سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 171 تا 175

خطبه شماره 171

و من کلام له علیه السلام [6] لما عزم علی لقاء القوم بصفین الدعاء [7] اللهم رب السقف المرفوع ، والجو المکفوف ، الذی جعلته مغیضا للیل و النهار ، [8] و مجری للشمس و القمر ، و مختلفا للنجوم السیاره ، [9] و جعلت سکانه سبطا من ملائکتک ، لا یسامون من عبادتک ، [10] و رب هذه الارض التی جعلتها قرار للانام ، و مدرجا للهوام والانعام ، [11] و ما لا یحصی مما یری و ما لا یری ، و رب الجبال الرواسی [12] التی جعلتها للارض اوتادا و للخلق اعتمادا ، ان اظهرتنا علی عدونا ، [13] فجنبنا البغی و سددنا للحق ، و ان اظهرتهم علینا [14] فارزقنا الشهاده ، و اعصمنا من الفتنه [1] الدعوه للقتال [2] این المانع للذمار ، و الغائر عند نزول الحقائق من اهل الحفاخ [3] العار وراءکم و الجنه امامکم

ترجمه

[6] از سخنان امام ( ع ) به هنگام تصمیم به مبارزه با لشگر معاویه درصفین فرموده است . نیایش [7] بار خداوندا ای پروردگار این سقف برافراشته و این جو و فضای متراکم که آن را مرکز پیدایش شب و روز [8] و مسیر خورشید و ماه و محل رفت و آمد ستارگان سیار قرار داده ای [9] و مسکن گروهی از فرشتگانت برگزیده ای همانها که هرگز از عبادت و پرستشت خسته نمی شوند . [10] ای پروردگار این زمینی که آن را مرکز سکونت انسانها و جای رفت و آمد حشرات و چهارپایان قرار داده ای [11] [ و محل حیات ] آنچه احصا نمی گردد چه آنها که به چشم می آیند و چه آنها که به چشم نمی آیند . ای پروردگار کوههای محکم و پابرجا [12] که آنها را برای زمین میخهای محکم و برای مخلوق تکیه گاه مطمئن قرار دادی اگر بر دشمن پیروزمان ساختی [13] ما را از تجاوز و تعدی بر کنار دار و بر راه حق استوار بنما و چنانچه آنها را بر ما غلبه دادی [14] شهادت نصیب ما گردان و از شرک و فساد ما را نگهدار 000 [1] دعوت به پیکار با دشمن [2] کجایند آنها که در برابر حوادث سخت همچون سپرند ؟ و کجایند آن مردان غیوری که به هنگام نزول مشکلات به پاسداری [ از عقیده و آب و خاکشان ] می پردازند [3] ننگ و عار در پشت سر شماست و بهشت در پیش رویتان [ تا کدامین را انتخاب کنید ]

خطبه شماره 172

و من خطبه له علیه السلام [4] حمد الله [5] الحمد لله الذی لا تواری عنه سماء سماء ، و لا ارض ارضا [6] یوم الشوری [7] منها : و قد قال قائل : انک علی هذا الامر یا بن ابی طالب لحریص ، [8] فقلت : بل انتم و الله لاحرص و ابغد ، و انا اخص و اقرب ، [9] و انما طلبت حقا لی و و انتم تحولون بینی و بینه ، و تضربون وجهی دونه [10] فلما قرعته بالحجه فی الملا الحاضرین [11] هب کانه بهت لا یدری ما یجیبنی به [12] الاستنصار علی قریش [13] اللهم انی استعدیک علی قریش و من اعانهم فانهم قطعوا رحمی ، [14] و صغروا عظیم منزلتی ، و اجمعوا علی منازعتی امرا هو لی ثم قالوا : [15] الا ان فی الحق ان تاخذه ، و فی الحق ان تترکه [1] منها فی ذکر اصحاب الجمل [2] فخرجوا یجرون حرمه رسول الله صلی الله علیه و آله کما تجر الامه عند شرائها ، متوجهین بها الی البصره ، [3] فحبسا نساء هما فی بیوتهما ، [4] و ابرزا حبیس رسول الله صلی الله علیه و آله لهما و لغیرهما ، [5] فی جیش ما منهم رجل الا و قد اعطانی الطاعه ، [6] و سمح لی بالبیعه ، طائعا غیر مکره ، فقدموا علی عاملی بها و خزان بیت مال المسلمین و غیرهم من اهلها ، [7] فقتلوا طائفه صبرا ، و طائفه غدرا [8] فو الله لو لم یصیبوا من المسلمین الا رجلا واحدا معتمدین لقتله ، بلا جرم جره ، [9] لحل لی قتل ذلک الجیش کله ، [10] اذ حضروه فلم ینکروا ، و لم یدفعوا عنه بلسان و لا بید [11] دع ما انهم قد قتلوا من المسلمین مثل العده التی دخلوا بها علیهم

