سفارش تبلیغ
صبا ویژن

**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 180 تا 184

خطبه شماره 180

و من خطبه له علیه السلام [8] فی ذم العاصین من اصحابه [9] احمد الله علی ما قضی من امر ، و قدر من فعل ، [10] و علی ابتلائی بکم ایتها الفرقه التی اذا امرت لم تطع ، و اذا دعوت لم تجب [11] ان امهلتم خضتم ، و ان حوربتم خرتم و ان اجتمع الناس علی امام طعنتم [12] و ان اجئتم الی مشاقه نکصتم لا ابا لغیرکم [13] ما تنتظرون بنصرکم و الجهاد علی حقکم ? الموت او الذل لکم ? [14] فو الله لئن جاء یومی و لیاتینی لیفرقن بینی و بینکم [15] و انا لصحبتکم قال ، و بکم غیر کثیر لله انتم اما دین یجمعکم [1] و لا حمیه تشحذکم اولیس عجبا ان معاویه یدعو الجفاه الطغام فیتبعونه علی غیر معونه و لا عطاء ، [2] و انا ادعوکم و انتم تریکه الاسلام ، و بقیه الناس الی المعونه او طائفه من العطاء ، [3] فتفرقون عنی و تختلفون علی ? انه لا یخرج الیکم من امری رضی فترضونه ، [4] و لا سخط فتجتمعون علیه ، و ان احب ما انا لاق الی الموت [5] قد دارستکم الکتاب ، و فاتحتکم لحجاج ، [6] و عرفتکم ما انکرتم ، و سوغتکم ما مججتم ، لو کان الاعمی یلحظ ، او النائم یستیقظ [7] و اقرب بقوم من الجهل بالله قائدهم معاویه و مؤدبهم ابن النابغه

ترجمه

[8] از خطبه های امام علیه السلام که در نکوهش یاران نافرمانش ایرادفرموده است [9] خداوند را بر آنچه فرمان داده و هر کار که مقدر فرموده می ستایم . [10] و پروردگار را بر گرفتاری خود به گروهی که هرگاه فرمان داده ام اطاعت نکردید و هر زمان که دعوتتان نمودم اجابت ننمودید ستایش می کنم [11] [ همان شما که ] هرگاه مهلتتان دهم در بیهودگی فرومی روید و هنگامی که با جنگ و نبرد روبرو شوید ضعف و ناتوانی نشان می دهید . اگر مردم اطراف پیشوائی گرد آیند طعنه می زنید [12] و اگر شما را به سوی مشکلی بکشانند عقب نشینی می کنید . دشمن شما بی پدر باد [13] برای یاری کردن خویش و جهاد در راه حق خود منتظر چه هستید ؟ مرگ یا ذلت ؟ [14] سوگند به خدا اگر مرگ من فرا رسد که حتما خواهد رسید بین من و شما جدائی خواهد افتاد [15] در حالی که من از مصاحبت با شما ناراحت و وجودتان برایم قدرت آفرین نبود [ اما من برای شما همه چیز بودم ] خدا خیرتان دهد [ در شگفتم ] آیا در میان شما دین نیست که شما را گردآورد ؟ [1] و آیا غیرتی نیست که شما را به سوی دشمن بسیج کند ؟ آیا این شگفت آور نیست که معاویه خبیث این جفاپیشگان اوباش را دعوت کند و آنها بدون انتظار بخشش و کمکی متابعتش کنند ؟ [2] اما من با اینکه شما بازماندگان اسلام و بقایای مردمید دعوتتان به کمک و عطایا می کنم [3] ولی از گردم پراکنده می شوید و راه تشتت و تفرقه را پیش می گیرید [ چنان بی تفاوت هستید که ] نه از دستورات و کارهایم راضی می شوید [4] و نه شما را به غضب می اندازد که برضد آن اجتماع کنید . محبوبترین چیزی که دوست دارم ملاقاتش کنم مرگ است [5] کتاب خدا را به شما تعلم دادم راه و رسم استدلال را به شما آموختم [6] آنچه نمی شناختید به شما شناساندم و آنچه لقلقه زبانتان بود و از حقیقت آن آگاه نبودید با بیان و توضیح خویش مفهوم و به ذائقه فکرتان گوارا ساختم اما [ صد حیف ] که نابینا نمی تواند ببیند و خوابیده بیدار نیست [7] سوگند به خدا چقدر به جهالت و نادانی نزدیکند مردمی که رهبرشان معاویه و طرف مشورت و مربی آنها پسر نابغه [ عمروعاص ] باشد

