست و از آن به جای دیگر انتقال نمی یابند . [10] امربه معرف و نهی ازمنکر دو صفت از صفات خداوندند[11] که نه اجل و سرآمد زندگی کسی را نزدیک میکنند و نه از روزی کسی می کاهند، کتاب خدا را محکم بگیرید[12] زیرا رشته ای است محکم و نوری است آشکار داروی شفابخش و پرمنفعت و سیراب کننده ای است که عطش [تشنگان حقیقت ] را فرو می نشاند. [13] هرکس به آن تمسک جوید او را نگاه میدارد و هرکس به دامنش چنگ زند نجاتش میدهد، کژی در آن راه ندارد تا نیاز به راست نمودن داشته باشد[14] و منحرف نمی گردد و خطا نمیکند تا پوزش بطلبد. تکرارش موجب کهنگی و یا ناراحتی سامعه نگردد[ و هر قدر آنرا بخوانند و تکرار کنند باز روحپرورتر است و شیرینیش دلپذیرتر] [15] کسی که با قرآن سخن بگوید راست گفته ، و آن کس که به آن عمل کند [بر دگران ] پیشی گرفته [1] در اینجا مردی به پا خاسته گفت : ای امیر مؤمنان ع ما را از فتنه آگاه ساز و آیا در این باره از پیامبرص پرسشی نموده ای امام ع فرمود: [2] آنگاه که خداوند این آیه را الم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون آیا مردم خیال میکنند همینکه میگویند ایمان آوردیم بدون آزمایش رها می شوند نازل فرمود[3] [و من ] میدانستم تا زمانی که پیامبر ص در بین ما است آزمایش [نهائی نمی شویم ،[4] پرسیدم ای رسولخدا ص [5] پس منظور از این آزمایش و فتنه چیست که خداوند تو را آگاه ساخته ؟ فرمود: ای علی پس از من پیروانم در بوته آزمایش قرار میگیرند [6] عرض کردم ای پیامبر خدا ص مگر نه این است که در جنگ احد پس از آنکه افرادی شهید شدند[7] و من از اینکه به سعادت شهادت نرسیده بودم ناراحت شدم [8] به من فرمودی بشارت باد بر تو که سرانجام شهید خواهی شد [9] در پاسخم فرمود: آن گفته درست است ولی بگو در آن موقع چگونه صبر خواهی کرد؟[10] عرض کردم چنین موردی از موارد صبر نیست ، بلکه از موارد بشارت و شکر است [شهادت نعمت است نه مصیبت ] [11] آنحضرت به من فرمود، ای علی این مردم پس از من با ثروتشان آزمایش می گردند و دینداربودن را منتی بر خدا قرار میدهند،[12] و با این حال انتظار رحمتش دارند و از قدرت و خشمش خود را در امان می بینند حرام او را با شبهات دروغین [13] و هوسهای غفلت را حلال می شمردند، شراب را به نام نبیذ ،[14] رشوه را بنام هدیه و ربا را به اسم تجارت حلال میدانند. گفتم ای پیامبر کار آنها را در چه مرتبه ای قرار دهم ؟[15] آیا به منزله ارتداد و بازگشت از دین و یا در مرحله فتنه و آزمایش بدانم ؟ فرمود: در مرحله آزمایش و فتنه بدان