ترجمه

[4] از خطبه های امام ( ع ) ستایش خداوند [5] ستایش ویژه خداوندی است که هیچ آسمانی مانع آگاهی وی از آسمان دیگر و هیچ زمینی حائل بین او و سرزمین دیگری نمی گردد . [6] قسمت دیگر از این خطبه است روز شورا [7] کسی به من گفت : ای فرزند ابوطالب تو نسبت به این امر [ خلافت ] حریص می باشی [8] در پاسخش گفتم : بخدا سوگند شما با اینکه از [ پیامبر ] دورترید حریصتر هستید [ اما ] من شایسته و نزدیکترم [9] من تنها حق خویش را مطالبه می کنم و شما بین من و آن حائل می گردید و دست رد به سینه ام میگذارید[10] و آنگاه که در جمع حاضران اقامه دلیل نمودم [11] مبهوت و سرگردان ماند نمی دانست در پاسخم چه بگوید ؟ [12] شکایت از قریش [13] بار خداوندا من در برابر قریش و کسانی که به کمک آنان برخاسته اند از تو استعانت میجویم و شکایت را پیش تو می آورم آنها پیوند خویشاوندی مرا قطع کرده اند،[14] و مقام و منزلت عظیم مرا کوچک شمردند، و در غصب حق ، و مبارزه با من هماهنگ شدند[به این هم اکتفاء نکردند] بلکه گفتند:[15] بعضی از حقوق را باید گرفت و پاره ای را باید رها کرد [ و این از حقوقی است که باید رها سازی ] [1] انتقاد از برپاکنندگان جنگ جمل [2] طلحه و زبیر و پیروانشان از [ مکه ] به سوی [ بصره ] حرکت کردند و همسر رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را همچون کنیزی که برای فروش می برند به دنبال خود کشاندند [3] در حالی که همسران خود را در خانه پشت پرده نگهداشتند [ تا از نظر بیگانگان دور باشند ] [4] پرده نشین حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند . [5] [ و از طرفی کسانی را به نبرد با من خواندند که ] همه آنها در برابر من به اطاعت گردن نهاده بودند [6] و بدون اکراه و با رضایت کامل با من بیعت کرده بودند [ آنها پس از ورود به بصره ] به فرماندار من در آنجا و خزانه داران بیت المال مسلمانان و به مردم بصره حمله بردند [7] گروهی از آنان را شکنجه و گروهی را با حیله کشتند [8] به خدا سوگند اگر جز به یک نفر دست نمی یافتند و او را عمدا و بدون گناه می کشتند [9] قتل همه آنها برای من حلال بود [10] زیرا آنها حضور داشته اند و انکار نکردند و از او نه با زبان و نه با دست دفاع ننمودند [11] چه رسد به اینکه آنها گروهی از مسلمانان را به اندازه عده خود که با آن وارد بصره شدند به قتل رسانیدند

