سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 140 تا 147

خطبه شماره 140

و من کلام له علیه السلام [1] فی النهی عن غیبه الناس [2] و انما ینبغی لاهل العصمه و المصنوع الیهم فی السلامه [3] ان یرحموا اهل الذنوب و المعصیه ، و یکون الشکر هو الغالب علیهم ، [4] و الحاجز لهم عنهم ، فکیف بالعائب الذی عاب اخاه و عیره ببلواه [5] اما ذکر موضع ستر الله علیه من ذنوبه مما هو اعظم من الذنب الذی عابه به [6] و کیف یذمه بذنب قد رکب مثله فان لم یکن رکب ذلک الذنب بعینه [7] فقد عصی الله فیما سواه ، مما هو اعظم منه [8] وایم الله لئن لم یکن عصاه فی الکبیر ، و عصاه فی الصغیر ، لجراءته علی عیب الناس اکبر [9] یا عبد الله ، لا تعجل فی عیب احد بذنبه ، فلعله مغفور له ، [10] و لا تامن علی نفسک صغیر معصیه ، فلعلک معذب علیه فلیکفف من علم منکم عیب غیره [11] لما یعلم من عیب نفسه ، ولیکن الشکر شاغلا له علی معافاته مما ابتلی به غیره

ترجمه

[1] از سخنانی است که امام در مورد نهی از غیبت مردم فرموده [2] سزاواراست کسانی که از عیوبی پاکند و از آلودگی به گناهان سالمند [3] به گنهکاران و اهل معصیت ترحم کنند همواره در سپاس و شکر خداوند باشند [4] و این سپاس آنان را از پرداختن به عیبجوئی دیگران مانع گردد .چرا و چگونه آن عیبجو عیب برادر خویش را می گیرد و او را به بلائی که گرفتار شده است سرزنش می کند ؟ [5] مگر به یاد ستر و پوششی که خداوند بر گناهان او افکنده نیفتاده ؟ و توجه ندارد که خداوند بر بزرگتر از گناهی که بر دیگران عیب می گیرد در مورد او پوشش افکنده است ؟ [6] چگونه دیگری را بر گناهی مذمت می کند که خود همانند آن را مرتکب شده ؟ و اگر به آن آلوده نشده [7] [ شاید ] معصیت دیگری کرده که از آن بزرگتر است [8] به خدا سوگند حتی اگر خداوند را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه صغیره انجام داده همین جراتش بر عیبجوئی مردم گناه بزرگتری است [9] ای بنده خدا در عیب و مذمت هیچکس بر گناهش عجله مکن شاید خداوند او را آمرزیده باشد . [10] و نیز بر گناه کوچکی که خود انجام داده ای ایمن مباش شاید به خاطر آن کیفر بینی بنابراین هر کدام از شما که از عیب دیگران آگاه است [11] به خاطر آنچه از عیب خود می داند باید از عیبجوئی دیگران خودداری کند و شکر و سپاس این موهبت که او از این عیوب پاک است وی را مشغول دارد

خطبه شماره 141

و من کلام له علیه السلام [12] فی النهی عن سماع الغیبه و فی الفرق بین الحق و الباطل [13] ایها الناس ،من عرف من اخیه وثیقه دین و سداد طریق ، [1] فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال اما انه قد یرمی الرامی و تخطی ء السهام [2] و یحیل الکلام و باطل ذلک یبور ، و الله سمیع و شهید [3] اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع [4] فسئل ، علیه السلام ، عن معنی قوله هذا ، فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال : [5] الباطل ان تقول سمعت ، و الحق ان تقول رایت

ترجمه

[12] از سخنان امام ( ع ) که در آن از شنیدن غیبت نهی کرده و به راه شناخت حق از باطل اشاره نموده است [13] ای مردم آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین و درستی راه و رسم را مشاهده کند [1] باید به سخنانی که این و آن درباره او می گویند گوش فراندهد آگاه باشید گاهی تیرانداز تیرش به خطا می رود [ و حدس و گمان مردم گاهی نادرست است ] [2] سخن باطل فراوان گفته می شود ولی سخنهای باطل نابود خواهد شد و خداوند شنوا و گواه است . [3] بدانید بین حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست [4] از امام علیه السلام درباره این سخن پرسش شد انگشتانش را کنار هم گذارد و میان گوش و چشم خود قرار داد سپس فرمود : [5] باطل آن است که بگوئی شنیدم و حق آن است که بگوئی دیدم

