**مهد علم ایران و ایرانی**

خطبه 180 تا 184

خطبه شماره 180

و من خطبه له علیه السلام [8] فی ذم العاصین من اصحابه [9] احمد الله علی ما قضی من امر ، و قدر من فعل ، [10] و علی ابتلائی بکم ایتها الفرقه التی اذا امرت لم تطع ، و اذا دعوت لم تجب [11] ان امهلتم خضتم ، و ان حوربتم خرتم و ان اجتمع الناس علی امام طعنتم [12] و ان اجئتم الی مشاقه نکصتم لا ابا لغیرکم [13] ما تنتظرون بنصرکم و الجهاد علی حقکم ? الموت او الذل لکم ? [14] فو الله لئن جاء یومی و لیاتینی لیفرقن بینی و بینکم [15] و انا لصحبتکم قال ، و بکم غیر کثیر لله انتم اما دین یجمعکم [1] و لا حمیه تشحذکم اولیس عجبا ان معاویه یدعو الجفاه الطغام فیتبعونه علی غیر معونه و لا عطاء ، [2] و انا ادعوکم و انتم تریکه الاسلام ، و بقیه الناس الی المعونه او طائفه من العطاء ، [3] فتفرقون عنی و تختلفون علی ? انه لا یخرج الیکم من امری رضی فترضونه ، [4] و لا سخط فتجتمعون علیه ، و ان احب ما انا لاق الی الموت [5] قد دارستکم الکتاب ، و فاتحتکم لحجاج ، [6] و عرفتکم ما انکرتم ، و سوغتکم ما مججتم ، لو کان الاعمی یلحظ ، او النائم یستیقظ [7] و اقرب بقوم من الجهل بالله قائدهم معاویه و مؤدبهم ابن النابغه

ترجمه

[8] از خطبه های امام علیه السلام که در نکوهش یاران نافرمانش ایرادفرموده است [9] خداوند را بر آنچه فرمان داده و هر کار که مقدر فرموده می ستایم . [10] و پروردگار را بر گرفتاری خود به گروهی که هرگاه فرمان داده ام اطاعت نکردید و هر زمان که دعوتتان نمودم اجابت ننمودید ستایش می کنم [11] [ همان شما که ] هرگاه مهلتتان دهم در بیهودگی فرومی روید و هنگامی که با جنگ و نبرد روبرو شوید ضعف و ناتوانی نشان می دهید . اگر مردم اطراف پیشوائی گرد آیند طعنه می زنید [12] و اگر شما را به سوی مشکلی بکشانند عقب نشینی می کنید . دشمن شما بی پدر باد [13] برای یاری کردن خویش و جهاد در راه حق خود منتظر چه هستید ؟ مرگ یا ذلت ؟ [14] سوگند به خدا اگر مرگ من فرا رسد که حتما خواهد رسید بین من و شما جدائی خواهد افتاد [15] در حالی که من از مصاحبت با شما ناراحت و وجودتان برایم قدرت آفرین نبود [ اما من برای شما همه چیز بودم ] خدا خیرتان دهد [ در شگفتم ] آیا در میان شما دین نیست که شما را گردآورد ؟ [1] و آیا غیرتی نیست که شما را به سوی دشمن بسیج کند ؟ آیا این شگفت آور نیست که معاویه خبیث این جفاپیشگان اوباش را دعوت کند و آنها بدون انتظار بخشش و کمکی متابعتش کنند ؟ [2] اما من با اینکه شما بازماندگان اسلام و بقایای مردمید دعوتتان به کمک و عطایا می کنم [3] ولی از گردم پراکنده می شوید و راه تشتت و تفرقه را پیش می گیرید [ چنان بی تفاوت هستید که ] نه از دستورات و کارهایم راضی می شوید [4] و نه شما را به غضب می اندازد که برضد آن اجتماع کنید . محبوبترین چیزی که دوست دارم ملاقاتش کنم مرگ است [5] کتاب خدا را به شما تعلم دادم راه و رسم استدلال را به شما آموختم [6] آنچه نمی شناختید به شما شناساندم و آنچه لقلقه زبانتان بود و از حقیقت آن آگاه نبودید با بیان و توضیح خویش مفهوم و به ذائقه فکرتان گوارا ساختم اما [ صد حیف ] که نابینا نمی تواند ببیند و خوابیده بیدار نیست [7] سوگند به خدا چقدر به جهالت و نادانی نزدیکند مردمی که رهبرشان معاویه و طرف مشورت و مربی آنها پسر نابغه [ عمروعاص ] باشد