خطبه شماره 173

و من خطبه له علیه السلام [12] فی رسول الله ، صلی الله علیه و سلم ، و من هو جدیر بان یکون للخلافه و فی هوان الدنیا رسول الله [13] امین وحیه ، و خاتم رسله ، و بشیر رحمته ، و نذیر نقمته [14] الجدیر بالخلافه [15] ایها الناس ، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه ، و اعلمهم بامر الله فیه [1] فان شغب شاغب استعتب ، فان ابی قوتل [2] و لعمری ، لئن کانت الامامه لا تنعقد حتی یحضرها عامه الناس ، فما الی ذلک سبیل ، [3] و لکن اهلها یحکمون علی من غاب عنها ، ثم لیس للشاهد ان یرجع ، [4] و لا للغائب ان یختار الا و انی اقاتل رجلین : [5] رجلا ادعی ما لیس له ، و آخر منع الذی علیه [6] اوصیکم عباد الله بتقوی الله فانها خیر ما تواصی العباد به ، و خیر عواقب الامور عند الله [7] و قد فتح باب الحرب بینکم و بین اهل القبله ، [8] و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق ، [9] فامضوا لما تؤمرون به ، وقفوا عند ما تنهون عنه ، [10] و لا تعجلوا فی امر حتی تتبینوا ، فان لنا مع کل امر تنکرونه غیرا [11] هوان الدنیا [12] الا و ان هذه الدنیا التی اصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها ، و اصبحت تغضبکم و ترضیکم ، [13] لیست بدارکم ، و لا منزلکم الذی خلقتم له و لا الذی دعیتم الیه [14] الا و انها لیست بباقیه لکم و لا تبقون علیها ، [15] و هی و ان غرتکم منها فقد حذرتکم شرها فدعوا غرورها لتحذیرها ، [16] و اطماعها لتخویفها ، و سابقوا فیها الی الدار التی دعیتم الیها ، [17] وانصرفوا بقلوبکم عنها ، و لا یخنن احدکم خنین الامه علی ما زوی عنه منها ، [18] واستتموا نعمه الله علیکم بالصبر علی طاعه الله و المحافظه علی ما استحفظکم من کتابه [1] الا و انه لا یضرکم تضییع شی ء من دنیاکم بعد حفظکم قائمه دینکم [2] الا و انه لا ینفعکم بعد تضییع دینکم شی ء حافظکم علیه من امر دنیاکم [3] اخذ الله بقلوبنا و قلوبکم الی الحق ، و الهمنا و ایاکم الصبر

ترجمه

[12] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم و کسی که سزاوار خلافت است و همچنین از پستی دنیا سخن به میان آورده رسول خدا ( ص ) [ محمد ص ] [13] امین وحی او بود و خاتم پیامبرانش بشارت دهنده به رحمت او و بیم دهنده از کیفرش . [14] سزاوارترین کس برای خلافت [15] ای مردم سزاوارترین کس به خلافت قوی ترین مردم نسبت به آن است و داناترین آنها به فرمانهای خدا [1] پس اگر آشوبگری به فتنه انگیزی برخیزد از او خواسته می شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد با او به نبرد باید پرداخت . [2] به جان خودم سوگند [اگر قبول کنیم که امام را مردم باید برگزینند در این صورت ] اگر قرار باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم انعقاد نپذیرد هرگز راهی به سوی آن نتوان یافت [ یعنی هیچگاه منعقد نخواهد شد ] [3] بلکه آنها که صلاحیت رای و نظر دارند و اهل حل و عقدند حاکم و خلیفه را برمی گزینند و عمل آنها نسبت به سائر مردم نافذ است و بعد از آن نه حاضران حق رجوع [4] و نه غائبان حق انتخاب دیگری را دارند . آگاه باشید من با دو کس می جنگم : [5] نخست آن کس که به ناحق ادعا کند و چیزی که حق او نیست بخواهد و دیگر آن کس که از دادن حقی که بر گردن اوست امتناع ورزد [6] ای بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از عذاب خدا توصیه می کنم زیرا تقوا بهترین چیزی است که بندگان یکدیگر را به آن توصیه می نمایند و بهترین مرحله پایان کار در پیشگاه خدا است . [7] هم اکنون آتش نبرد بین شما و اهل قبله روشن گشته است . [8] و این پرچم را جز افراد بینا با استقامت و آگاه به موارد حق به دوش نمی کشند [9] بنابر این آنچه را فرمان دادند انجام دهید و در برابر آنچه نهی کردند توقف نمائید . [10] و در هیچ کاری تا بر شما روشن نشود عجله نکنید زیرا ما مجاز هستیم آنچه را شما نمی پسندید [ چنانچه خلاف فرمان خدا نباشد ] تغییر دهیم . [11] دنیای بی ارزش [12] آگاه باشید این دنیا که شما نسبت به زرق و برق آن این همه علاقمند و به آن آرزومندید و آن نیز گاهی شما را خشنود و گاهی به خشم می آورد [13] خانه و منزلی نیست که به سوی آن دعوت شده باشید . [14] هشیار باشید نه دنیا برای شما باقی می ماند و نه شما هم در آن باقی خواهید ماند [15] این دنیا اگر از جهتی شما را فریب داده ولی از جهت دیگر شما را از بدیهایش برحذر داشته پس به خاطر هشدارهایش از آنچه مغرورتان می سازد چشم بپوشید [16] مظاهر فریبنده اش را به خاطر مظاهر هشداردهنده اش رها سازید و به سرائی که دعوت شده اید سبقت جوئید [17] و با جان و دل از دنیاپرستی منصرف گردید . نباید هیچکدام از شما همچون کنیزکان به خاطر چیزی که از دنیا از دست می دهد گریه سر دهد . [18] و با صبر و استقامت بر طاعت خدا و حفظ و نگهداری 000 آنچه از کتابش به عهده شما گذاشته نعمتهای او را نسبت به خویش کامل کنید . [1] آگاه باشید با حفظ اساس ایمان و دین خویش از بین رفتن چیزی از اموال نامشروع دنیا به شما ضرر نمی رساند [2] و آگاه باشید با تباه ساختن دین خود آنچه از دنیا برای خویش نگهداری نموده اید سودی به حالتان نخواهد داشت [3] خداوند دلهای ما و شما را به سوی حق متوجه سازد و صبر و استقامت به ما و شما ارزانی دارد