خطبه شماره 142

ومن کلام له علیه السلام [6] المعروف فی غیر اهله [7] و لیس لواضع المعروف فی غیر حقه ، و عند غیر اهله ، [8] من الحظ فیما اتی الا محمده اللئام ، و ثناء الاشرار ، و مقاله الجهال ، [9] ما دام منعما علیهم : ما اجود یده و هو عن ذات الله بخیل [10] مواضع المعروف [11] فمن آتاه الله مالا فلیصل به القرابه ، ، و لیحسن منه الضیافه ، [12] و لیفک به الاسیر و العانی ، ولیعط منه الفقیر و الغارم ، [13] و لیصبر نفسه علی الحقوق و النوائب ، ابتغاء الثواب ، [14] فان فوزا بهذه الخصال شرف مکارم الدنیا ، و درک فضائل الاخره ، ان شاء الله

ترجمه

[6] از سخنانی است که امام ( ع ) درباره نیکی به کسانیکه استحقاق آن راندارند فرموده است : [7] برای کسی که نیکی را در غیر مورد و در اختیار غیر اهلش قرار می دهد [8] بهره ای جز ستایش لک یمان و ثناگوئی اشرار و گفتار [ تملق آمیز ] نادانان نیست [9] و اینها نیز تا هنگامی است که به آنها بخشش می کند : [ آنها می گویند ] راستی چه دست سخاوتمندی دارد در حالیکه از بخشش به آنچه در راه خدا است بخل می ورزد . [10] موارد کارهای نیک [11] بنابراین کسی که خداوند به او ثروتی بخشیده باید پیوند خویشاوندی را برقرار سازد [ و صله رحم کند ] از میهمانان [ شایسته ] به خوبی پذیرائی کند [12] اسیران را آزاد سازد و به فقراء و بدهکاران کمک دهد [13] و باید به خاطر رسیدن پاداش الهی در برابر پرداخت حقوق متعلق به ثروتش و مشکلاتی که در این راه به او می رسد شکیبا باشد . [14] چه این که بدست آوردن این خصال نیک موجب شرافت و بزرگی در دنیا و درک فضائل سرای دیگر خواهد شد . انشاءالله

خطبه شماره 143

و من خطبه له علیه السلام [1] فی الاستسقاءو فیه تنبیه العباد الی وجوب استغاثه رحمه الله اذاحبس عنهم رحمه المطر [2] الا و ان الارض التی تقلکم ، و السماء التی تظلکم ، مطیعتان لربکم ، [3] و ما اصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجعا لکم ، و لا زلفه الیکم [4] و لا لخیر ترجوانه منکم ، و لکن امرتا بمنافعکم [5] فاطاعتا ، و اقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا [6] ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئه بنقض الثمرات ، و حبس البرکات ، [7] و اغلاق خزائن الخیرات ، لیتوب تائب ، و یقلع مقلع ، [8] و یتذکر متذکر ، و یزدجر مزدجر و قد جعل الله سبحانه الاستغفار [9] سببا لدرور الرزق و رحمه الخلق ، فقال سبحانه : [[ استغفروا ربکم [10] انه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم باموال و بنین [11] و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا ] ] فرحم الله امرا استقبل توبته ، [12] و استقال خطیئته ، و بادر منیته [13] اللهم انا خرجنا الیک من تحت الاستار و الاکنان ، و بعد عجیج البهائم و الولدان [14] راغبین فی رحمتک ، و راجین فضل نعمتک ، [15] و خائفین من عذابک و نقمتک اللهم فاسقنا غیثک و لا تجعلنا من القانطین ، [1] و لا تهلکنا بالسنین ، [[ و لا تؤاخذنا بما فعل السفهاء منا ] ] ، [2] یا ارحم الراحمین اللهم انا خرجنا الیک نشکو الیک ما لا یخفی علیک ، [3] حین الجاتنا المضایق الوعره ، و اجاءتنا [4] المقاحط المجدبه ، ، و اعیتنا المطالب المتعسره ، و تلاحمت علینا الفتن المستصعبه [5] اللهم انا نسالک الا تردنا خائبین ، و لا تقلبنا واجمین [6] و لا تخاطبنا بذنوبنا ، و لا تقایسنا باعمالنا [7] اللهم انشر علینا غیثک و برکتک ، و رزقک و رحمتک ، و اسقنا سقیا ناقعه مرویه معشبه ، [8] تنبت بها ما قد فات ، و تحیی بها ما قد مات ، [9] نافعه الحیا ، کثیره المجتنی ، تروی بها القیعان ، و تسیل البطنان ، [10] و تستورق الاشجار ، و ترخص الاسعار ، [[ انک علی ما تشاء قدیر ] ]