خطبه شماره 181

و من کلام له علیه السلام [8] و قد ارسل رجلا من اصحابه ، یعلم له علم احوال قوم من جند الکوفه ، قدهموا باللحاق بالخوارج ، و کانوا علی خوف منه علیه السلام ، فلما عاد الیه الرجل قال له : [[ اامنوا فقطنوا ، ام جبنوا فظعنوا ? ] ] فقال الرجل : بل ظعنوا یا امیر المؤمنین فقال علیه السلام : [9] [[ بعدا لهم کما بعدت ثمود ] ] اما لو اشرعت الاسنه الیهم ، [10] و صبت السیوف علی هاماتهم ، لقد ندموا علی ما کان منهم [11] ان الشیطان الیوم قد استفلهم و هو غدا متبری ء منهم ، و متخل عنهم [1] فحسبهم بخروجهم من الهدی ، و ارتکاسهم فی الضلال و العمی ، [2] و صدهم عن الحق ، و جماحهم فی التیه

ترجمه

[8] از سخنان امام ( ع ) که درباره گروهی از سپاه کوفه فرموده است امام یکی از یاران خود را فرستاد تا از وضع گروهی از سپاه کوفه که تصمیم داشتند به خاطر ترس از او به خوارج ملحق گردند اطلاعی کسب کند پس از بازگشت امام از او پرسید : آیا ایمن گردیدند و بر جای باقی ماندند یا ترسیدند و کوچ نمودند . عرض کرد : ای امیرمؤمنان ترسیدند و کوچ کردند در اینجا امام ( ع ) فرمود : [9] از رحمت خدا بدور باشند همانگونه که قوم ثمود از رحمتش دور شدند آگاه باشید اکر نوک نیزه ها به سوی آنها متوجه می شد [10] و شمشیرها بر فرقشان می بارید از گذشته خود پشیمان می گشتند [11] شیطان امروز از آنها درخواست تفرقه کرده اما فردا از آنها بیزاری می جوید و خویش را از آنها کنار خواهد کشید 000 [1] آنها را همین بس که از طریق هدایت خارج و به گمراهی و کوری بازگشتند [2] راه حق را سد کردند و در وادی حیرت و جهل فروماندند