خطبه شماره 174

و من کلام له علیه السلام [4] فی معنی طلحه بن عبید الله [5] قد کنت و ما اهدد بالحرب ، و لا ارهب بالضرب ، و انا علی ما قد وعدنی ربی من النصر [6] و الله ما استعجل متجردا للطلب بدم عثمان الا خوفا من ان یطالب بدمه ، [7] لانه مظنته ، و لم یکن فی القوم احرص علیه منه ، [8] فاراد ان یغالط بما اجلب فیه لیلتبس الامر و یقع الشک [9] و والله ما صنع فی امر عثمان واحده من ثلاث : لئن کان ابن عفان ظالما [10] کما کان یزعم لقد کان ینبغی له ان یوازر قاتلیه ، [11] و ان ینابذ ناصریه و لئن کان مظلوما لقد کان ینبغی له ان یکون من المنهنهین عنه ، [12] والمعذرین فیه و لئن کان فی شک من الخصلتین ، [13] لقد کان ینبغی له ان یعتزله و یرکد جانبا ، [1] و یدع الناس معه ، فما فعل واحده من الثلاث ، [2] و جاء بامر لم یعرف بابه ، و لم تسلم معاذیره

ترجمه

[4] از سخنان امام ( ع ) که به هنگام آگاهی از خروج طلحه و زبیربه سوی بصره برای جنگ فرمود [5] من هیچگاه تهدید به جنگ نمی شدم و هرگز کسی نمی توانست از ضرب شمشیر مرا به وحشت اندازد من به همان وعده نصرتی که پروردگارم به من داده باقی هستم . [6] به خدا سوگند او [ طلحه ] برای خونخواهی عثمان با عجله دست به کار نشد جز اینکه می ترسید از او خون عثمان مطالبه شود [7] زیرا او خود متهم به قتل عثمان است و در میان مردم از او حریصتر بر کشتن عثمان یافت نمی شد [8] اما او برای به شک انداختن مسلمانان و اشتباه اندازی و مغالطه کاری گروهی را [ به عنوان خونخواهی او ] اطراف خویش گرد آورد . [9] سوگند به خدا او می بایست در مورد عثمان یکی از سه کار را انجام می داد ولی نکرد زیرا پسر عفان ستمکار بود [10] چنانکه او می اندیشید سزاوار بود که با کشندگان او همکاری کند [11] و از یارانش دوری و به مبارزه با آن بپردازد . و اگر مظلوم بود باز سزاوار این بود که از کشته شدن او جلوگیری کند [12] و در مورد کارهایش عذرهای موجهی ارائه دهد . و چنانچه در این مورد شک و تردید داشت [13] خوب بود کناره می گرفت و به گوشه ای پناه می برد 000 [1] و مردم را با او وامی گذاشت اما او هیچکدام از این سه را انجام نداد . [2] و به کاری دست زد که دلیل روشنی برای آن نداشت و عذرهائی که برای آن می آورد قابل پذیرش نیست [ او مردم را بر ضد من بدون هیچ دلیل تحریک کرد ]