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که درباره طلب باران ایراد فرموده و در آن توجه داده است که هرگاه باران از مردمی گرفته شد باید به درگاه رحمت خداوند استغاثه کنند . [2] آگاه باشید این زمینی که شما را در بر می گیرد و آسمانی که بر شما سایه می افکند هر دو مطیع فرمان پروردگار شمایند . [3] این دو برکات خود را به شما نه به خاطر ترس و نه برای تقرب به شما [4] و یا انتظار نیکی از شما می بخشند بلکه آنها مامور رساندن منفعت به شما هستند [5] و اطاعت [ فرمان حق ] نموده اند به آنها دستور داده شده که به مصالح شما قیام نمایند و آنها چنین کردند [6] خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهای بد انجام می دهند با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات [7] و بستن در گنجهای خیرات به روی آنان آزمایش می کند این آزمایش به خاطر این است که توبه کاران توبه کنند و کسیکه باید دست از گناه بکشد خودداری [8] و پندپذیران پند گیرند و آنکه از گناه می ترسد از انجام کار خلاف بازایستد . خداوند پاک و منزه استغفار را [9] سبب فراوانی روزی و رحمت بر خلق قرار داده است : چنانکه فرموده است : از پروردگار خود آمرزش بخواهید [10] که آمرزنده است برکات خویش را از آسمان بر شما فرومی بارد و با بخشش ثروت و فرزندان شما را تقویت می کند. [11] و باغستانها و نهرهای آب در اختیار شما می گذارد رحمت خدای بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد [12] از خطاهای خود پوزش طلبد [ و قبل از پایان زندگی عمل صالح کند ] و بر مرگ پیشی گیرد . [13] بار خداوندا ما از خانه ها و زیر پوششها پس از شنیدن ناله حیوانات و صدای دلخراش کودکان بیرون آمده ایم [14] با اشتیاق به رحمتت و امید به فضل و نعمتت [15] و خوف از عذاب و کیفرت به سوی تو شتافته ایم بار پروردگارا بارانت را بر ما ببار و ما را مایوس برمگردان 000 [1] و با خشک سالی و قحطی ما را هلاک مساز و در اثر اعمال ناشایسته ای که بی خردان ما انجام داده اند ما را مواخذه مفرما [2] یا ارحم الراحیمن بارالها ما به سوی تو آمده تا از چیزهائی شکایت به درگاهت آوریم که از تو پنهان نیست [3] به هنگامی آمده ایم که مشکلات طاقت فرسا ما را مجبور ساخته [4] خشکسالی و قحطی ما را به این وضع درآورده و نیازهای پیچیده ما را خسته کرده و پی درپی فتنه های سخت دامان ما را فروگرفته . [5] پروردگارا از تو تقاضا داریم که ما را نومید برمگردانی با حزن و اندوه سخت ما را به خانه بازنفرستی [6] ما را به گناهانمان مواخذه نکنی و ما را به اعمالمان مقایسه ننمائی [7] پروردگارا باران برکات و رزق و رحمتت را آن چنان بر ما بفرست که ما و سرزمین های ما همه را فراگیرد و ما را با آبی نافع و سودمند و رویا ننده سیراب گردان [8] آن چنان که آن چه را خشک شده باز برویاند و آن چه را مرده زنده گرداند . [9] آبی بسیار پر نفع بس گیاه آور که تپه ها و کوهها را سیراب رودخانه ها را به راه اندازد [10] درختان را پر برگ و قیمت ها را پائین آورد . تو بر آن چه بخواهی قادری [ انک علی ما تشاء قدیر ]