خطبه شماره 157

و من خطبه له علیه السلام [1] یحث الناس علی التقوی [2] الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره ، و سببا للمزید من فضله ، و دلیلا علی آلائه و عظمته [3] عباد الله ، ان الدهر یجری بالباقین کجریه بالماضین ، لا یعود ما قد و لی منه ، [4] و لا یبقی سرمدا ما فیه آخر فعاله کاوله متشابهه اموره ، [5] متظاهره اعلا مه فکانکم بالساعه تحدوکم [6] حدو الزاجر بشوله : فمن شغل نفسه بغیر نفسه تحیر فی الظلمات [7] و ارتبک فی الهلکات ، و مدت به شیاطینه فی طغیانه ، [8] و زینت له سیی ء اعماله فالجنه غایه السابقین ، و النار غایه المفرطین [9] اعلموا عباد الله ، ان التقوی دار حصن عزیز ، و الفجور دار حصن ذلیل ، [10] لا یمنع اهله ، و لا یحرز من لجا الیه الا [11] و بالتقوی تقطع حمه الخطایا و بالیقین تدرک الغایه القصوی [12] عباد الله ، الله الله فی اعز الانفس علیکم ، و احبها الیکم : فان [13] الله قد اوضح لکم سبیل الحق و انار طرقه فشقوه لازمه ، [14] او سعاده دائمه فتزودوا فی ایام الفناء لایام البقاء قد دللتم علی الزاد ، [15] و امرتم بالظمن ، و حثثتم علی المسیر ، فانما انتم کرکب وقوف ، [1] لا یدرون متی یؤمرون بالسیر الا فما یصنع بالدنیا من خلق للاخره [2] و ما یصنع بالمال من عما قلیل یسلبه و تبقی علیه تبعته و حسابه [3] عباد الله انه لیس لما وعد الله من الخیر مترک ، و لا فیما نهی عنه من الشر مرغب [4] عباد الله ، احذروا یوما تفحص فیه الاعمال ، و یکثر فیه الزلزال ، و تشیب فیه الاطفال [5] اعلموا ، عباد الله ، ان علیکم رصدا من انفسکم ، و عیونا من جوارحکم [6] و حفاخ صدق یحفظون اعمالکم ، و عدد انفاسکم ، [7] لا تسترکم منهم ظلمه لیل داج ، و لا یکنکم منهم باب ذو رتاج ، [8] و ان غدا من الیوم قریب [9] یذهب الیوم بما فیه ، و یجی ء الغد لا حقا به ، [10] فکان کل امری ء منکم قد بلغ من الارض منزل وحدته ، و مخط حفرته [11] فیا له من بیت وحده ، و منزل وحشه ، و مفرد غربه [12] و کان الصیحه قد اتتکم ، و الساعه قد غشیتکم ، و برزتم لفصل القضاء ، [13] قد زاحت عنکم الاباطیل ، و اضمحلت عنکم العلل ، و استحقت بکم الحقائق ، [1] و صدرت بکم الامور مصادرها فاتعظوا بالعبر ،[2] و اعتبروا بالغیر و انتفعوا بالنذر

