سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 193 تا 195

خطبه شماره 193

و من خطبه له علیه السلام [1] یصف فیها المتقین روی ان صاحبا لامیرالمؤمنین علیه السلام یقال له همام کان رجلا عابدا ، فقال له : یا امیر المؤمنین ، صف لی المتقین حتی کانی انظر الیهم فتثاقل علیه السلام عن جوابه ثم قال : یا همام ، اتق الله و احسن : ف [[ ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون ] ] فلم یعقنع همام بهذا القول حتی عزم علیه ، فحمد الله و اثنی علیه ، و صلی علی النبی صلی الله علیه و آله ثم قال علیه السلام : [2] اما بعد ، فان الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم [3] غنیا عن طاعتهم ، آمنا من معصیتهم ، لانه لا تضره معصیه من عصاه ، [4] و لا تنفعه طاعه من اطاعه فقسم بینهم معایشهم ، و وضعهم من الدنیا مواضعهم [5] فالمتقون فیها هم اهل الفضائل منطقهم الصواب ، [6] و ملبسهم الاقتصاد ، و مشیهم التواضع غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم ، [7] و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم [8] نزلت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء [9] و لولا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین ، شوقا الی الثواب ، و خوفا من العقاب [10] عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم ، فهم والجنه کمن قد رآها ، [11] فهم فیها منعمون ، وهم و النار کمن قد رآها ، فهم فیها معذبون [12] قلوبهم محزونه ، و شرورهم مامونه ، و اجسادهم نحیفه ، و حاجاتهم خفیفه ، [1] و انفسهم عفیفه صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله [2] تجاره مربحه یسرها لهم ربهم ارادتهم الدنیا فلم یریدوها ، [3] و اسرتهم ففدوا انفسهم منها اما اللیل فصافون اقدامهم ، [4] تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم [5] فاذا مروا بایه فیها تشویق رکنوا الیها طمعا [6] و تطلعت نفوسهم الیها شوقا وظنوا انها نصب اعینهم . [7] و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم ، [8] و ظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم ، [9] فهم حانون علی اوساطهم ، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم ، و اطراف اقدامهم ، [10] یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم [11] و اما النهار فحلماء علماء ، ابرار اتقیاء قد براهم الخوف بری القداح [12] ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی ، و ما بالقوم من مرض ، [13] و یقول : لقد خولطوا [14] و لقد خالطهم امر عظیم لا یرضون من اعمالهم القلیل ، [15] و لا یستکثرون الکثیر فهم لانفسهم متهمون ، و من اعمالهم مشفقون [16] اذا زکی احد منهم خاف مما یقال له ، فیقول : [17] انا اعلم بنفسی من غیری ، و ربی اعلم بی منی بنفسی [1] اللهم لا تؤاخذنی بما یقولون ، واجعلنی افضل مما یظنون ، واغفر لی ما لا یعلمون [2] فمن علامه احدهم انک تری له قوه فی دین ، و حزما فی لین ، [3] و ایمانا فی یقین ، و حرصا فی علم ، و علما فی حلم ، وقصدا فی غنی ، [4] و خشوعا فی عباده ، و تجملا فی فاقه ، و صبرا فی شده ، [5] و طلبا فی حلال ، و نشاطا فی هدی ، و تحرجا عن طمع [6] یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل یمسی و همه الشکر ، و یصبح و همه الذکر [7] یبیت حذرا و یصبح فرحا ، حذرا لما حذر من الغفله ، [8] و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه [9] ان استصعبت علیه نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب [10] قره عینه فیما لا یزول ، و زهادته فیما لا یبقی ، یمزج الحلم بالعلم ، والقول بالعمل [11] تراه قریبا امله ، قلیلا زلله ، خاشعا قلبه ، قانعه نفسه ، [12] منزورا اکله ، سهلا امره ، حریزا دینه ، میته شهوته ، مکظوما غیظه [13] الخیر منه مامول ، والشر منه مامون ان کان فی الغافلین کتب فی الذاکرین ، [14] و ان کان فی الذاکرین لم یکتب من الغافلین ، [15] یعفو عمن ظلمه ، و یعطی من حرمه ، و یصل من قطعه ، [16] بعیدا فحشه ، لینا قوله ، غائبا منکره ، حاضرا معروفه ، [ نهج البلاغه م 20 ] [1] مقبلا خیره ، مدبرا شره فی الزلازل وقور ، و فی المکاره صبور ، [2] و فی الرخاء شکور لا یحیف علی من یبغض ، و لا یاثم فیمن یحب [3] یعترف بالحق قبل ان یشهد علیه ، لا یضیع ما استحفظ ، [4] و لا ینسی ما ذکر ، و لا ینابز بالالقاب ، و لا یضار بالجار ، [5] و لا یشمت بالمصائب ، و لا یدخل فی الباطل ، و لا یخرج من الحق [6] ان صمت لم یغمه صمته ، و ان ضحک لم یعل صوته ، [7] و ان بغی علیه صبر حتی یکون الله هو الذی ینتقم له نفسه منه فی عناء ، [8] و الناس منه فی راحه اتعب نفسه لاخرته ، و اراح الناس من نفسه [9] بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لین و رحمه [10] لیس تباعده بکبر و عظمه ، ولا دنوه بمکر و خدیعه [11] قال : فصعق همام صعقه کانت نفسه فیها [12] فقال امیر المؤمنین علیه السلام : اما والله لقد کنت اخافها علیه [13] ثم قال : اهکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها ? [14] فقال له قائل : فما بالک یا امیر المؤمنین ? [15] فقال عیله السلام : و یحک ، ان لکل اجل وقتا لا یعدوه و سببا لا یتجاوزه [16] فمهلا لا تعد لمثلها ، فانما نفث الشیطان علی لسانک