خطبه شماره 144

و من خطبه له علیه السلام [11] مبعث الرسل [12] بعث الله رسله بما خصهم به من وحیه ، و جعلهم حجه له علی خلقه ، [13] لئلا تجب الحجه لهم بترک الاعذار الیهم ، فدعاهم بلسان الصدق الی سبیل الحق [14] الا ان الله تعالی قد کشف الخلق کشفه ، [15] لا انه جهل ما اخفوه من مصون اسرارهم و مکنون ضمائرهم ، [1] [[ ولکن لیبلوهم : ایهم احسن عملا] ] فیکون الثواب جزاء ، و العقاب بواء [2] فضل اهل البیت [3] این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا ، کذبا و بغیا علینا ، [4] ان رفعنا الله و وضعهم ، و اعطانا و حرمهم ، و ادخلنا و اخرجهم [5] بنا یستعطی الهدی ، و یستجلی العمی ان الائمه من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم ، [6] لا تصلح علی سواهم ، و لا تصلح الولاه من غیرهم اهل الضلال [7] منها : آثروا عاجلا و اخروا آجلا ، و ترکوا صافیا ، و شربوا آجنا [8] کانی انظر الی فاسقهم و قد صحب المنکر فالفه ، و بسی ء به و وافقه ، [9] حتی شابت علیه مفارقه ، و صبغت به خلائقه ، [10] ثم اقبل مزبدا کالتیار لا یبالی ما غرق ، او کوقع النار فی الهشیم لا یحفل ما حرق [11] این العقول المستصبحه بمصابیح الهدی ، و الابصار اللامحه الی منار التقوی [12] این القلوب التی و هبت لله ، و عوقدت علی طاعه الله [13] ازدحموا علی الحطام ، و تشاحوا علی الحرام ، و رفع لهم علم الجنه و النار ، [1] فصرفوا عن الجنه وجوههم ، و اقبلوا الی النار باعمالهم ، [2] و دعاهم ربهم فنفروا و ولوا ، و دعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا

ترجمه

[11] از خطبه های امام ( ع ) که در مورد بعثت انبیاء ایراد فرموده است بعثت پیامبران [12] خداند رسولان خویش را به وسیله وحی که ویژه پیامبرانش می باشد مبعوث ساخت و آنان را حجت خویش بر بندگانش قرار داد [13] تا اینکه بهانه ای در برابر [ خداوند ] در اثر نفرستادن راهنما نداشته باشند . و به این ترتیب بندگان را به زبان راستی به سوی حق فراخوانده [14] آگاه باشید خداوند پرده از اسرار درون بندگان [ با آزمایش های خود ] برداشت [15] نه به خاطر این که او از آن چه انسان ها در درون پنهان داشته اند و اسراری که فاش نکرده اند بی خبر باشد نه 000 [1] بلکه برای این بود که آنان را در معرض امتحان آورد تا کدامیک عمل نیکوتر انجام می دهند تا پاداش و کیفر مفهوم صحیح داشته باشد [ زیرا تا کسی صفات درونی را در قالب آشکار کند نه مستحق پاداش است نه مستوجب مجازات ] [2] برتری اهل بیت پیامبر ( ص ) [3] کجا هستند آنانکه ادعا می کردند راسخان در علمند نه ما و این ادعا را از طریق دروغ و ستم بر ما عنوان می کردند [ کجا هستند تا ببینند ] [4] که خداوند ما را برتری داد و آنان را پست و خوار ساخت به ما عطا کرد و آنها را محروم ما را در حریم نعمت خویش داخل و آنان را خارج نموده است [5] بوسیله ما درخواست هدایت می شود و از منبع وجود ما نابینایان خواستار روشنائی می گردند . امامان و پیشوایان از قریش هستند و درخت وجودشان در سرزمین وجود این تیره از بنی هاشم غرس شده [6] این مقام درخور دیگران نیست و رهبران دیگر شایستگی این مقام را ندارند [7] گمراهان قسمت دیگری از این خطبه است دنیا را مقدم داشتند و آخرت را ترک گفتند . آب گوارا و صاف [ لذت آخرت ] را رها کردند و آبهای پرلجن و متعفن [ هوسرانیهای دنیا ] را نوشیدند [8] گویا فاسق آنان را می نگرم که با زشتی همنشین شده و با آن انس گرفته و آن را موافق طبع خود یافته است [9] آن چنان که به وسیله گناه موی خویش را سفید کرده و اخلاق و خوی او به رنگ گناه در آمده است [10] سپس همچون سیلی خروشان حمله ور شده و آنچه را که غرق می کند مهم نمی داند و یا همچون شعله آتشی است که اعتنا ندارد چه چیز را می سوزاند و [خاکستر می کند] [11] کجایند آن عقل ها که از چراغهای هدایت خواستار روشنی گردند ؟ و کجایند چشمهائی که به مناره ها و نشانه های تقوا دوخته شوند ؟ [12] کجایند آن دلها که به خدا بخشیده شده اند و با یکدیگر پیمان اطاعت خدا را بسته اند ؟ [13] [ ولی افراد پست ] بر متاع پست دنیا ازدحام و برای به دست آوردن حرام به یکدیگر پهلو می زنند . پرچم بهشت 000 و دوزخ در دیدگاه آنان برافراشته شده [1] [ اما ] با این حال روی خود را از بهشت گردانیده و با کردار خود به آتش روی آور شده اند . [2] پروردگارشان آنها را به سوی [ سعادت ] فراخوانده [ ولی ] آنها پشت کرده فرار نموده اند و شیطان آنان را فراخوانده دعوتش را پذیرفته و بسویش شتابان حرکت کرده اند