خطبه شماره 182

و من خطبه له علیه السلام [3] روی عن نوف البکالی قال : خطبنا بهذه الخطبه امیر المؤمنین علی علیه السلام بالکوفه و هو قائم علی حجاره ، نصبها له جعده بن هبیره المخزومی و علیه مدرعه من صوف و حمائل سیفه لیف ، و فی رجلیه نعلان من لیف و کان جبینه ثفنه بعیر فقال علیه السلام : حمد الله و استعانته [4] الحمد لله الذی الیه مصائر الخلق ، و عواقب الامر [5] نحمده علی عظیم احسانه ، و نیر برهانه ، و نوامی فضله وامتنانه ، [6] حمدا یکون لحقه قضاء ، و لشکره اداء ، و الی ثوابه مقربا ، و لحسن مزیده موجبا [7] و نستعین به استعانه راج لفضله ، مؤمل لنفعه ، واثق بدفعه ، [8] معترف له بالطول ، مذعن له بالعمل و القول و نؤمن به ایمان من رجاه موقنا ، [9] و اناب الیه مؤمنا ، و خنع له مذعنا ، [10] و اخلص له موحدا ، و عظمه ممجدا ، و لاذ به راغبا مجتهدا [11] الله الواحد [12] لم یولد سبحانه فیکون فی العز مشارکا ، و لم یلد فیکون موروثا هالکا [1] و لم یتقدمه وقت و لا زمان ، و لم یتعاوره زیاده و لا نقصان ، [2] بل ظهر للعقول بما ارانا من علامات التدبیر المتقن ، و القضاء المبرم [3] فمن شواهد خلقه السماوات موطدات بلا عمد ، قائمات بلا سند [4] دعاهن فاجبن طائعات مذعنات ، غیر متلکئات و لا مبطئات ، [5] و لو لا اقرارهن له بالربوبیه و اذعانهن بالطواعیه ، [6] لما جعلهن موضعا لعرشه ، و لا مسکنا لملائکته ، ولا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه [7] جعل نجومها اعلاما یستدل بها الحیران فی مختلف فجاج الاقطار [8] لم یمنع ضوء نورها ادلهمام سجف اللیل المظلم ، [9] و لا استطاعت جلابیب سواد الحنادس ان ترد ما شاع فی السماوات من تلالؤ نور القمر [10] فسبحان من لا یخفی علیه سواد غسق داج ، و لا لیل ساج ، [11] فی بقاع الارضین المتطاطئات ، و لا فی یفاع السفع المتجاورات ، [12] و مایتجلجل به الرعد فی افق السماء ، و ما تلاشت عنه بروق الغمام ، [13] و ما تسقط من ورقه تزیلها عن مسقطها عواصف الانواء وانهطال السماء [14] و یعلم مسقط القطره و مقرها و مسحب الذره و مجرها ، و ما یکفی البعوضه من قوتها ، و ما تحمل الانثی فی بطنها [1] عود الی الحمد [2] و الحمد لله الکائن قبل ان یکون کرسی او عرش ، او سماء او ارض ، او جان او انس [3] لا یدرک بوهم ، و لا یقدر بفهم ، و لا یشغله سائل ،[4] و لا ینقصه نائل ، و لا ینظر بعین ، و لا یحد باین ، [5] و لا یوصف بالازواج ، ولا یخلق بعلاج ، و لا یدرک بالحواس ، [6] و لا یقاس بالناس الذی کلم موسی تکلیما ، و اراه من آیاته عظیما ، [7] بلا جوارح و لا ادوات ، و لا نطق و لا لهوات . [8] بل ان کنت صادقا ایها المتکلف لوصف ربک ، [9] فصف جبریل و میکائیل و جنود الملائکه المقربین ، فی حجرات القدس مرجحنین [10] متولهه عقولهم ان یحدوا احسن الخالقین فانما یدرک بالصفات ذوو الهیئات و الادوات ،[11] و من ینقضی اذا بلغ امد حده بالفناء [12] فلا اله الا هو ، اضاء بنوره کل ظلام ، و اظلم بظلمته کل نور [13] الوصیه بالتقوی [14] اوصیکم عباد الله بتقوی الله الذی البسکم الریاش ، و اسبغ علیکم المعاش ، [15] فلو ان احدا یجد الی البقاء سلما ، او لدفع الموت سبیلا ، [16] لکان ذلک سلیمان بن داوود علیه السلام ، الذی سخر له ملک الجن والانس ، مع النبوه و عظیم الزلفه [17] فلما استوفی طعمته ، واستکمل مدته ، رمته قسی الفناء بنبال الموت ، و اصبحت الدیار منه خالیه ، [1] و المساکن معطله ، وورثها قوم آخرون و ان لکم فی القرون السالفه لعبره [2] این العمالقه و ابناء العمالقه این الفراعنه و ابناء الفراعنه [3] این اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین ، و اطفؤوا سنن المرسلین [4] و احیوا سنن الجبارین این الذین ساروا بالجیوش ، و هزموا بالالوف و عسکروا العساکر ، و مدنوا المدائن [5] و منها : قد لبس للحکمه جنتها ، و اخذها بجمیع ادبها ، من الاقبال علیها، و المعرفه بها ، و التفرغ لها، [6] فهی عند نفسه ضالته التی یطلبها ، و حاجته التی یسال عنها [7] فهو مغترب اذا اغترب الاسلام ، و ضرب بعسیب ذنبه ، و الصق الارض بجرانه [8] بقیه من بقایا حجته ، خلیفه من خلائف انبیائه [9] ثم قال علیه السلام [10] ایها الناس ، انی قد بثثت لکم المواعظ التی وعظ الانبیاء بها اممهم [11] وادیت الیکم ما ادت الاوصیاء الی من بعدهم ، و ، و ادبتکم بسوطی فلم تستقیموا ، [12] و حدوتکم بالزواجر فلم تستوسقوا لله انتم [13] اتتوقعون اماما غیری یطابکم الطریق ، و یرشدکم السبیل ? [14] الا انه قد ادبر من الدنیا ما کان مقبلا ، و اقبل منها ما کان مدبرا ، [1] و ازمع الترحال عباد الله الاخیار ، و باعوا قلیلا من الدنیا لا یبقی ، بکثیر من الاخره لا یفنی [2] ما ضر اخواننا الذین سفکت دماؤهم و هم بصفین الا یکونوا الیوم احیاء ? [3] یسیغون الغصص و یشربون الرنق [4] قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم واحلهم دار الامن بعد خوفهم [5] این اخوانی الذین رکبوا الطریق ، و مضوا علی الحق ? این عمار ? [6] و این ابن التیهان ? و این ذو الشهادتین ? [7] و این نظراؤهم من اخوانهم الذین تعاقدوا علی المنیه ، و ابرد بروؤسهم الی الفجره [8] قال : ثم ضرب بیده علی لحیته الشریفه الکریمه ، فاطال البکاء ، ثم قال علیه السلام : [9] اوه علی اخوانی الذین تلوا القرآن فاحکموه ، و تدبروا الفرض فاقاموه [10] احیوا السنه و اماتوا البدعه دعوا للجهاد فاجابوا ، و وثقوا بالقائد فاتبعوه [11] ثم نادی باعلی صوته : [12] الجهاد الجهاد عباد الله الا و انی معسکر فی یومی هذا ، فمن اراد الرواح الی الله فلیخرج [13] قال نوف : و عقد للحسین علیه السلام فی عشره آلاف ، و لقیس بن سعد رحمه الله فی عشره آلاف ، و لابی ایوب الانصاری فی عشره آلاف ، و لغیرهم علی اعداد اخر ، و هو یرید الرجعه الی صفین ، فما دارت الجمعه حتی ضربه الملعون ابن ملجم لعنه الله ، فتراجعت العساکر ، فکنا کاغنام فقدت راعیها ، تختطفها الذئاب من کل مکان