خطبه شماره 175

و من خطبه له علیه السلام [3] فی الموعظه و بیان قرباه من رسول الله [4] ایها الناس غیر المغفول عنهم ، و التارکون الماخوذ منهم [5] ما لی اراکم عن الله ذاهبین ، و الی غیره راغبین کانکم نعم اراح بها سائم الی مرعی وبی ، و مشرب دوی ، [6] و انما هی کالمعلوفه للمدی لا تعرف ماذا یراد بها [7] اذا احسن الیها تحسب یومها دهرها ، و شبعها امرها [8] و الله لو شئت ان اخبر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت ، [9] و لکن اخاف ان تکفروا فی برسول الله صلی الله علیه و آله [10] الا و انی مفضیه الی الخاصه ممن یؤمن ذلک منه و الذی بعثه بالحق ، [11] واصطفاه علی الخلق ، ما انطق الا صادقا ، و قد عهد الی بذلک کله ، [12] و بمهلک من یهلک ، و منجی من ینجو ، و مال هذا الامر [13] و ما ابقی شیئا یمر علی راسی الا افرغه فی اذنی و افضی به الی [14] ایها الناس ، انی ، و الله ، ما احثکم علی طاعه الا و اسبقکم الیها ، [15] و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهی قبلکم عنها

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) که در آن پند و اندرز و نزدیکی خود با پیامبر( ص ) را ذکر کرده [4] ای مردمی [ که غافلید ] اما از شما غافل نیستند [و تمام کردارتان را ثبت می کنند] و ای آنانکه [ دستورات خدا را ] ترک می کنید اما شما را ترک نمی گویند [ و سرمایه هایتان را می گیرند ] [5] چه شده است . می بینم از خدای روی برتافته اید و به غیر او روی آورده اید ؟ گویا شما گله های شتران و گوسفندانی هستید که چوپان شما را به چراگاهی پر و با چشمه ای بیماری زا می برد [6] آنها همانند حیوانات پرواری هستند که برای کارد آماده شده اند ولی خودشان نمی دانند چه هدفی از آنها در نظر است [7] این گوسفندان چنانند که هر گاه به آنها نیکی کنند [ و مقداری علف برایشان بریزند ] یک روز خود را یک عمر می پندارند و زندگی را در سیری می بینند [8] به خدا سوگند اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شک ون زندگیش آگاه سازم [9] ولی از آن می ترسم که این کار موجب کافرشدن شما به پیامبر ( ص ) گردد [ درباره ام غلو کنید ] [10] آگاه باشید که من این اسرار را به خاصانی که مورد اطمینان است خواهم سپرد . و سوگند به خدائی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق برانگیخت [11] و او را از میان مردم برگزید من جز راست سخنی بر زبان نمی آورم پیامبر همه اینها را به من تعلیم داده [12] و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود و جای نجات کسی که نجات می یابد و پایان این امر [ خلافت ] همه را به من خبر داده و از آن آگاهم ساخته است . [13] و هیچ حادثه ای بر من نمی گذرد جز اینکه آن را در گوشم فرمود و مرا از آن مطلع ساخت . [14] ای مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر اینکه پیش از شما خودم به آن عمل می کنم [15] و شما را از معصیتی نهی نمی کنم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن کناره گیری می نمایم

پیش از شما از آن کناره گیری می نمایم