خطبه شماره 145

و من خطبه له علیه السلام [3] فناء الدنیا[4] ایها الناس ، انما انتم فی هذه الدنیا غرض تنتضل فیه المنایا ، [5] مع کل جرعه شرق ، و فی کل اکله غصص لا تنالون منها نعمه [6] الا بفراق اخری و لا یعمر معمر منکم یوما من عمره الا بهدم آخر من اجله ، [7] و لا تجدد له زیاده فی اکله الا بنفاد ما قبلها من رزقه ، [8] و لا یحیا له اثر ، الا مات له اثر ، و لا یتجدد له جدید [9] الا بعد ان یخلق له جدید ، و لا تقوم له نابته الا و تسقط منه محصوده [10] و قد مضت اصول نحن فروعها ، فما بقاء فرع بعد ذهاب اصله [11] ذم البدعه [12] منها : و ما احدثت بدعه الا ترک بها سنه فاتقوا البدع ، و الزموا المهیع [13] ان عوازم الامور افضلها ، و ان محدثاتها شرارها

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) که درباره ناپایداری دنیا ایراد فرموده است دنیای فانی [4] ای مردم شما در این جهان هدف تیرهای مرگ هستید [5] همراه هر جرعه ای اندوهی و در هر لقمه ای امکان گلوگیر شدنی است . به هیچ نعمتی نمی رسید [6] جز اینکه نعمت دیگری را از دست می دهید و روزی از عمر شما نمی گذرد مگر اینکه یک روز به مرگ نزدیکتر می شوید [7] هرکس هر بار غذائی می خورد از آن روزی که برایش تعیین شده به همان مقدار کاسته می گردد . [8] و هیچ اثری از او بوجود نمی آید جز اینکه اثر دیگری از او می میرد چیزی برای او تازه نمی شود [9] جز اینکه تازه ای از او کهنه می گردد . و هیچ چیز برای او نمی روید مگر اینکه چیزی از او درو می شود [فرزندی برایش متولد می شود اما پدری را از دست می دهد ] [10] اصول و ریشه های ما درگذشتند و ما که مانده ایم فروع و شاخه های آنهائیم راستی فروع و شاخه چه بقائی بعد از رفتن ریشه دارد ؟[11] نکوهش از بدعتها [12] قسمت دیگری از این خطبه است هیچ بدعتی ایجاد نمی شود مگر اینکه با آن سنتی متروک می گردد . بنابراین از بدعت بپرهیزید و ملازم راه راست و جاده آشکار باشید [13] امور اصیل پیشین [ و آئین پاک حق ] که صحت و درستی آن مورد تردید نیست برترین امور است و بدعتها بدترین کارها است