خطبه شماره 181

و من کلام له علیه السلام [8] و قد ارسل رجلا من اصحابه ، یعلم له علم احوال قوم من جند الکوفه ، قدهموا باللحاق بالخوارج ، و کانوا علی خوف منه علیه السلام ، فلما عاد الیه الرجل قال له : [[ اامنوا فقطنوا ، ام جبنوا فظعنوا ? ] ] فقال الرجل : بل ظعنوا یا امیر المؤمنین فقال علیه السلام : [9] [[ بعدا لهم کما بعدت ثمود ] ] اما لو اشرعت الاسنه الیهم ، [10] و صبت السیوف علی هاماتهم ، لقد ندموا علی ما کان منهم [11] ان الشیطان الیوم قد استفلهم و هو غدا متبری ء منهم ، و متخل عنهم [1] فحسبهم بخروجهم من الهدی ، و ارتکاسهم فی الضلال و العمی ، [2] و صدهم عن الحق ، و جماحهم فی التیه

ترجمه

[8] از سخنان امام ( ع ) که درباره گروهی از سپاه کوفه فرموده است امام یکی از یاران خود را فرستاد تا از وضع گروهی از سپاه کوفه که تصمیم داشتند به خاطر ترس از او به خوارج ملحق گردند اطلاعی کسب کند پس از بازگشت امام از او پرسید : آیا ایمن گردیدند و بر جای باقی ماندند یا ترسیدند و کوچ نمودند . عرض کرد : ای امیرمؤمنان ترسیدند و کوچ کردند در اینجا امام ( ع ) فرمود : [9] از رحمت خدا بدور باشند همانگونه که قوم ثمود از رحمتش دور شدند آگاه باشید اکر نوک نیزه ها به سوی آنها متوجه می شد [10] و شمشیرها بر فرقشان می بارید از گذشته خود پشیمان می گشتند [11] شیطان امروز از آنها درخواست تفرقه کرده اما فردا از آنها بیزاری می جوید و خویش را از آنها کنار خواهد کشید 000 [1] آنها را همین بس که از طریق هدایت خارج و به گمراهی و کوری بازگشتند [2] راه حق را سد کردند و در وادی حیرت و جهل فروماندند

