سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 28 تا 30

خطبه شماره 28

و من خطبه له علیه السلام [5] و هو فصل من الخطبه التی اولها [[ الحمد لله غیر مقنوط من رحمته ] ]و فیه احد عشر تنبیها [6] اما بعد ، فان الدنیا ادبرت ، و آذنت بوداع ، [7] و ان الاخره قد اقبلت و اشرف باطلاع ، الا و ان الیوم المضمار ، [8] و غدا السباق ، و السبقه الجنه ، و الغایه النار ، افلا تائب من خطیئته قبل منیته [9] الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه [10] الا و انکم فی ایام امل من ورائه اجل ، فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله [11] فقد نفعه عمله ، و لم یضرره اجله و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله ، [12] فقد خسر عمله ، و ضره اجله الا فاعملوا فی الرغبه کما تعملون فی الرهبه ، [13] الا و انی لم ار کالجنه نام طالبها ، [14] و لا کالنار نام هاربها ، الا و انه من لا ینفعه الحق یضره الباطل ، [15] و من لا یستقیم به الهدی ، یجر به الضلال الی الردی [16] الا و انکم قد امرتم بالظعن ، و دللتم علی الزاد ، و ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتان : [1] اتباع الهوی ، و طول الامل ، فتزودوا فی الدنیا من الدنیا [2] ما تحرزون به انفسکم غدا [3] قال السید الشریف رضی الله عنه و اقول : انه لو کان کلام یاخذ بالاعناق الی الزهد فی الدنیا ، و یضطر الی عمل الاخره لکان هذا الکلام ، و کفی به قاطعا لعلائق الامل ، و قادحا زناد الاتعاخ و الازدجار ، و من اعجبه قوله علیه السلام : [[ الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق ، و السبقه الجنه و الغایه النار ] ] فان فیه مع فخامه اللفظ ، و عظم قدر المعنی ، و صادق التمثیل ، و واقع التشبیه سرا عجیبا ، و معنی لطیفا ، و هو قوله علیه السلام : [[ السبقه النار ] ] کما قال : [[ السبقه الجنه ] ] ، لان الاستباق انما یکون الی امر محبوب ، و غرض مطلوب ، و هذه صفه الجنه و لیس هذا المعنی موجودا فی النار ] ] نعوذ بالله منها فلم یجز ان یقول :[[ و السبقه النار ] ] بل قال : [[ و الغایه النار ] ] : لان الغایه قد ینتهی الیها من لا یسره الانتهاءالیها ومن یسره ذلک فصلح ان یعبر بها عن الامرین معا فهی فی هذا الموضع کالمصیر و المال ، قال الله تعالی : [[ قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار ] ] و لا یجوز فی هذا الموضع ان یقال : سبقتکم بسکون الباء الی النار ، فتامل ذلک ، فباطنه عجیب ، و غوره بعید لطیف و کذلک اکثر کلامه علیه السلام و فی بعض النسخ : و قد جاء فی روایه اخری [[ و السبقه الجنه ] ] بضم السین و السبقه عندهم : اسم لما یجعل للسابق اذا سبق من مال او عرض ، و المعنیان متقاربان ، لان ذلک لا یکون جزاء علی فعل الامر المذموم و انما یکون جزاء علی فعل الامر المحمود