خطبه شماره 146

و من کلام له علیه السلام [1] و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه [2] ان هذاالامر لم یکن نصره و لا خذلانه بکثره و لا بقله [3] و هو دین الله الذی اظهره ، و جنده الذی اعده و امده ، حتی بلغ ما بلغ ، [4] و طلع حیث طلع ، و نحن علی موعد من الله ، و الله منجز وعده ، [5] و ناصر جنده و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه : [6] فان انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ، ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا [7] و العرب الیوم ، و ان کانوا قلیلا ، فهم کثیرون بالاسلام ، [8] عزیزون بالاجتماع فکن قطبا ، و استدر الرحا بالعرب ، [9] و اصلهم دونک نار الحرب ، فانک ان شخصت من هذه الارض [10] انتقضت علیک العرب من اطرافها و اقطارها ، [11] حتی یکون ما تدع وراءک من العورات اهم الیک مما بین یدیک [12] ان الاعاجم ان ینظروا الیک غدا یقولوا : هذا اصل العرب ، [13] فاذا اقتطعتموه استرحتم ، فیکون ذلک اشد لکلبهم علیک ، و طمعهم فیک [14] فاما ما ذکرت من مسیر القوم الی قتال المسلمین ، [15] فان الله سبحانه هو اکره لمسیرهم منک ، و هو اقدر علی تغییر ما یکره [1] و اما ما ذکرت من عددهم ، فانا لم نکن نقاتل فیما مضی بالکثره ، [2] و انما کنا نقاتل بالنصر و المعونه

ترجمه

[1] از سخنان امام ( ع ) پس از مشورت عمرابن خطاب در این که شخصا برای جنگ با ایران حرکت کند [ بخاطر حفظ موجودیت اسلام و مسلمین ] به او فرموده است : [2] پیروزی و شکست این امر [ اسلام ] بستگی به فزونی و کمی جمیعت نداشته [3] این دین خدا است که آن را پیروز ساخت و سپاه او است که آن را آماده و یاری کرد تا به آن جا که باید برسد رسید [4] و به هر جا که باید طلوع کند طلوع نمود از ناحیه خداوند به ما وعده پیروزی داده شده و می دانیم خداوند به وعده خود جامه عمل خواهد پوشانید [5] و سپاه خویش را یاری خواهد فرمود . موقعیت زمامدار همچون ریسمانی است که مهره ها را در نظام می کشد و آنها را جمع کرده ارتباط می بخشد : [6] اگر ریسمان از هم بگسلد مهره ها پراکنده می شوند و هر کدام بجائی خواهد افتاد و سپس هرگز نتوان همه را جمع آوری نمود [7] و از نو نظام بخشید . عرب امروز گرچه از نظر تعداد کم اما با پیوستگی به اسلام فراوان [8] و با اتحاد و اجتماع و هماهنگی عزیز و قدرتمند است . بنابراین تو همچون محور آسیاب باش و جامعه را بوسیله ی مسلمانان عرب به گردش در آور [9] و با همکاری آنها در نبرد آتش جنگ را برای دشمنان شعله ور ساز زیرا اگر شخصا از این سرزمین خارج شوی [10] عرب از اطراف و اکناف سر از زیر بار فرمانت بیرون خواهد برد [ و آنگاه خواهی یافت ] که [11] آن چه پشت سر گذاشته ای مهمتر از آن است که در پیش روداری . [12] اگر چشم عجمها فردا بر تو افتد خواهند گفت : این اساس و ریشه عرب است [13] اگر قطعش کنید راحت می گردید و این فکر آنها را در مبارزه با تو و طمع در نابودیت حریص تر و سرسخت تر خواهد ساخت . [14] و این که یادآور شدی . آنها به جنگ مسلمانان آمده اند و ناراحت هستی [15] خداوند سبحان بیش از تو این کار را مکروه می دارد و او بر تغییر آنچه نمی پسندد تواناتر است 000 [1] و اما یادآوریت در مورد تعداد زیاد سربازان دشمن [ بدان ] که ما در گذشته در نبرد روی تعداد تکیه نمی کردیم [2] بلکه به یاری و کمک خداوند دست به مبارزه میزدیم [ و پیروز می شدیم ]