خطبه شماره 182

و من خطبه له علیه السلام [3] روی عن نوف البکالی قال : خطبنا بهذه الخطبه امیر المؤمنین علی علیه السلام بالکوفه و هو قائم علی حجاره ، نصبها له جعده بن هبیره المخزومی و علیه مدرعه من صوف و حمائل سیفه لیف ، و فی رجلیه نعلان من لیف و کان جبینه ثفنه بعیر فقال علیه السلام : حمد الله و استعانته [4] الحمد لله الذی الیه مصائر الخلق ، و عواقب الامر [5] نحمده علی عظیم احسانه ، و نیر برهانه ، و نوامی فضله وامتنانه ، [6] حمدا یکون لحقه قضاء ، و لشکره اداء ، و الی ثوابه مقربا ، و لحسن مزیده موجبا [7] و نستعین به استعانه راج لفضله ، مؤمل لنفعه ، واثق بدفعه ، [8] معترف له بالطول ، مذعن له بالعمل و القول و نؤمن به ایمان من رجاه موقنا ، [9] و اناب الیه مؤمنا ، و خنع له مذعنا ، [10] و اخلص له موحدا ، و عظمه ممجدا ، و لاذ به راغبا مجتهدا [11] الله الواحد [12] لم یولد سبحانه فیکون فی العز مشارکا ، و لم یلد فیکون موروثا هالکا [1] و لم یتقدمه وقت و لا زمان ، و لم یتعاوره زیاده و لا نقصان ، [2] بل ظهر للعقول بما ارانا من علامات التدبیر المتقن ، و القضاء المبرم [3] فمن شواهد خلقه السماوات موطدات بلا عمد ، قائمات بلا سند [4] دعاهن فاجبن طائعات مذعنات ، غیر متلکئات و لا مبطئات ، [5] و لو لا اقرارهن له بالربوبیه و اذعانهن بالطواعیه ، [6] لما جعلهن موضعا لعرشه ، و لا مسکنا لملائکته ، ولا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه [7] جعل نجومها اعلاما یستدل بها الحیران فی مختلف فجاج الاقطار [8] لم یمنع ضوء نورها ادلهمام سجف اللیل المظلم ، [9] و لا استطاعت جلابیب سواد الحنادس ان ترد ما شاع فی السماوات من تلالؤ نور القمر [10] فسبحان من لا یخفی علیه سواد غسق داج ، و لا لیل ساج ، [11] فی بقاع الارضین المتطاطئات ، و لا فی یفاع السفع المتجاورات ، [12] و مایتجلجل به الرعد فی افق السماء ، و ما تلاشت عنه بروق الغمام ، [13] و ما تسقط من ورقه تزیلها عن مسقطها عواصف الانواء وانهطال السماء [14] و یعلم مسقط القطره و مقرها و مسحب الذره و مجرها ، و ما یکفی البعوضه من قوتها ، و ما تحمل الانثی فی بطنها [1] عود الی الحمد [2] و الحمد لله الکائن قبل ان یکون کرسی او عرش ، او سماء او ارض ، او جان او انس [3] لا یدرک بوهم ، و لا یقدر بفهم ، و لا یشغله سائل ،[4] و لا ینقصه نائل ، و لا ینظر بعین ، و لا یحد باین ، [5] و لا یوصف بالازواج ، ولا یخلق بعلاج ، و لا یدرک بالحواس ، [6] و لا یقاس بالناس الذی کلم موسی تکلیما ، و اراه من آیاته عظیما ، [7] بلا جوارح و لا ادوات ، و لا نطق و لا لهوات . [8] بل ان کنت صادقا ایها المتکلف لوصف ربک ، [9] فصف جبریل و میکائیل و جنود الملائکه المقربین ، فی حجرات القدس مرجحنین [10] متولهه عقولهم ان یحدوا احسن الخالقین فانما یدرک بالصفات ذوو الهیئات و الادوات ،[11] و من ینقضی اذا بلغ امد حده بالفناء [12] فلا اله الا هو ، اضاء بنوره کل ظلام ، و اظلم بظلمته کل نور [13] الوصیه بالتقوی [14] اوصیکم عباد الله بتقوی الله الذی البسکم الریاش ، و اسبغ علیکم المعاش ، [15] فلو ان احدا یجد الی البقاء سلما ، او لدفع الموت سبیلا ، [16] لکان ذلک سلیمان بن داوود علیه السلام ، الذی سخر له ملک الجن والانس ، مع النبوه و عظیم الزلفه [17] فلما استوفی طعمته ، واستکمل مدته ، رمته قسی الفناء بنبال الموت ، و اصبحت الدیار منه خالیه ، [1] و المساکن معطله ، وورثها قوم آخرون و ان لکم فی القرون السالفه لعبره [2] این العمالقه و ابناء العمالقه این الفراعنه و ابناء الفراعنه [3] این اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین ، و اطفؤوا سنن المرسلین [4] و احیوا سنن الجبارین این الذین ساروا بالجیوش ، و هزموا بالالوف و عسکروا العساکر ، و مدنوا المدائن [5] و منها : قد لبس للحکمه جنتها ، و اخذها بجمیع ادبها ، من الاقبال علیها، و المعرفه بها ، و التفرغ لها، [6] فهی عند نفسه ضالته التی یطلبها ، و حاجته التی یسال عنها [7] فهو مغترب اذا اغترب الاسلام ، و ضرب بعسیب ذنبه ، و الصق الارض بجرانه [8] بقیه من بقایا حجته ، خلیفه من خلائف انبیائه [9] ثم قال علیه السلام [10] ایها الناس ، انی قد بثثت لکم المواعظ التی وعظ الانبیاء بها اممهم [11] وادیت الیکم ما ادت الاوصیاء الی من بعدهم ، و ، و ادبتکم بسوطی فلم تستقیموا ، [12] و حدوتکم بالزواجر فلم تستوسقوا لله انتم [13] اتتوقعون اماما غیری یطابکم الطریق ، و یرشدکم السبیل ? [14] الا انه قد ادبر من الدنیا ما کان مقبلا ، و اقبل منها ما کان مدبرا ، [1] و ازمع الترحال عباد الله الاخیار ، و باعوا قلیلا من الدنیا لا یبقی ، بکثیر من الاخره لا یفنی [2] ما ضر اخواننا الذین سفکت دماؤهم و هم بصفین الا یکونوا الیوم احیاء ? [3] یسیغون الغصص و یشربون الرنق [4] قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم واحلهم دار الامن بعد خوفهم [5] این اخوانی الذین رکبوا الطریق ، و مضوا علی الحق ? این عمار ? [6] و این ابن التیهان ? و این ذو الشهادتین ? [7] و این نظراؤهم من اخوانهم الذین تعاقدوا علی المنیه ، و ابرد بروؤسهم الی الفجره [8] قال : ثم ضرب بیده علی لحیته الشریفه الکریمه ، فاطال البکاء ، ثم قال علیه السلام : [9] اوه علی اخوانی الذین تلوا القرآن فاحکموه ، و تدبروا الفرض فاقاموه [10] احیوا السنه و اماتوا البدعه دعوا للجهاد فاجابوا ، و وثقوا بالقائد فاتبعوه [11] ثم نادی باعلی صوته : [12] الجهاد الجهاد عباد الله الا و انی معسکر فی یومی هذا ، فمن اراد الرواح الی الله فلیخرج [13] قال نوف : و عقد للحسین علیه السلام فی عشره آلاف ، و لقیس بن سعد رحمه الله فی عشره آلاف ، و لابی ایوب الانصاری فی عشره آلاف ، و لغیرهم علی اعداد اخر ، و هو یرید الرجعه الی صفین ، فما دارت الجمعه حتی ضربه الملعون ابن ملجم لعنه الله ، فتراجعت العساکر ، فکنا کاغنام فقدت راعیها ، تختطفها الذئاب من کل مکان