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) از نوف بکالی نقل شده که : امیرمؤمنان ( ع ) در کوفه بر روی سنگهائی که جعده بن هبیره مخزومی برایش نصب کرده بود ایستاد و این خطبه را ایراد فرمود در حالی که امام پیراهنی خشن از پشم بر تن و شمشیرش را با بندی از لیف خرما حمایل و در پاهایش کفشی از لیف خرما بود و پیشانیش از اثر سجده پینه بسته بود در این خطبه چنین فرمود : ستایش خداوند [4] ستایش مخصوص خداوندی است که سرانجام خلقت و عواقب امور به او منتهی می گردد [5] او را بر احسان عظیمش و برهان روشنش و فراوانی فضل و منتش می ستائیم [6] ستایشی که حقش را اداء کند و سپاس شایسته او را به جا آورد به ثوابش ما را نزدیک سازد و موجب ازدیاد نیکی و احسان او گردد [7] و از او استعانت می طلبیم استعانت کسی که به فضل پروردگار امیدوار است به سودش آرزومند و از عدم زیانش مطمئن [8] و به قدرت او معترف و به گفتار و کردار او معتقد است . به او ایمان داریم ایمان کسی که با یقین کامل به او امیدوار است [9] و با اعتقاد خالص به او متوجه و با ایمانی پاک در برابرش خضوع می کند [10] و مخلصانه به توحید او عقیده دارد با تمجید فراوان به بزرگداشت او می پردازد و با رغبت و کوشش بسیار به او پناهنده می شود . [11] یکتائیش [12] او از کسی متولد نشده تا در عزت و قدرت شریکی داشته باشد و فرزندی به دنیا نیاورده تا پس از وفات چیزی به ارث بگذارد 000 [1] وقت و زمانی از او پیشی نگرفته و زیادی و نقصان بر او عارض نشده است . [2] او با نشانه های تدبیر متقن و نظام محکمی که به ما ارائه داده عظمت خویش را در پیش چشم عقلها آشکار جلوه کرده است . [3] از شواهد عظمت او خلقت و آفرینشش آسمانهای ثابت و پابرجائی است که بدون ستون و بدون تکیه گاهی برقرارند [4] این آسمانها را به طاعت خویش دعوت کرد و آنها با اذعان کامل بدون درنگ و سستی اجابت کردند . [5] اگر همین اقرار آنها به ربوبیت حق و اذعانشان به اطاعت از او نبود [6] هرگز آنها را محل عرش خویش و مسکن فرشتگان و جای بالارفتن سخنان پاک و اعمال صالح و نیک بندگانش قرار نمی داد . [7] ستارگان آسمان را علائم و نشانه هائی قرار داد تا آنها که [ شب هنگام ] در نقاط مختلف حیران و سرگردان می مانند به وسیله آنها راهنمائی شوند . [8] پرده های ظلمانی شبهای تار مانع نورافشانی آنها نمی گردد [9] و چادر سیاه و تاریک شبها نمی توانند از تلالؤ نور ماه در پهنه آسمانها جلوگیری کنند . [10] منزه است خداوند که سیاهی شبهای تاریک و خاموش [11] در نقاط پست زمین و در قله های کوتاه و بلند کوهها که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند بر او مخفی نمی ماند [12] و نیز آنچه را که غرش رعد در کرانه های آسمان به وجود می آورد و آنچه برقهای ابر آن را متلاشی می سازند [13] همچنین بادهای تند و شدید و برگهائی که براثر باران از شاخه ها جدا می شوند [14] و محل سقوط و ریزش قطرات بارانها و جایگاه کشش دانه بوسیله مورچگان و حرکات آنها و غذاهائی که پشه ها را کفایت می کند و آنچه را که موجودات ماده در رحم دارند از همه اینها آگاه است [ و همه در پیشگاه علمش روشن و آشکارند ] [1] باز هم ستایش خداوند [2] ستایش ویژه خداوندی است که همواره بوده پیش از آنکه کرسی یا عرش آسمان یا زمین جن یا انس موجود شوند . [3] خداوندی که با فکر و عقلهای ژرف اندیش درک نشود و با نیروی فهم اندازه ای برایش تصور نگردد هیچ سؤال کننده ای او را به خود مشغول نمی سازد [4] عطا و بخشش از دارائیش نمی کاهد او با چشم نمی بیند [ زیرا جسم نیست ] و در مکانی محدود نمی شود [5] همتا و همسری برایش معقول نیست و در آفرینش نیاز به وسیله ای ندارد با حواس درک نمی شود [6] و با بشر مقایسه نمی گردد همان کسی که با موسی سخن گفت و آیات عظیمش را به او نشان داد [7] اما بدون اعضاء و زبان و کام . [8] ای کسی که خود را برای توصیف پروردگار به زحمت انداخته ای اگر راست می گوئی [9] جبرئیل و میکائیل و لشکر فرشتگان مقربین را : همانها که در بارگاه قدس همواره در رکوع و سجودند توصیف کن [10] فرشتگانی که عقلشان از اینکه احسن الخالقین را در حدی محدود سازد در گرداب حیرت فرومانده [ زیرا ] کسی را می توان با توصیف درک کرد که دارای شکل و اعضاء و جوارح است [11] و کسی را می توان با صفات شناخت که محدود باشد و در حد معینی عمرش سپری شود [12] پس