ترجمه

[5] امروز روز تمرین و آمادگی است [6] اما بعد دنیا روی بازگردانده ووداع خویش را اعلام داشته است [7] آخرت روی آور شده و طلایه آن آشکار گردیده است آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگی [8] و فردا روز مسابقه است جائزه برندگان بهشت و سرانجام عقب ماندگان آتش خواهد بود آیا کسی یافت می شود که پیش از فرارسیدن مرگش از خطاهایش توبه کند ؟ [9] و آیا انسانی پیدا می شود که قبل از رسیدن آن روز عمل نیکی برای خود انجام دهد ؟ [10] آگاه باشید همه در دوران آرزوئی بسر می برید که اجل و مرگ بدنبال دارد با این حال هر کس پیش از رسیدن اجلش [11] در همان دوران آرزوهایش به عمل پردازد اعمالش به او منفعت می بخشد و مرگش به او زیانی نمی رساند و آن کس که در این ایام آرزو پیش از فرارسیدن اجل در عمل کوتاهی کند [12] گرفتار خسران شده و فرارسیدن اجل برای وی زیانبخش است . همانطور که به هنگام ترس و ناراحتی برای خدا عمل می کنید به هنگام آرامش نیز عمل نمائید . [13] آگاه باشید من هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستارانش به خواب رفته باشند [14] و نه همانند آتش : که فراریان از آن این چنین در خواب فرورفته باشند . خوب بدانید آنها که از حق بهره مند نشوند زیان باطل دامنشان را فراخواهد گرفت [15] و آنکس که هدایت راهنمایش نگردد گمراهی او را به هلاکت می کشاند . [16] آگاه باشید فرمان کوچ درباره شما صادر گردیده و به زاد و توشه آخرت راهنمائی شده اید وحشتاکترین چیزی که بر شما می ترسم [1] هواپرستی و آرزوهای دور و دراز است از این دنیا زاد و توشه ای برگیرید [2] که فردا خود را با آن حفظ کنید [3] سیدرضی می فرماید : اگر سخنی باشد که مردم را بسوی زهد بکشاند و به عمل برای آخرت وادار سازد همین سخن است که می تواند علاقه انسان را از آرزوها قطع کند و جرقه ی بیداری و تنفر از اعمال زشت را در قلب برافروزد و از شگفت آورترین جمله های مزبور این جمله است : الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنه و الغایه النار آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه است جائزه برندگان بهشت و سرانجام عقب ماندگی آتش خواهد بود زیرا با اینکه در این کلام الفاخ بلند و معانی گرانقدر و تمیل صحیح و تشبیه واقعی می باشد سری عجیب و معنائی لطیف در آن نهفته شده و آن جمله و السبقه الجنه و الغایه النار است امام بین این دو لفظ السبقه و الغایه به خاطر اختلاف معنی جدائی افکنده نگفته است السبقه النار چنانکه السبقه الجنه گفته زیرا سبقت جستن در مورد امری دوست داشتنی است این از صفات بهشت است و این معنی در آتش که از آن بخدا پناه می بریم وجود ندارد : امام جائز ندانسته که بگوید : السبقه النار بلکه فرموده است الغایه النار زیرا مفهوم غایت [ پایان ] مفهوم وسیعی است که در موضوعات مسرت بخش و غیر مسرت بخش به کار می رود و در حقیقت مرادف مصیر و مال است [ که به معنی سرانجام می آید ] چنانکه خداوند می فرماید قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار : به کافران بگو بهره بگیرید که سرانجام شما به سوی آتش است . در این خطبه دقت کنید که باطنی شگفت آور و عمقی زیاد دارد و چنین است اکثر سخنان امام ( ع ) و در بعضی نسخه های این خطبه چنین آمده است و السبقه الجنه [ به ضم سین که به جائزه ای گفته می شود که به پیشتازان و برندگان مسابقه داده می شود خواه وجه نقد باشد یا جنس دیگری و معنی هر دو کلمه به هم نزدیک است

خطبه شماره 29

و من خطبه له علیه السلام [4] بعد غاره الضحاک بن قیس صاحب معاویه علی الحاج بعد قصه الحکمین وفیها یستنهض اصحابه لما حدث فی الاطراف [5] ایها الناس ، المجتمعه ابدانهم ، المختلفه اهواؤهم ، [6] کلامکم یوهی الصم الصلاب ، و فعلکم یطمع فیکم الاعداء [1] تقولون فی المجالس : کیت و کیت ، فاذا جاء القتال قلتم : حیدی حیاد [2] ما عزت دعوه من دعاکم ، و لا استراح قلب من قاساکم ، [3] اعالیل باضالیل ، و سالتمونی التطویل ، دفاع ذی الدین المطول [4] لا یمنع الضیم الذلیل و لا یدرک الحق الا بالجد [5] ای دار بعد دارکم تمنعون ، و مع ای امام بعدی تقاتلون ? [6] المغرور والله من غررتموه ومن فاز بکم فقد فاز- والله - بالسهم الاخیب ،[7] ومن رمی بکم فقد رمی بافوق ناصل اصبحت والله لا اصدق قولکم ، [8] و لا اطمع فی نصرکم ، و لا اوعد العدو بکم ما بالکم ? [9] ما دواؤکم ? ما طبکم ? القوم رجال امثالکم اقولا بغیر علم [10] و غفله من غیر ورع و طمعا فی غیر حق ?