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن صفات و روحیات و اعمال پرهیزکاران را به وضوح شرح می دهد . نقل شده : یکی از اصحاب امیر مؤمنان ( ع ) به نام همام که مردی عابد و پرهیزکار بود به آنحضرت عرض کرد : ای امیر مؤمنان پرهیزکاران را برایم آن چنان توصیف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم اما امام ( ع ) در پاسخش درنک فرمود: آن گاه فرمود : ای همام از خدا بترس و نیکی کن که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و با کسانیکه نیکوکارند ولی همام باین مقدار قانع نشد [ و در این باره اصرار ورزید ] تا اینکه امام تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحا برایش بازگو کند . پس از آن خدای را ستایش و ثنا نمود و بر پیامبرش درود فرستاد . سپس فرمود : [2] اما بعد خداوند سبحان مخلوق را آفرید [3] در حالیکه از اطاعتشان بی نیاز و از معصیت آنان ایمن بود زیرا نه نافرمانی گناهکاران به او زیان می رساند [4] و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می بخشد . روزی و معیشت آنان را بینشان تقسیم کرد و هر کدام را در دنیا به جای خویش قرار داد [5] اما پرهیز کاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند : گفتارشان راست [6] پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است . چشمان خویش را از آن چه خداوند بر آنها تحریم نموده پوشیده اند [7] و گوش های خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته اند . [8] در بلا و آسایش حالشان یکسان است [ و تحولات آنها را دگرگون نمیسازد ] [9] و اگر نبود اجل و سرآمد معینی که خداوند برای آن ها مقرر داشت . روحهای آنان حتی یک چشم بر هم زدن از شوق پاداش و از ترس کیفر در جسمشان قرار نمی گرفت [10] خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده [ بهمین جهت ] غیر خداوند در نظرشان کوچک است . آنها به کسی می مانند که بهشت را با چشم دیده [11] و در آن متنعم است و همچون کسی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذب است [12] قلب هاشان پر از اندوه و [ انسان ها ] از شرشان در امان بدن هاشان لاغر و نیازمندی هایشان اندک 000 [1] و ارواحشان عفیف و پاک است برای مدتی کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی بدست آوردند [2] تجارتی است پر سود که پروردگارشان برایشان فراهم ساخته دنیا [ با جلوه گریهایش ] خواست آنها را بفریبد ولی آنها فریبش را نخوردند و آنرا نخواستند [3] دنیا [ با لذاتش ] آنها را اسیر خود سازد ولی آنها با فداکاری خویشتن را آزاد ساختند . [ پرهیزکاران ] در شب همواره بر پا ایستاده اند [4] قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می کنند با آن جان خویش را محزون می سازند و داروی درد خود را از آن می گیرند [5] هر گاه به آیه ای برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روی آورند [6] و روح و جانشان با شوق بسیار در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند [7] و هر گاه به آیه ای برخورد کنند که در آن بیم باشد . گوشهای دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می کنند [8] و صدای ناله و به هم خوردن زبانه های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است [9] آنها در پیشگاه خدا به رکوع می روند و جبین و دست و پا به هنگام سجده بر خاک می سایند [10] و از او آزادی خویش را از آتش جهنم درخواست میکنند . [11] و اما در روز دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند ترس و خوف بدنهای آنها را همچون چوبه تیری لاغر ساخته [12] چنانکه ناطران آنها را بیمار می پندارند اما هیچ بیماری در وجودشان نیست [13] بیخبران می پندارند آنها دیوانه اند [14] در حالی که اندیشه های بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده . از اعمال اندک خویش خشنود نیستند [15] و اعمال فراوان خود را زیاد نمی بینند آنان خویش را متهم می سازند و از کردار