ترجمه

[3] از خطبه های امام ( ع ) از نوف بکالی نقل شده که : امیرمؤمنان ( ع ) در کوفه بر روی سنگهائی که جعده بن هبیره مخزومی برایش نصب کرده بود ایستاد و این خطبه را ایراد فرمود در حالی که امام پیراهنی خشن از پشم بر تن و شمشیرش را با بندی از لیف خرما حمایل و در پاهایش کفشی از لیف خرما بود و پیشانیش از اثر سجده پینه بسته بود در این خطبه چنین فرمود : ستایش خداوند [4] ستایش مخصوص خداوندی است که سرانجام خلقت و عواقب امور به او منتهی می گردد [5] او را بر احسان عظیمش و برهان روشنش و فراوانی فضل و منتش می ستائیم [6] ستایشی که حقش را اداء کند و سپاس شایسته او را به جا آورد به ثوابش ما را نزدیک سازد و موجب ازدیاد نیکی و احسان او گردد [7] و از او استعانت می طلبیم استعانت کسی که به فضل پروردگار امیدوار است به سودش آرزومند و از عدم زیانش مطمئن [8] و به قدرت او معترف و به گفتار و کردار او معتقد است . به او ایمان داریم ایمان کسی که با یقین کامل به او امیدوار است [9] و با اعتقاد خالص به او متوجه و با ایمانی پاک در برابرش خضوع می کند [10] و مخلصانه به توحید او عقیده دارد با تمجید فراوان به بزرگداشت او می پردازد و با رغبت و کوشش بسیار به او پناهنده می شود . [11] یکتائیش [12] او از کسی متولد نشده تا در عزت و قدرت شریکی داشته باشد و فرزندی به دنیا نیاورده تا پس از وفات چیزی به ارث بگذارد 000 [1] وقت و زمانی از او پیشی نگرفته و زیادی و نقصان بر او عارض نشده است . [2] او با نشانه های تدبیر متقن و نظام محکمی که به ما ارائه داده عظمت خویش را در پیش چشم عقلها آشکار جلوه کرده است . [3] از شواهد عظمت او خلقت و آفرینشش آسمانهای ثابت و پابرجائی است که بدون ستون و بدون تکیه گاهی برقرارند [4] این آسمانها را به طاعت خویش دعوت کرد و آنها با اذعان کامل بدون درنگ و سستی اجابت کردند . [5] اگر همین اقرار آنها به ربوبیت حق و اذعانشان به اطاعت از او نبود [6] هرگز آنها را محل عرش خویش و مسکن فرشتگان و جای بالارفتن سخنان پاک و اعمال صالح و نیک بندگانش قرار نمی داد . [7] ستارگان آسمان را علائم و نشانه هائی قرار داد تا آنها که [ شب هنگام ] در نقاط مختلف حیران و سرگردان می مانند به وسیله آنها راهنمائی شوند . [8] پرده های ظلمانی شبهای تار مانع نورافشانی آنها نمی گردد [9] و چادر سیاه و تاریک شبها نمی توانند از تلالؤ نور ماه در پهنه آسمانها جلوگیری کنند . [10] منزه است خداوند که سیاهی شبهای تاریک و خاموش [11] در نقاط پست زمین و در قله های کوتاه و بلند کوهها که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند بر او مخفی نمی ماند [12] و نیز آنچه را که غرش رعد در کرانه های آسمان به وجود می آورد و آنچه برقهای ابر آن را متلاشی می سازند [13] همچنین بادهای تند و شدید و برگهائی که براثر باران از شاخه ها جدا می شوند [14] و محل سقوط و ریزش