معبودی جز او نیست که با نور خویش هر ظلمتی را روشن ساخته و با تاریکیهائی که می آفریند هر نوری را در ظلمت فرومی برد [13] توصیه به تقوا[14] ای بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیرکاری در برابر خدا سفارش می کنم همان خدائی که لباسهای فاخر را به شما پوشانده و معاش و روزی را به فراوانی به شما ارزانی داشته است . [15] اگر راهی به سوی بقاء یا جلوگیری از مرگ وجود داشت [16] حتما سلیمان بن داود آنرا در اختیار می گرفت چرا که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او عطا کرد . [17] اما آنگاه که پیمانه روزی او پر شد و مدت زندگیش کامل گشت تیرهای مرگ از کمان فناء به سوی او پرتاب شد و دار و دیار از او خالی گردید [1] خانه ها و مسکنهای او بی صاحب ماندند و آنها را گروهی دیگر به ارث بردند . [ در هر حال ] برای شما در تاریخ قرون گذشته درسهای عبرت فراوانی وجود دارد . [2] کجایند عمالقه ؟ و کجایند فرزندان آنها ؟ کجا هستند فرعونها و فرزندانشان ؟ [3] اصحاب شهرهای رس همانها که پیامبران را کشتند و چراغ پرفروغ سنن آنها را خاموش [4] و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند کجایند ؟ 000 کجایند آنها که بالشکرهای گران به راه افتادند و هزاران نفر را هزیمت دادند سپاهیان فراوان گرد آوردند و شهرها بنا نهادند ؟ [5] قسمتی دیگر از این خطبه درباره مهدی ( ع ) زره دانش را بر تن پوشانده و با تمامی آداب با توجه و معرفت و آمادگی آنرا فراگرفته [6] حکمت گمشده اوست که همواره در جستجوی آن است و نیاز اوست که در طلبش پرس و جو دارد [7] به هنگامی که اسلام غروب می کند و همچون شتری که از راه رفتن مانده بر زمین قرار می گیرد و سینه اش را به آن می چسباند او پنهان خواهد شد [ تا زمانی که فرمان الهی برای قیامش فرارسد ] [8] او باقی مانده ای است از حجتهای خدا و خلیفه و جانشینی است از جانشینان پیامبران [9] سپس امام فرمود : [10] ای مردم من مواعظ و پند و اندرزهائی را که پیامبران برای امتشان بازگو کرده بودند در میان شما نشر دادم [11] و وظیفه ای را که اوصیای پیامبران نسبت به امت آنها بعد از مرگشان داشتند در مورد شما به انجام رساندم با تازیانه ام شما را ادب کردم ولی به هیچ صراطی مستقیم نشدید [12] و با نواهی پروردگار شما را به پیش راندم ولی جمع نشدید خدا خیرتان دهد [13] آیا منتظرید پیشوائی جز من با شما همراه گردد ؟ و راه حق را به شما نشان دهد ؟ [14] آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود پشت کرده و آنچه پشت کرده بود روی آورده است [1] و بندگان نیکوکار و برگزیده خدا آماده رحیل گردیده اند و کمی از دنیای فانی را با آخرت که در آن فنا نیست معاوضه کردند [2] راستی برادران ما که خونشان در صفین ریخت اگر امروز زنده نیستند چه زیان دیده اند خوشا به حالشان که نیستند [3] تا از این لقمه های گلوگیر بخورند و از این آبهای ناگوار بنوشند [4] به خدا سوگند آنها خدا را ملاقات کردند و پاداششان را داد و آنها را بعد از خوف در سرای امن خویش جایگزین ساخت . [5] کجا هستند برادران من ؟ همانها که سواره به راه می افتادند و در راه حق قدم بر می داشتند کجاست عمار ؟ [6] کجاست ابن تیهان ؟ و کجاست ذوالشهادتین ؟ [7] و کجایند مانند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد ؟ [8] آنگاه دست به محاسن شریف زد مدتی بس طولانی گریست پس از آن فرمود . [9] آه بر برادرانم همانها که قرآن را تلاوت می کردند و به کار می بستند در فرائض دقت می کردند و آن را به پا می داشتند [10] سنتها را زنده و بدعتها را می راندند . دعوت به جهاد را می پذیرفتند . و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروی می کردند . [11] سپس با صدای بلند فریاد زد : [12] بندگان خدا جهاد 000 جهاد آگاه باشید من امروز لشکر به سوی اردوگاه حرکت می دهم آنکس که می خواهد به سوی خدا کوچ کند همراه ما خارج گردد [13] نوف گفت : برای فرزندش حسین ( ع ) پرچمی با ده هزار نفر و برای قیس بن سعد در ده هزار و برای ابوایوب انصاری در ده هزار و برای دیگران هر کدام تعدادی دیگر تهیه فرمود . تصمیم داشت به صفین بازگردد . و هنوز جمعه نگذشته بود که ابن ملجم جنایتکار به امام ضربت زد لشکر برگشت و ما همچون گله ای بودیم که شبان خود را از دست داده و گرگان از هر جانب به سرعت به آنها حمله ور شده بودند