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن مردم را به تقوا تشویق نموده است [2] ستایش مخصوص خداوندی است که حمد را کلید یادآوریش قرار داده و آن را سبب ازدیاد فضل و رحمتش و راهنمای نعمتها و عظمتش گردانیده است [3] بندگان خدا روزگار بر باقیماندگان آنسان می گذرد که بر پیشینیان گذشت آنچه از آن گذشته باز نمی گردد [4] و آنچه در آن است جاودان نمی ماند آخرین کارش همچون اولین کار او است اعمال و رفتارش همچون یکدیگر [5] و نشانه هایش روشن و آشکار است گویا پایان زندگی جهان شما را به پیش می راند [6] همانگونه که ساربان شتران را به سرعت می راند . آن کس که توجهش را از خویش بازدارد در تاریکیها متحیر می ماند [7] و در مهلکه ها غوطه ور می گردد و شیاطین او را در مسیر طغیان به پیش می رانند [8] و اعمال ناشایسته اش را در نظرش جلوه می دهند [ آگاه باشید که ] بهشت سرمنزل مقصود پیشتازان و آتش پایان کار کوتاهی کنندگان است . [9] ای بندگان خدا بدانید که تقوا قلعه ای محکم و نیرومند است اما بدکاری و گناه حصاری است سست و بی دفاع [10] که اهلش را از بدی بازنمی دارد و کسی که به آن پناهنده شود نگهداریش نمی کند آگاه باشید [11] با تقوا می توان زهر گناهان را از بین برد و با یقین به برترین درجه مقصود رسید . [12] ای بندگان خدا خدا را خدا را مراقب عزیزترین و محبوبترین اشخاص نسبت به خویش [ یعنی خودتان ] باشید چه اینکه [13] خداوند مقصد حق را واضح و راههای آن را برایتان روشن ساخته است سرانجام کار یا بدبختی دائمی است [14] و یا سعادت همیشگی پس در این ایام فانی برای ایام باقی زاد و توشه تهیه کنید [ خداوند ] زاد و توشه مورد نیاز را به شما معرفی کرده اند [15] و به کوچ کردن فرمان تان داده اند و با سرعت به حرکت در آمده اید شما همچون کاروانی هستید که در جائی توقف کرده اید . [1] و نمی دانید چه وقت دستور حرکت به شما داده می شود . بدانید آن کس که برای آخرت آفریده شده با دنیاپرستی چه کار ؟ [2] و آن کس که به زودی ثروتش را از او می گیرند با [این همه ] اموال دنیا چه می کند ؟ آن هم ثروتی که مواخذه و حسابش بر او است [ و سودش برای دیگران ] . [3] ای بندگان خدا آنچه را که خداوند وعده نیک نسبت به آن داده نباید رها ساخت و بدیهائی که از آن نهی کرده قابل توجه و دوست داشتنی نیستند . [4] بندگان خدا از روزی که اعمال مورد بررسی قرار می گیرد لرزشها در آن فراوان و کودکان [ از ناراحتی ] پیر می شوند برحذر باشید . [5] ای بندگان خدا بدانید که مراقبانی از خودتان بر شما گماشته شده و دیده بانانی از اعضای پیکرتان ناظر شمایند [6] و نیز بدانید حساب گران راستگو اعمال شما را ثبت می کنند و حتی عدد نفسهایتان را نگه می دارند [7] نه ظلمت شب تاریک شما را از آنها پنهان می دارد و نه درهای محکم و بسته [8] راستی چه فردا به امروز نزدیک است . [9] امروز با آنچه در آن است سپری می شود و فردا همچنان به آن ملحق می گردد . [10] گوئی که هم اکنون به سرمنزل تنهائی و گودال گور خویش وارد شده اید . [11] ای وای از آن خانه تنهائی و منزلگاه وحشت و جایگاه غربت [12] گوئی نفخه صور فرارسیده و قیامت شما را در برگرفته و در صحنه دادگاه الهی حاضر گشته اید [13] باطل ها از شما رخت بربسته و عذرتراشیها از میان رفته و حقایق برا یتان مسلم شده [1] و اوضاع شما را به سرچشمه اصلی رسانده [ و از حقایق امور آگاه شده اید ] از عبرتها پند گیرید [2] از تغییرات و دگرگونی [ نعمتها] اندرز پذیرید و از هشدارهای [روزگار] استفاده کنید

خطبه شماره 158

و من خطبه له علیه السلام [3] ینبه فیها علی فضل الرسول الاعظم ، و فضل القرآن ، ثم حال دوله بنی امیه النبی و القرآن [4] ارسله علی حین فتره من الرسل ، و طول هجعه من الامم ، [5] و انتقاض من المبرم ، فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه ، و النور المقتدی به [6] ذلک القرآن فاستنطقوه ، و لن ینطق ، و لکن اخبرکم عنه : [7] الا ان فیه علم ما یاتی ، و الحدیث عن الماضی ، و دواء دائکم ، و نظم ما بینکم [8] دوله بنی امیه [9] و منها : فعند ذلک لا یبقی بیت مدر و لا وبر الا و ادخله الظلمه ترحه [10] و اولجوا فیه نقمه فیومئذ لا یبقی لهم فی السماء عاذر ، [11] و لا فی الارض ناصر اصفیتم بالامر غیر اهله ، [12] و اوردتموه غیر مورده ، و سینتقم الله ممن ظلم ماکلا بماکل ، [13] و مشربا بمشرب ، من مطاعم العلقم و مشارب الصبر و المقر ، [1] و لباس شعار الخوف ، و دثار السیف [2] و انما هم مطایا الخطیئات و زوامل الاثام فاقسم ،ثم اقسم ، [3] لتنخمنها امیه من بعدی کما تلفظ النخامه ، ثم لا تذوقها و لا تطعم بطعمها ابدا ما کر الجدیدان