ترجمه

[4] که بعد از حمله ضحاک بن قیس دوست معاویه بر حجاج خانه خدا فرمود :[5] و ای مردمی که بدنهایتان جمع و افکار و خواسته های شما پراکنده است [6] سخنان داغ شما سنگهای سخت را در هم می شکند ولی اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع می اندازد [1] در مجالس و محافل می گوئید : چنین و چنان خواهیم کرد . اما هنگام جنگ فریاد می زنید : ای جنگ از ما دور شو [2] آنکس که شما را بخواند فریاد او به جائی نمی رسد و کسی که شما را رها کند قلب او از آزار شما در امان نخواهد بود [3] به عذرهای گمراه کننده ای متشبث می شوید همچون بدهکاری که [ با عذرهای نابجا ] از اداء دین خود سر باز می زند [ بدانید ] [4] افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی توانند ظلم را از خود دور کنند و حق جز با تلاش و کوشش بدست نمی آید [5] شما که از خانه خود دفاع نمی کنید چگونه می توانید از خانه دیگران دفاع کنید ؟ و با کدام پیشوا و امام پس از من به مبارزه خواهید رفت ؟ [6] بخدا سوگند فریب خورده واقعی آن کس است که به گفتار شما مغرور شود و اگر پیروزی به وسیله شما به دست آید پیروزی بی اثری است همانند کسی که در قرعه برگ نابرنده ای نصیب او شود [7] و کسی که بخواهد به وسیله شما تیراندازی کند همچون کسی است که با تیرهای بی پیکان تیر انداخته است سوگند بخدا به آنجا رسیده ام که گفتارتان را تصدیق نمی کنم [8] و به یاری شما امید ندارم و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمی کنم چه دردی دارید ؟ [9] دوای شما چیست ؟ طب شما کدام است ؟ آنها هم مردانی همچون شما هستند [ چرا آنها این همه پایدارند و شما این قدر سست ؟ ] آیا سزاوار است بگوئید و عمل نکنید ؟ [10] و فراموشکاری بدون ورع داشته باشید [ یعنی رهاکردن چیزی نه به خاطر زهد ] و امید در غیر حق بورزید ؟ نزدیک است

خطبه شماره 30

و من کلام له علیه السلام [11] فی معنی قتل عثمان و هو حکم له علی عثمان و علیه و علی الناس بما فعلوا و براءه له من دمه [12] لو امرت به لکنت قاتلا ، او نهیت عنه لکنت ناصرا ، [13] غیر ان من نصره لا یستطیع ان یقول : خذله من انا خیر منه ، [14] و من خذله لا یستطیع ان یقول : نصره من هو خیر منی و انا جامع لکم امره ، [15] استاثر فاساء الاثره ، و جزعتم فاساتم الجزع ، [16] و لله حکم واقع فی المستاثر و الجازع

ترجمه

[11] از سخنانی است که امام ( ع ) در مورد قتل عثمان فرموده است [12] اگربه کشتن او فرمان داده بودم قاتل محسوب می شدم و اگر آنها را بازمی داشتم از یاورانش به شمار می آمدم [13] اما کسی که او را یاری کرده نمی تواند بگوید از کسانی که دست از یاریش برداشتند بهترم [14] و کسانی که دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند یاورانش از ما بهترند من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم : [15] استبداد ورزید چه بد استبدادی و شما ناراحت شدید و از حد گذراندید [16] و خداوند در این مورد حکمی دارد که درباره مستبدان و افراط گران جاری می شود [ و هر کدام به واکنش اعمال نادرست خود گرفتار می شوند ]