خود خوفناکند . [16] هر گاه یکی از آنها ستوده شوند از آن چه درباره اش گفته شده در هراس می افتد و میگوید : [17] من از دیگران نسبت بخود آگاه ترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه تر است 000 [می گوید] [1] بار پروردگارا ما را در مورد گناهانی که به ما نسبت می دهند مؤاخذه مفرما و نسبت به نیکی هائی که درباره ما گمان می برند ما را از آن برتر قرارده و گناهانی را که نمیدانند بیامرز [2] از نشانه های آنان این است : در دین نیرومند نرمخو و دوراندیش [3] با ایمانی مملو از یقین حریص در کس ب دانش و دارای علم توام با حلم میانه رو در حال غنا [4] در عبادت خاشع در عین تهیدستی آراسته در شدائد بردبار [5] طالب حلال در راه هدایت با نشاط از طمع دور [6] اعمال نیک را انجام می دهد اما باز هم ترسان است روز را شام میسازد و همش سپاسگزاری است شب را به روز می آورد و تمام فکرش یاد خدا است [7] می خوابد اما ترسان است و برمیخیزد شادمان است ترس او از غفلت [8] و شادمانی او به خاطر فضل و رحمتی است که به او رسیده . [9] هرگاه نفس او در انجام وظائفی که خوش ندارد سرکشی کند او هم از آنچه دوست دارد محرومش می سازد . [10] روشنی چشمش در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و بی علاقه گی و زهدش در چیزی است که باقی نمی ماند علم و حلم را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هم آهنگ ساخته [11] آرزویش را نزدیک می بینی لغزش ش را کم قلبش را خاشع نفسش را قانع [12] خوراکش را اندک امورش را آسان دینش را محفوخ شهوتش را مرده و خشمش را فروخورده است [13] همگان به خیرش امیدوار و از شرش در امانند اگر در میان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب می گردد [14] و اگر در میان ذاکران باشد جزو غافلان محسوب نمی شود . [15] ستمکار [ پشیمان ] را می بخشد و به آنکه محرومش ساخته عطا می کند با آنکس که پیوندش را قطع کرده می پیوندد [16] از گفتار زشت و ناسزا بر کنار است گفته هایش نرم بدیهایش پنهان و نیکیهایش آشکار است . [1] نیکی هایش رو کرده و شرش رخ برتافته است . در شدائد و مشکلات خونسرد و آرام در برابر ناگواریها شکیبا و بردبار [2] و در موقع نعمت و راحتی سپاسگزار است نسبت به کسی که دشمنی دارد ظلم نمی کند و به خاطر دوستی با کسی مرتکب گناه نمی شود [3] پیش از آنکه شاهد و گواهی بر ضدش اقامه شود خود به حق اعتراف می کند آنچه را به او سپرده اند ضایع نمی کند [4] و آنچه را به او تذکر داده اند به فراموشی نمی سپارد مردم را با نامهای زشت نمی خواند به همسایه ها زیان نمی رساند [5] مصیبت زده را شماتت نمی کند در محیط باطل وارد نمی گردد و از دائره حق بیرون نمی رود [6] اگر سکوت کند سکوتش وی را مغموم نمی سازد و اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی شود [7] و اگر به او ستمی [ از دوستان ] شود صبر می کند تا خدا انتقام وی را بگیرد . خود را در سختی قرار می دهد [8] اما مردم از دستش در آسایشند خود را بخاطر آخرت به زحمت می اندازد و مردم را در راحتی قرار می دهد [9] کناره گیری او از کسانی که دوری می کند از روی زهد و به خاطر پاک ماندن است و معاشرتش باآنان که نزدیکی دارد توام با مهربانی و نرمش است [10] دورکشی اش از روی تکبر و خودبرتربینی نیست و نزدیکیش بخاطر مکر و خدعه نخواهد بود . [11] راوی می گوید : هنگامی که سخن به اینجا رسید ناگهان همام ناله ای از جان برکشید که روحش همراه آن از کالبدش خارج شد . [12] امیرمؤمنان ( ع ) فرمود : آه من از این پیشامد می ترسیدم . [13] سپس فرمود : مواعظ و پند و اندرزهای رسا به آنان که اهل موعظه اند چنین می کند [14] کسی عرض کرد : پس شما چطور ای امیرمؤمنان ؟ [ یعنی توصیف پرهیزکاران با همام چنین کرد پس خود شما چطور ؟ ] [15] امام ( ع ) فرمود : وای بر تو هر اجلی وقت معینی دارد که از آن نمی گذرد و سبب مشخصی که از آن تجاوز نمی کند [16] آرام باش دیگر چنین سخن مگوی این حرفی بود که شیطان بر زبانت نهاد