خطبه شماره 183

و من خطبه له علیه السلام [1] فی قدره الله و فی فضل القرآن و فی الوصیه بالتقوی الله تعالی [2] الحمد لله المعروف من غیر رؤیه ، والخالق من غیر منصبه خلق الخلائق بقدرته ، [3] واستعبد الارباب بعزته ، و ساد العظماء بجوده ، [4] و هو الذی اسکن الدنیا خلقه ، و بعث الی الجن و الانس رسله ، [5] لیکشفوا لهم عن غطائها ، و لیحذروهم من ضرائها ، و لیضربوا لهم امثالها ، [6] و لیبصروهم عیوبها ، و لیهجموا علیهم بمعتبر [7] من تصرف مصاحها و اسقامها ، و حلالها و حرامها ، [8] و ما اعد الله للمطیعین منهم والعصاه من جنه و نار ، وکرامه و هوان [9] احمده الی نفسه کما استحمد الی خلقه ، و جعل لکل شی ء قدرا ، [10] و لکل قدر اجلا ، و لکل اجل کتابا [11] فضل القرآن [12] منها : فالقرآن آمر زاجر ، و صامت ناطق حجه الله علی خلقه [13] اخذ علیه میثاقهم ، وارتهن علیهم انفسهم اتم نوره ، و اکمل به دینه ، [14] و قبض نبیه صلی الله علیه و آله و قد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به [15] فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه ، [1] فانه لم یخف عنکم شیئا من دینه ، و لم یترک شیئا رضیه او کرهه [2] الا و جعل له علما بادیا ، و آیه محکمه ، تزجر عنه ، او تدعو الیه ، [3] فرضاه فیما بقی واحد ، و سخطه فیما بقی واحد [4] واعلموا انه لن یرضی عنکم بشی ء سخطه علی من کان قبلکم ، [5] و لن یسخط علیکم بشی ء رضیه ممن کان قبلکم ، و انما تسیرون فی اثر بین ، [6] و تتکلمون برجع قول قد قاله الرجال من قبلکم قد کفاکم مؤونه دنیاکم [7] وحثکم علی الشکر ، وافترض من السنتکم الذکر [8] الوصیه بالتقوی [9] و اوصاکم بالتقوی ، و جعلها منتهی رضاه ، و حاجته من خلقه [10] فاتقوا الله الذی انتم بعینه ، و نواصیکم بیده ، و تقلبکم فی قبضته [11] ان اسررتم علمه ، و ان اعلنتم کتبه ، قد وکل بذلک حفظه کراما ، [12] لا یسقطون حقا ، و لا یثبتون باطلا واعلموا [[ انه من یتق الله یجعل له مخرجا ] ] من الفتن ، [13] و نورا من الظلم ، و یخلده فیما اشتهت نفسه ، [14] و ینزله منزل الکرامه عنده ، فی دار اصطنعها لنفسه ، ظلها عرشه ، [15] و نورها بهجته ، وزوارها ملائکته ، و رفقاؤها رسله ، فبادروا المعاد ، [16] و سابقوا الاجال ، فان الناس یوشک ان ینقطع بهم الامل ، و یرهقهم الاجل ، [17] و یسد عنهم باب التوبه فقد اصبحتم فی مثل ما سال الیه الرجعه من کان قبلکم ، [18] و انتم بنو سبیل ، علی سفر من دار لیست بدارکم ،[1] و قد اوذنتم منها بالارتحال ، و امرتم فیها بالزاد [2] واعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار ، فارحموا نفوسکم ، [3] فانکم قد جربتموها فی مصائب الدنیا [4] افرایتم جزع احدکم من الشوکه تصیبه ، و العثره تدمیه ، و الرمضاء تحرقه ? [5] فکیف اذا کان بین طابقین من نار ، ضجیع حجر ، و قرین شیطان [6] اعلمتم ان مالکا اذا غضب علی النار حطم بعضها بعضا لغضبه ، [7] و اذا زجرها توثبت بین ابوابها جزعا من زجرته [8] ایها الیفن الکبیر ، الذی قد لهزه القتیر ، [9] کیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق ، و نشبت الجوامع حتی اکلت لحوم السواعد [10] فالله الله معشر العباد و انتم سالمون فی الصحه قبل السقم ، [11] و فی الفسحه قبل الضیق فاسعوا فی فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها [12] اسهروا عیونکم ، و اضمروا بطونکم ، [13] واستعملوا اقدامکم ، و انفقوا اموالکم ، و خذوا من اجسادکم فجودوا بها علی انفسکم ، [14] و لا تبخلوا بها عنها ، فقد قال الله سبحانه : [15] [[ ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم ] ] و قال تعالی : [16] [[ من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له ، و له اجر کریم ] ] فلم یستنصرکم من ذل [1] و لم یستقرضکم من قل ، استنصرکم [[ وله جنود السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم ] ] [2] واستقرضکم [[ وله خزائن السماوات و الارض ، و هو الغنی الحمید ] ] [3] و انما اراد ان [[ یبلوکم ایکم احسن عملا ] ] [4] فبادروا باعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره رافق بهم رسله ، [5] و ازارهم ملائکته ، و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا ، [6] وصان اجسادهم ان تلقی لغوبا و نصبا :[7] [[ ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء ، و الله ذو الفضل العظیم ] ] [8] اقول ما تسمعون ، و الله المستعان علی نفسی و انفسکم ، و هو حسبنا و نعم الوکیل