قطرات بارانها و جایگاه کشش دانه بوسیله مورچگان و حرکات آنها و غذاهائی که پشه ها را کفایت می کند و آنچه را که موجودات ماده در رحم دارند از همه اینها آگاه است [ و همه در پیشگاه علمش روشن و آشکارند ] [1] باز هم ستایش خداوند [2] ستایش ویژه خداوندی است که همواره بوده پیش از آنکه کرسی یا عرش آسمان یا زمین جن یا انس موجود شوند . [3] خداوندی که با فکر و عقلهای ژرف اندیش درک نشود و با نیروی فهم اندازه ای برایش تصور نگردد هیچ سؤال کننده ای او را به خود مشغول نمی سازد [4] عطا و بخشش از دارائیش نمی کاهد او با چشم نمی بیند [ زیرا جسم نیست ] و در مکانی محدود نمی شود [5] همتا و همسری برایش معقول نیست و در آفرینش نیاز به وسیله ای ندارد با حواس درک نمی شود [6] و با بشر مقایسه نمی گردد همان کسی که با موسی سخن گفت و آیات عظیمش را به او نشان داد [7] اما بدون اعضاء و زبان و کام . [8] ای کسی که خود را برای توصیف پروردگار به زحمت انداخته ای اگر راست می گوئی [9] جبرئیل و میکائیل و لشکر فرشتگان مقربین را : همانها که در بارگاه قدس همواره در رکوع و سجودند توصیف کن [10] فرشتگانی که عقلشان از اینکه احسن الخالقین را در حدی محدود سازد در گرداب حیرت فرومانده [ زیرا ] کسی را می توان با توصیف درک کرد که دارای شکل و اعضاء و جوارح است [11] و کسی را می توان با صفات شناخت که محدود باشد و در حد معینی عمرش سپری شود [12] پس معبودی جز او نیست که با نور خویش هر ظلمتی را روشن ساخته و با تاریکیهائی که می آفریند هر نوری را در ظلمت فرومی برد [13] توصیه به تقوا[14] ای بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیرکاری در برابر خدا سفارش می کنم همان خدائی که لباسهای فاخر را به شما پوشانده و معاش و روزی را به فراوانی به شما ارزانی داشته است . [15] اگر راهی به سوی بقاء یا جلوگیری از مرگ وجود داشت [16] حتما سلیمان بن داود آنرا در اختیار می گرفت چرا که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او عطا کرد . [17] اما آنگاه که پیمانه روزی او پر شد و مدت زندگیش کامل گشت تیرهای مرگ از کمان فناء به سوی او پرتاب شد و دار و دیار از او خالی گردید [1] خانه ها و مسکنهای او بی صاحب ماندند و آنها را گروهی دیگر به ارث بردند . [ در هر حال ] برای شما در تاریخ قرون گذشته درسهای عبرت فراوانی وجود دارد . [2] کجایند عمالقه ؟ و کجایند فرزندان آنها ؟ کجا هستند فرعونها و فرزندانشان ؟ [3] اصحاب شهرهای رس همانها که پیامبران را کشتند و چراغ پرفروغ سنن آنها را خاموش [4] و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند کجایند ؟ 000 کجایند آنها که بالشکرهای گران به راه افتادند و هزاران نفر را هزیمت دادند سپاهیان فراوان گرد آوردند و شهرها بنا نهادند ؟ [5] قسمتی دیگر از این خطبه درباره مهدی ( ع ) زره دانش را بر تن پوشانده و با تمامی آداب با توجه و معرفت و آمادگی آنرا فراگرفته [6] حکمت گمشده اوست که همواره در جستجوی آن است و نیاز اوست که در طلبش پرس و جو دارد [7] به هنگامی که اسلام غروب می کند و همچون شتری که از راه رفتن مانده بر زمین قرار می گیرد و سینه اش را به آن می چسباند او پنهان خواهد شد [ تا زمانی که فرمان الهی برای قیامش فرارسد ] [8] او باقی مانده ای است از حجتهای خدا و خلیفه و جانشینی است از جانشینان پیامبران [9] سپس امام فرمود : [10] ای مردم من مواعظ و پند و اندرزهائی را که پیامبران برای امتشان بازگو کرده بودند در میان شما نشر دادم [11] و وظیفه ای را که اوصیای پیامبران نسبت به امت آنها بعد از مرگشان داشتند در مورد شما به انجام رساندم با تازیانه ام شما را ادب کردم ولی به هیچ صراطی مستقیم نشدید [12] و با نواهی پروردگار شما را به پیش راندم ولی جمع نشدید خدا خیرتان دهد [13] آیا منتظرید پیشوائی جز من با شما همراه گردد ؟ و راه حق را به شما نشان دهد ؟ [14] آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود پشت کرده و آنچه پشت کرده بود روی آورده است [1] و بندگان نیکوکار و برگزیده خدا آماده رحیل گردیده اند و کمی از دنیای فانی را با آخرت که در آن فنا نیست معاوضه کردند [2] راستی برادران ما که خونشان در صفین ریخت اگر امروز زنده نیستند چه زیان دیده اند خوشا به حالشان که نیستند [3] تا از این لقمه های گلوگیر بخورند و از این آبهای ناگوار بنوشند [4] به خدا سوگند آنها خدا را ملاقات کردند و پاداششان را داد و آنها را بعد از خوف در سرای امن خویش جایگزین ساخت . [5] کجا هستند برادران من ؟ همانها که سواره به راه می افتادند و در راه حق قدم بر می داشتند کجاست عمار ؟ [6] کجاست ابن تیهان ؟ و کجاست ذوالشهادتین ؟ [7] و کجایند مانند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد ؟ [8] آنگاه دست به محاسن شریف زد مدتی بس طولانی گریست پس از آن فرمود . [9] آه بر برادرانم همانها که قرآن را تلاوت می کردند و به کار می بستند در فرائض دقت می کردند و آن را به پا می داشتند [10] سنتها را زنده و بدعتها را می راندند . دعوت به جهاد را می پذیرفتند . و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروی می کردند . [11] سپس با صدای بلند فریاد زد : [12] بندگان خدا جهاد 000 جهاد آگاه باشید من امروز لشکر به سوی اردوگاه حرکت می دهم آنکس که می خواهد به سوی خدا کوچ کند همراه ما خارج گردد [13] نوف گفت : برای فرزندش حسین ( ع ) پرچمی با ده هزار نفر و برای قیس بن سعد در ده هزار و برای ابوایوب انصاری در ده هزار و برای دیگران هر کدام تعدادی دیگر تهیه فرمود . تصمیم داشت به صفین بازگردد . و هنوز جمعه نگذشته بود که ابن ملجم جنایتکار به امام ضربت زد لشکر برگشت و ما همچون گله ای بودیم که شبان خود را از دست داده و گرگان از هر جانب به سرعت به آنها حمله ور شده بودند