خطبه شماره 194

و من خطبه له علیه السلام [1] یصف فیها المنافقین [2] نحمده علی ما وفق له من الطاعه ، و ذاد عنه من المعصیه ، [3] و نساله لمنته تماما ، و بحبله اعتصاما و نشهد ان محمدا عبده و رسوله ، [4] خاض الی رضوان الله کل غمره ، و تجرع فیه کل غصه [5] و قد تلون له الادنون و تالب علیه الاقصون ، [6] و خلعت الیه العرب اعنتها ، و ضربت الی محاربته بطون رواحلها ، [7] حتی انزلت بساحته عدواتها ، من ابعد الدار ، و اسحق المزار [8] اوصیکم ، عباد الله ، بتقوی الله ، و احذرکم اهل النفاق ، [9] فانهم الضالون المضلون ، و الزالون المزلون ، یتلونون الوانا ، [10] و یفتنون افتنانا ، و یعمدونکم بکل عماد و یرصدونکم بکل مرصاد [11] قلوبهم دویه ، و صفاحهم نقیه [12] یمشون الخفاء ، و یدبون الضراء وصفهم دواء ، [13] و قولهم شفاء ، و فعلهم الداء العیاء حسده الرخاء ، [14] و مؤکدو البلاء ، و مقنطو الرجاء لهم بکل طریق صریع ، [15] و الی کل قلب شفیع ، و لکل شجو دموع یتقارضون الثناء ، [16] و یتراقبون الجزاء : ان سالوا الحفوا ، و ان عذلوا کشفوا ، [1] و ان حکموا اسرفوا قد اعدوا لکل حق باطلا ، و لکل قائم مائلا ، [2] و لکل حی قاتلا ، و لکل باب مفتاحا ، و لکل لیل مصباحا [3] یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم ، و ینفقوا به اعلاقهم [4] یقولون فیشبهون و یصفون فیموهون . قد هونوا الطریق ، [5] و اضلعوا المضیق ، فهم لمه الشیطان ، و حمه النیران : [6] [[ اولئک حزب الشیطان ، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون ] ]