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که درباره قدرت پروردگار فضائل قرآن و توصیه به تقوا ایراد فرموده است . خداوند بزرگ [2] ستایش ویژه خداوندی است که بدون دیده شدن شناخته شده و بی هیچ زحمت و مشقتی آفریننده است با قدرتش مخلوقات را آفرید [3] با عزتش گردن کشان را بنده خویش ساخت و با جود و سخایش بر همه بزرگان برتری جست [4] هم اوست که دنیا را مسکن مخلوقش گردانید و رسولانش را بسوی جن و انس مبعوث ساخت ، [5] تا پرده از چهره [زشت ] دنیا برای آنها برگیرند، و آنان را از زیانهایش برحذر دارند، و [در بی وفائی دنیا و پستی زرق و برق و تجمل پرستی اش ] برای آنان مثلها بزنند، [6] و عیوب دنیاپرستی را به آنها نشان دهند، و آنچه را که مایه عبرت است [7] از تندرستیها و بیماریها که متعاقب یکدیگرند و حلال و حرام آن پی درپی یاد آورشان شوند[و این درسهای عبرت آور را بدون وقفه بر آنها بخوانند] [8] و آنچه را که خداوند به مطیعان و عصیانگران از بهشت و دوزخ ،و احترام و تحقیر به آنان وعده فرموده است برایشان بازگو کنند . [9] ستایش می کنم او را تا به او تقرب جویم همانگونه که خود از بندگانش خواسته برای هر چیزی اندازه ای و حدود و هدفی [10] و برای هر اندازه و هدفی اجل و سرآمدی و برای هر اجلی حسابی مقرر داشته است . [11] قسمتی دیگر از این خطبه در فضائل قرآن [12] قرآن فرمان دهنده ای است بازدارنده ساکتی است گویا و حجت خداوند است بر مخلوقش [13] خداوند پیمان عمل به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستورات آن قرارداده نورانیت آن را تمام و دینش را با آن کامل ساخته است . [14] و پیامبرش را هنگامی از این جهان برد که از رساندن احکام و هدایت قرآن به خلق فراغت یافته بود [15] بنابراین خداوند را آنگونه بزرگ بشمارید و تعظیم کنید که خود بیان کرده 000 [1] چه اینکه خداوند چیزی از دینش را بر شما مخفی نداشته و هیچ مطلبی که مورد رضایتش و یا ناخشنودیش باشد وانگذاشته [2] جز اینکه نشانه ای آشکار و آیه ای محکم که از آن جلوگیری و یا به سوی آن دعوت کند برایش قرار داده است [3] رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یکی است [4] بدانید خداوند هیچگاه از شما خشنود نمی شود به کاری که بر پیشینیان به خاطر آن خشم گرفته [5] و هرگز بر شما خشمگین نمی شود به کاری که پیشینیان انجام می دادند خشنود می شد شما در راهی آشکار قدم برمی دارید [6] و همان سخن می گوئید که مردان گذشته شما گفته اند . خداوند نیاز دنیای شما را به مقدار کافی در اختیارتان گذاشته [7] و به شکر نعمتها تشویق و ترغیبتان نموده و ذکر و یاد خود را بر زبانتان واجب ساخته است . [8] توصیه به پرهیزکاری [9] [ خداوند ] شما را به تقوا سفارش نموده و آن را منتهای رضا و خواست خویش از بندگان قرار داده است . [10] بنابراین از مخالفت فرمان خداوندی که همواره در پیشگاه او حاضرید و زمام شما به دست او است و حرکات و سکنات شما را در اختیار دارد بترسید [11] او کسی است که اگر کاری را در پنهانی انجام دهید می داند و اگر آشکارا به جا آورید می نویسد نگهبانان بزرگواری را قرار داده [12] که از حفظ هیچ حقی غفلت نورزند و بیهوده ثبت ننمایند . آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از خدا بترسد راهی برای رهائی از فتنه ها به رویش می گشاید [13] و نوری در دل تاریکی به او عطا می نماید و او را در آنچه دوست دارد و به آن علاقمند است [ یعنی بهشت ] برای همیشه مخلد می سازد . [14] و در منزل کریمانه ای که آماده ساخته پذیرائی می کند در سرائی که آن را مخصوص خود ساخته که سقف آن عرش او [15] و نور و روشنائی اش جمال او زائرانش فرشتگان و همنشینانش پیامبران خدا می باشند . پس به سوی قیامت مبادرت ورزید [16] و پیش از آنکه اجل فرارسد کار کنید . چه نزدیک است که آرزوی مردم قطع گردد مرگ آنها را در آغوش کشد [17] و باب توبه به رویشان مسدود