خطبه شماره 147

و من خطبه له علیه السلام [3] الغایه من البعثه [4] فبعث الله محمدا ، صلی الله علیه و آله ، و بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته ، [5] و من طاعه الشیطان الی طاعته ، بقرآن قد بینه و احکمه ، [6] لیعلم العباد ربهم اذ جهلوه ، و لیقروا به بعد اذ جحدوه ، [7] و لیثبتوه بعد اذ انکروه فتجلی لهم سبحانه فی کتابه [8] من غیر ان یکونوا راوه بما اراهم من قدرته ، و خوفهم من سطوته ، [9] و کیف محق من محق بالمثلات و احتصد من احتصد بالنقمات [10] الزمان المقبل [11] و انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شی ء اخفی من الحق ، [12] و لا اظهر من الباطل و لااکثرمن الکذب علی الله ورسوله ، [13] و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته ، [14] و لا انفق منه اذا حرف عن مواضعه ، ولا فی البلاد شی ء انکر من المعروف ، [15] و لا اعرف من المنکر فقد نبذ الکتاب حملته ، و تناساه حفظته : [1] فالکتاب یومئذ و اهله طریدان منفیان ، و صاحبان مصطحبان فی طریق واحد [2] لا یؤویهما مؤو فالکتاب و اهله فی ذلک الزمان فی الناس و لیسا فیهم ، [3] و معهم و لیسا معهم لان الضلاله لا توافق الهدی ، [4] و ان اجتمعا فاجتمع القوم علی الفرقه ، و افترقوا علی الجماعه ، [5] کانهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم ، فلم یبق عندهم منه الا اسمه ، [6] و لا یعرفون الا خطه و زبره و من قبل ما مثلوا بالصالحین کل مثله ، [7] و سموا صدقهم علی الله فریه ، و جعلوا فی الحسنه عقوبه السیئه [8] و انما هلک من کان قبلکم بطول آمالهم و تغیب آجالهم ، [9] حتی نزل بهم الموعود الذی ترد عنه المعذره ، و ترفع عنه التوبه ، [10] و تحل معه القارعه و النقمه [11] عظه الناس [12] ایها الناس ، انه من استنصح الله وفق ، و من اتخذ قوله دلیلا هدی [[ للتی هی اقوم ] ] ، [13] فان جار الله آمن ، و عدوه خائف ، و انه لا ینبغی [14] لمن عرف عظمه الله ان یتعظم ، فان رفعه الذین یعلمون ما عظمته ان یتواضعوا له ، [15] و سلامه الذین یعلمون ما قدرته ان یستسلموا له [16] فلا تنفروا من الحق نفار الصحیح من الاجرب ، و الباری من ذی السقم [17] و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه ، [1] و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه [2] و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه فالتمسوا ذلک من عند اهله ، [3] فانهم عیش العلم ، و موت الجهل هم الذین یخبرکم حکمهم عن علمهم [4] و صمتهم عن منطقهم ، و ظاهر هم عن باطنهم ، [5] لا یخالفون الدین و لا یختلفون فیه ، فهو بینهم شاهد صادق ، و صامت ناطق