ترجمه

[1] از خطبه های امام علیه السلام که درباره صفات منافقان ایراد فرموده .[2] خداوند را بر توفیقی که بر اطاعتش داده و حمایتی که در جلوگیری از نافرمانیش کرده ستایش می کنیم [3] و از او می خواهیم که نعمتش را کامل و دست ما را به ریسمان محکمش متصل سازد و گواهی می دهیم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست [4] هم او که در راه رضای حق در هرگونه شدت و ناراحتی فرورفت و جام مشکلات و سختیها را نوشید [5] در حالی که بستگان و نزدیکانش متلون و ناپایدار و بیگانگان در دشمنیش مصمم بودند [6] اعراب برای نبرد با او زمام مرکبها را رها ساخته با تازیانه به پهلوی آنها می زدند [7] تا اینکه از دورترین نقطه و پرفاصله ترین خانه دشمنی خویش را در برابرش قرار دادند . [8] ای بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم و از منافقان بر حذر می دارم [9] زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند . خطاکار و خطااندازند به رنگهای گوناگون بیرون می آیند [10] و به قیافه ها و زبانهای متعدد خودنمائی می کنند از هر وسیله ای برای فریفتن و در هم شکستن شما استفاده می کنند و در کمینگاهی به کمین شما می نشینند [11] بدباطن و خوش ظاهرند [12] و در نهان برای فریب مردم گام برمی دارند . از بیراهه ها حرکت می کنند [13] و گفتارشان به ظاهر شفابخش اما کردارشان دردی است درمان ناپذیر بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند [14] و [ اگر بر کسی ] بلائی وارد شود خوشحالند و امیدواران را مایوس می کنند آنها در هر راهی کشته ای دارند [15] و در هر دلی راهی و در هر مصیبتی اشک ساختگی می ریزند . مدح و تمجید را به یکدیگر قرض می دهند [16] و انتظار پاداش و جزا می کشند اگر چیزی بخواهند اصرار می ورزند و اگر ملامت کنند پرده دری می نمایند . [1] و اگر سرپرستی به عهده شان گذارده شود از حد تجاوز می کنند در برابر هر حقی باطلی در برابر هر دلیلی قطعی شبهه ای [2] برای هر زنده ای قاتلی برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی تهیه کرده اند [3] با اظهار یاس و بی رغبتی می خواهند به مطامع خویش برسند تا بازار خود را گرم سازند و کالای خویش را به فروش برسانند [4] سخن می گویند ولی باطل خود را شبیه حق جلوه می دهند . توصیف می کنند ولی با آراستن ظاهر راه فریب پیش می گیرند راه ورود به خواسته خود را آسان [5] و طریق خروج از دام خویش را تنگ و پر پیچ و خم جلوه می دهند آنها دار و دسته شیطانند و شراره های آتش دوزخ [6] [ خداوند می فرماید ] آنان حزب شیطانند و بدانید حزب شیطان در زیانند

خطبه شماره 195

و من خطبه له علیه السلام [7] یحمد الله و یثنی علی نبیه و یعظ حمد الله [8] الحمد لله الذی اظهر من آثار سلطانه ، و جلال کبریائه ، ما حیر مقل العقول من عجائب قدرته ، [9] و ردع خطرات هماهم النفوس عن عرفان کنه صفته [10] الشهادتان [11] و اشهد ان لا اله الا الله ، و شهاده ایمان و ایقان ، و اخلاص و اذعان [12] و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، و ارسله و اعلام الهدی دارسه ،[13] و مناهج الدین طامسه ، فصدع بالحق ، و نصح للخلق ، [1] و هدی الی الرشد ، و امر بالقصد ، صلی الله علیه و آله و سلم [2] العظه [3] واعلموا ، عباد الله ، انه لم یخلقکم عبثا ، و لم یرسلکم هملا ، [4] علم مبلغ نعمه علیکم ، و احصی احسانه الیکم ، فاستفتحوه ، واستنجحوه ، [5] واطلبوا الیه واستمنحوه ، فما قطعکم عنه حجاب ، [6] و لا اغلق عنکم دونه باب ، و انه لبکل مکان ، و فی کل حین واوان ، [7] و مع کل انس و جان ، لا یثلمه العطاء ، و لا ینقصه الحباء ، [8] و لا یستنفده سائل ، و لا یستقصیه نائل ، و لا یلویه شخص عن شخص ، [9] و لا یلهیه صوت عن صوت ، و لا تحجزه هبه عن سلب ، [10] و لا یشغله غضب عن رحمه ، ولا تولهه رحمه عن عقاب ،[11] و لا یجنه البطون عن الظهور ، و لا یقطعه الظهور عن البطون [12] قرب فنای ، و علا فدنا ، و ظهر فبطن ، و بطن فعلن ، [13] و دان و لم یدن لم یذرا الخلق باحتیال ، و لا استعان بهم لکلال [14] اوصیکم ، عباد الله ، بتقوی الله ، فانها الزمام والقوام ، [15] فتمسکوا بوثائقها ، واعتصموا بحقائقها ، تؤل بکم الی اکنان الدعه [16] و اوطان السعه ، و معاقل الحرز و منازل العز ، [1] فی [[ یوم تشخص فیه الابصار ] ] و تظلم له الاقطار ، تعطل فیه صروم العشار [2] و ینفخ فی الصور ، فتزهق کل مهجه ، و تبکم کل لهجه ، [3] و تذل الشم الشوامخ ، و الصم الرواسخ ، [4] فیصیر صلدها سرابا رقرقا ، و معهدها قاعا سملقا ، [5] فلا شفیع یشفع ، و لا حمیم ینفع ، و لا معذره تدفع