ترجمه

[3] از سخنان امام ( ع ) که در آن از فضائل پیامبر بزرگ و قرآن مجید وسپس از وضع دولت بنی امیه سخن به میان آورده است پیامبر و قرآن [4] وی را در آن هنگام که از زمان پیامبران فاصله گرفته بود و ملتهای جهان به خواب فرورفته بودند [5] و تاروپود حقائق از هم گسسته بود [ برای هدایت انسانها ] فرستاد [ محتوی رسالت او برای این مردم ] تصدیق کتابهای آسمانی پیشین بود و نوری که باید به آن اقتدا کنند [6] این نور همان قرآن است آن را به سخن آرید اگر چه هرگز [ با زبان عادی ] سخن نمی گوید . اما من از جانب او شما را آگاهی می دهم : [7] بدانید در قرآن علوم آینده و اخبار گذشته داروی بیماریها و نظم حیات اجتماعی شما است . [8] دولت بنی امیه قسمتی دیگر از این خطبه است : [9] در آن هنگام خانه ای در شهر یا خیمه ای در بیابان باقی نخواهد ماند جز اینکه ستمگران غم و اندوه را در آن وارد سازند [10] و بلا و بدبختی را در آن داخل می کنند در آن روز [ برای ستمگران و اتباعشان ] نه در آسمان پذیرنده عذری است [11] و نه در زمین یار و یاوری [ به آنها خطاب می شود ] زمامداری را به غیر اهلش سپرده [12] و آن را در غیر موردش قرار داده اید [ اما بدانید ] بزودی خداوند از ستمگران انتقام می کشد و کارهایشان را مو به مو رسیدگی می کند و کیفر می دهد خوردنی به خوردنی [13] و آشامیدنی را به آشامیدنی : در برابر هر جرعه نوشین جامی تلخ و در مقابل هر لقمه لذیذی لقمه ای بس ناگوار و زهرآلود خواهد خورد 00 [1] [ و همانگونه که مردم را در ترس و وحشت و زیربار شکنجه می گذاردند ] از درون وحشت و از برون شمشیر را بر آنها مسلط خواهد کرد [2] این گروه مرکب های معاصی و شتران بارکش گناهانند . سوگند یاد می کنم باز هم سوگند می خورم که [3] پس از من بنی امیه خلافت را همچون اخلاط سر و سینه به ناچار باید بیرون اندازند و تا آندم که شب و روز برقرار است طعم آنرا نخواهند چشید و هرگز از آن بهره نخواهند گرفت [ و همواره در برابر سیل اعتراض و مخالفت ناراحت خواهند بود ]

خطبه شماره 159

و من خطبه له علیه السلام [4] یبین فیها حسن معاملته لرعیته [5] و لقد احسنت جوارکم ، و احطت بجهدی من ورائکم [6] و اعتقتکم من ربق الذل ، و حلق الضیم ، شکرا منی للبر القلیل [7] و اطراقا عما ادرکه البصر و شهده البدن ، من المنکر الکثیر

ترجمه

[4] از خطبه های امام ( ع ) در این خطبه از روش نیک خود با رعایا سخن گفته است : [5] من برایتان همسایه نیکی بودم و با کوشش و تلاش در پشت سر نیز به پاسداری از شما پرداختم [6] از بند ذلت و حلقه های زنجیر ستم و خواری آزادتان ساختم این سپاس فراوان من است در برابر نیکی کمی که شما انجام داده اید [7] [ و نسبت به گروهی دیگر از شما ] از منکرات فراوانی که انجام می دهند که چشم مشاهده می کند و بدن آن را لمس می نماید چشم پوشی و اغماض کردم [ زیرا رهبر باید نسبت به نیکان نیکی کند و از گناه فریب خوردگان صرفنظر نماید شاید به خود آیند و بازگردند ]