شود همانند کسانی که قبل از شما بودند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به جهان کردند [ اما پذیرفته نشد ] [18] شما همچون واماندگان در سفرید 000 که از این دنیا که خانه شما نیست [ به سرای آخرت می شتابید ] [1] فرمان کوچ کردن به شما داده شده و مامور به تهیه زاد و توشه از این سرا گشته اید . [2] آگاه باشید این پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد،بنابراین به خویشتن رحم کنید. [3] این حقیقت را در مصائب دنیا آزموده اید: [4] آیا ناراحتی یکی از خودتان را در اثر خاری که به بدنش فرو می رود و زمین خوردنی که مختصری او را مجروح میسازد یا ریگهای داغ بیابان او را رنج میدهد دیده اید؟ [5] پس چگونه است آنگاه که در میان دوطبقه آتش در کنار سنگهای گداخته ، و قرین شیطان قرارگیرد؟[6] آیا میدانید آنگاه که مالک [دوزخ ] بر آتش غضب کند آتشها بر روی هم می غلطند و یکدیگر را می کوبند؟[و شعله ها در درون هم فرو میروند] [7] و آنگاه که آتش را زجر نماید ناله کنان در میان درهای جهنم از این طرف به آنطرف شعله میکشند [8] ای پیر بزرگسال که پیری در وجودت رخنه کرده [9] چگونه خواهی بود آنگاه که طوقهای آتش به گردنها انداخته شود و غلهای جامعه بدست و گردن افتد؟ چنانکه گوشت دستها را میخورد.[10] زنهارزنهار ای بندگان خداخدا را به یاد آورید در حال تندرستی پیش از آنکه بیمار شوید، [11] و در حال وسعت پیش از آنکه در تنگنای زندگی قرار گیرید[شما در گرو اعمال خود هستید پس ] در راه آزادی خویش پیش از آنکه درهای آزادی بر روی شما بسته شود سعی و کوشش کنید[12] در دل شب چشمها را بیدار دارید، و شکمها را لاغر،[13] و قدمها را بکار، اندازید و اموال را انفاق کنید. از جسم و تن خویشتن بگیرید و بر روان و جان خود بیفزائید[14] در این کار بخل نورزید که خداوند فرموده است :[15] اگر خدا را یاری کنید او شما را نصرت میدهد و قدمهایتان را ثابت نگهمیدارد و نیز فرموده است :[16] کیست که به خداوند قرض دهد؟ تا خداوند به او چند برابر عطا کند و برای او پاداش بی عیب و نقصی قرار دهد [اما بدانید] درخواست یاری او از شما نه به خاطر ضعف و ناتوانی است [1] و قرض گرفتنش از شما نه بخاطر کمبود است ، او از شما یاری خواسته در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن او است و عزیز و حکیم است ،[2] درخواست قرض کرده در حالی که گنجهای آسمان و زمین به او تعلق دارد و بی نیاز و حمید است [بلی اینها نه از جهت نیازی است که او دارد بلکه ] [3] خواسته است شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید. [4] بنابراین به اعمال نیک مبادرت ورزید تا از همسایگان خدا در سرای او باشید [در نزد کسانی که ] رفیق پیامبرانند[5] و فرشتگان به دیدارشان می آیند [خداوند] آنچنان این گروه را گرامی داشته که حتی گوشهای آنها صدای خفیف آتش را نمی شنوند،[6] و بدنهاشان هیچ گونه رنج و ناراحتی نمی بیند[7] این فضل و مرحمت خداوند است که به هرکس بخواهد می دهد و خداوند دارای فضل عظیم است [8] من آنچه را میشنوید میگویم و خداوند را به یاری خود و شما می طلبم او کفایت کننده ما و بهترین وکیل است

خطبه شماره 184

و من کلام له علیه السلام [9] قاله للبرج بن مسهر الطائی ، و قد قال له بحیث یسمعه :[[ لا حکم الا لله ] ] ، و کان من الخوارج [10] اسکت قبحک الله یا اثرم فو الله لقد ظهر الحق فکنت فیه ضئیلا شخصک ، [11] خفیا صوتک ، حتی اذا نعر الباطل نجمت نجوم قرن الماعز

ترجمه

[9] از سخنان امام ( ع ) که در پاسخ برج بن مسهرطائی که از خوارج بودفرموده و این هنگامی بود که شخص مزبور با صدای بلند به طوری که امام بشنود گفت : لا حکم الا لله [10] خاموش باش خدا رویت را سیاه کند ای دندان شکسته به خدا سوگند حق آشکار گردید و تو شخصی ناتوان بودی [11] صدایت در سینه حبس شده بود . تا آنگاه که صدای باطل از حلقوم بیرون آمد همچون شاخ بزی آشکار شدی