ترجمه

[7] از خطبه های امام علیه السلام که در آن پس از ستایش خدا و ثنا برپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردم را اندرز می دهد .ستایش خدا [8] ستایش خداوندی را است که از آثار قدرت و جلال کبریائیش آنقدر آشکار ساخته که چشم از عجائب قدرتش در حیرت فرورفته [9] و اندیشه های بلند انسانها را از ساختن کنه صفاتش بازداشته است .[10] شهادتین [11] از روی ایمان و یقین و اخلاص و اعتقاد گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست [12] و نیز شهادت می دهم که محمد ص بنده و فرستاده او است . وی را هنگامی فرستاد که نشانه های هدایت به کهنگی گرائیده [13] و جاده های دین محو و نابود شده بود او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود .[1] و آنها را به سوی کمال هدایت کرد و فرمان میانه روی و عدالت داد درود بر او و خاندانش باد .[2] پند و اندرز [3] ای بندگان خدا آگاه باشید خداوند شما را بیهوده نیافریده و مهمل و بدون سرپرست نگذاشته [4] از مقدار و اندازه نعمتش بر شما آگاه و احسان و نیکی خود را بر شما احصاء فرموده است بنابراین از او درخواست پیروزی بر دشمن و رستگاری کنید [5] دست نیاز را به سوی او دراز و عطا و بخشش را تنها از او بخواهید قطعا میان شما و او حجابی نیست [6] و دری بین او و شما بسته نشده است . او در همه جا در هر لحظه و هر ساعت [7] و با هر کس هست . عطا و بخشش از قدرت و دارائیش نمی کاهد [8] و سائلان نعمتش را تمام نمی کنند و عطاشدگان از خزائنش کم نمی کنند توجه به یک شخص وی را از دیگری غافل نمی سازد [9] و شنیدن صدائی او را از شنیدن صدای دیگری بازنمی دارد عطا و بخشش وی به کسی مانع از سلب نعمت از دیگری نمی شود [10] غضبش او را از رحمت بازنمی دارد و رحمتش او را از کیفر و عذاب غافل نمی سازد [11] پنهان بودنش [ از چشمها ] مانع از آشکاربودنش [ در پیشگاه عقل به خاطر آثارش ] نیست و ظاهربودنش [ در نزد خرد ] وی را از پنهان بودن [ از چشمها ] جدا نمی سازد [12] نزدیک است و در عین حال دور ،بلندمرتبه است و در همین حال نزدیک ،آشکار است و پنهان ، پنهان است و آشکار[13] از همه حساب می کشد و کسی از او حساب نتواند خواست . موجودات را با [ نیاز ] به فکر و اندیشه نیافریده و از آنان به خاطر خستگی و تعب کمک نخواسته است . [14] ای بندگان خدا شما را به تقوا سفارش می کنم که زمام عبادات و قوام زندگی پر سعادت به تقوا است [15] پس به وسیله های مطمئن متمسک شوید و به تقوای حقیقی چنگ زنید که شما را به سرمنزل آرامش [16] و منزلگاههای پر وسعت و قلعه های محکم و سراهای عزت می رساند 000 [1] [ این مراحل سعادت را روزی به انسان می بخشد که ] چشمها در آن روز خیره می شود و از حرکت بازمی ایستد همه جا در نظر انسان تاریک و گله های شتر [ بهترین ثروت عرب ] و مال و اموال فراموش می گردند [2] در صور دمیده می شود قلبهااز کار می افتند زبانها بند می آید [3] کوههای بلند و سنگهای محکم به هم خورده آنچنان که قسمتهای سخت و محکم [4] در هم ریخته نرم می شوند جای آنها چنان صاف و هموار می گردد که گویا کوهی وجود نداشته است [5] [ در آنروز ] نه شفیعی است که شفاعت کند و نه دوستی که سودی بخشد و نه عذر موجهی که کیفر را برطرف سازد