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) هدف از بعثت پیامبر ( ص ) [4] خداوند محمدصلی الله علیه و آله و سلم را به حق مبعوث ساخت تا بندگانش را از پرستش بتها خارج و به عبادت خود دعوت کند [5] و آنها را از زیر بار طاعت شیطان آزاد ساخته به اطاعت خود سوق دهد . [ این دعوت را ] به وسیله قرآنی که آن را بیان روشن و استوار گردانید آغاز نمود [6] تا بندگانیکه خدای را نمی شناختند پروردگار خویش را بشناسند و همانها که وی را انکار می کردند اقرار به او نمایند [7] و تا وجود او را پس از انکار اثبات کنند . بنابراین خداوند پاک و منزه خود را در کتاب خویش [8] بدون اینکه وی را ببینند به وسیله آیاتی از قدرتش ارائه داده آنان را از سطوت خویش برحذر داشته [9] و چگونگی نابودی ملت ها و دورشدنشان وسیله عقوبت ها و کیفرها به آنان ارائه فرموده است . [10] دورنمای آینده [11] [ آگاه باشید ] به زودی پس از من زمانی فراخواهد رسید که چیزی پنهان تر از حق [12] آشکارتر از باطل فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش یافت نخواهد شد : [13] نزد مردم آن زمان کالائی کسادتر از قرآن یافت نمی شود اگر آن را درست تلاوت و تفسیر کنند [14] و کالائی پر خریدارتر از آن نخواهد بود هرگاه از معنی اصلی تحریف گردد [ و طبق دلخواه افراد تفسیر شود ] و در شهرها چیزی ناشناخته تر از معروف [ نیکها ] [15] آشناتر از منکر پیدا نخواهد شد . حاملان قرآن آن را کناری افکنده و حافظانش آنرا فراموش می کنند 000 [1] در آن روز قرآن و پیروان مکتبش هر دو از میان مردم رانده و تبعید می شوند و هر دو همگام و مصاحب یک دیگر و در یک جاده گام می نهند [2] و کسی پناهشان نمی دهد قرآن و اهلش در آن روز بین مردمند اما میان آنها نیستند [3] با آنهایند ولی با آنها نیستند چه اینکه گمراهی با هدایت هماهنگ نشود [4] گرچه کنار یکدیگر قرار گیرند . مردم در آن روز بر تفرقه و پراکندگی اتحاد کرده و در اتحاد و یگانگی پراکندگی دارند . [5] گویا این مردم پیشوایان قرآنند و قرآن پیشوای آنان نیست [ در این هنگام ] جز نامی از قرآن نزدشان باقی نماند [6] و جز خطوط آن چیزی نشناسند از دیرزمان افراد صالح و نیکوکار را کیفر می کردند [7] صدق و راستی آنان را افترا و دروغ بر خدا می نامیدند و در برابر اعمال نیک کیفر گناه قرار می دادند . [8] آنان که پیش از شما بودند در اثر آرزوهای طولانی و پنهان بودن سرآمد زندگی هلاک شدند [9] تا آنکه مرگشان فرارسید مرگی که عذرها را رد می کند و با فرارسیدنش درهای توبه بسته می شود [10] و حوادث سخت و مجازاتها با آن فرومی بارد .[11] اندرز به مردم [12] ای مردم هر کس از خداوند درخواست نصیحت کند [ و اطاعت اوامرش را بنماید ] موفق می شود و آنکس که قول خداوند را دلیل و راهنمای خود قرار دهد به استوارترین راه هدایت یابد . [13] زیرا کسی که به خدا پناه آورد ایمن گردد و دشمن خداوند همواره خائف است . سزاوار نیست [14] آن کس که عظمت خدایرا شناخت خود را بزرگ بشمرد بلکه بزرگی و عظمت آنان که از مقام بزرگ خدا آگاه می شوند در این است که در برابرش متواضع [15] و سلامت آنان که از قدرت نامحدود او آگاهند این است که در برابرش تسلیم گردند . [16] بنابراین از حق فرار نکنید آن گونه که انسان سالم از گر و تندرست از بیمار فرار می کند [17] آگاه باشید هیچ گاه راه حق را نخواهید شناخت مگر اینکه آنها که آن را ترک گفته اند بشناسید . [1] و هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود مگر اینکه از کسی که آن پیمان را شکسته است آگاه باشید [2] و هرگز به آن تمسک نخواهید جست مگر اینکه به کسی که آن را دور انداخته پی ببرید . و [این آگاهیها ] از اهلش بخواهید [3] زیرا آنها زندگی علم و مرگ جهلند آنهایند که حکمشان شما را از علمشان [4] سکوتشان شما را از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان آگاهی می دهد . [5] اینان نه با دین مخالفت می کنند و نه در آن اختلاف دارند بنابراین دین در میان آنان گواهی است صادق و ساکتی است سخنگو