خطبه شماره 183

و من خطبه له علیه السلام [1] فی قدره الله و فی فضل القرآن و فی الوصیه بالتقوی الله تعالی [2] الحمد لله المعروف من غیر رؤیه ، والخالق من غیر منصبه خلق الخلائق بقدرته ، [3] واستعبد الارباب بعزته ، و ساد العظماء بجوده ، [4] و هو الذی اسکن الدنیا خلقه ، و بعث الی الجن و الانس رسله ، [5] لیکشفوا لهم عن غطائها ، و لیحذروهم من ضرائها ، و لیضربوا لهم امثالها ، [6] و لیبصروهم عیوبها ، و لیهجموا علیهم بمعتبر [7] من تصرف مصاحها و اسقامها ، و حلالها و حرامها ، [8] و ما اعد الله للمطیعین منهم والعصاه من جنه و نار ، وکرامه و هوان [9] احمده الی نفسه کما استحمد الی خلقه ، و جعل لکل شی ء قدرا ، [10] و لکل قدر اجلا ، و لکل اجل کتابا [11] فضل القرآن [12] منها : فالقرآن آمر زاجر ، و صامت ناطق حجه الله علی خلقه [13] اخذ علیه میثاقهم ، وارتهن علیهم انفسهم اتم نوره ، و اکمل به دینه ، [14] و قبض نبیه صلی الله علیه و آله و قد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به [15] فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه ، [1] فانه لم یخف عنکم شیئا من دینه ، و لم یترک شیئا رضیه او کرهه [2] الا و جعل له علما بادیا ، و آیه محکمه ، تزجر عنه ، او تدعو الیه ، [3] فرضاه فیما بقی واحد ، و سخطه فیما بقی واحد [4] واعلموا انه لن یرضی عنکم بشی ء سخطه علی من کان قبلکم ، [5] و لن یسخط علیکم بشی ء رضیه ممن کان قبلکم ، و انما تسیرون فی اثر بین ، [6] و تتکلمون برجع قول قد قاله الرجال من قبلکم قد کفاکم مؤونه دنیاکم [7] وحثکم علی الشکر ، وافترض من السنتکم الذکر [8] الوصیه بالتقوی [9] و اوصاکم بالتقوی ، و جعلها منتهی رضاه ، و حاجته من خلقه [10] فاتقوا الله الذی انتم بعینه ، و نواصیکم بیده ، و تقلبکم فی قبضته [11] ان اسررتم علمه ، و ان اعلنتم کتبه ، قد وکل بذلک حفظه کراما ، [12] لا یسقطون حقا ، و لا یثبتون باطلا واعلموا [[ انه من یتق الله یجعل له مخرجا ] ] من الفتن ، [13] و نورا من الظلم ، و یخلده فیما اشتهت نفسه ، [14] و ینزله منزل الکرامه عنده ، فی دار اصطنعها لنفسه ، ظلها عرشه ، [15] و نورها بهجته ، وزوارها ملائکته ، و رفقاؤها رسله ، فبادروا المعاد ، [16] و سابقوا الاجال ، فان الناس یوشک ان ینقطع بهم الامل ، و یرهقهم الاجل ، [17] و یسد عنهم باب التوبه فقد اصبحتم فی مثل ما سال الیه الرجعه من کان قبلکم ، [18] و انتم بنو سبیل ، علی سفر من دار لیست بدارکم ،[1] و قد اوذنتم منها بالارتحال ، و امرتم فیها بالزاد [2] واعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار ، فارحموا نفوسکم ، [3] فانکم قد جربتموها فی مصائب الدنیا [4] افرایتم جزع احدکم من الشوکه تصیبه ، و العثره تدمیه ، و الرمضاء تحرقه ? [5] فکیف اذا کان بین طابقین من نار ، ضجیع حجر ، و قرین شیطان [6] اعلمتم ان مالکا اذا غضب علی النار حطم بعضها بعضا لغضبه ، [7] و اذا زجرها توثبت بین ابوابها جزعا من زجرته [8] ایها الیفن الکبیر ، الذی قد لهزه القتیر ، [9] کیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق ، و نشبت الجوامع حتی اکلت لحوم السواعد [10] فالله الله معشر العباد و انتم سالمون فی الصحه قبل السقم ، [11] و فی الفسحه قبل الضیق فاسعوا فی فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها [12] اسهروا عیونکم ، و اضمروا بطونکم ، [13] واستعملوا اقدامکم ، و انفقوا اموالکم ، و خذوا من اجسادکم فجودوا بها علی انفسکم ، [14] و لا تبخلوا بها عنها ، فقد قال الله سبحانه : [15] [[ ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم ] ] و قال تعالی : [16] [[ من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له ، و له اجر کریم ] ] فلم یستنصرکم من ذل [1] و لم یستقرضکم من قل ، استنصرکم [[ وله جنود السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم ] ] [2] واستقرضکم [[ وله خزائن السماوات و الارض ، و هو الغنی الحمید ] ] [3] و انما اراد ان [[ یبلوکم ایکم احسن عملا ] ] [4] فبادروا باعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره رافق بهم رسله ، [5] و ازارهم ملائکته ، و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا ، [6] وصان اجسادهم ان تلقی لغوبا و نصبا :[7] [[ ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء ، و الله ذو الفضل العظیم ] ] [8] اقول ما تسمعون ، و الله المستعان علی نفسی و انفسکم ، و هو حسبنا و نعم الوکیل

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که درباره قدرت پروردگار فضائل قرآن و توصیه به تقوا ایراد فرموده است . خداوند بزرگ [2] ستایش ویژه خداوندی است که بدون دیده شدن شناخته شده و بی هیچ زحمت و مشقتی آفریننده است با قدرتش مخلوقات را آفرید [3] با عزتش گردن کشان را بنده خویش ساخت و با جود و سخایش بر همه بزرگان برتری جست [4] هم اوست که دنیا را مسکن مخلوقش گردانید و رسولانش را بسوی جن و انس مبعوث ساخت ، [5] تا پرده از چهره [زشت ] دنیا برای آنها برگیرند، و آنان را از زیانهایش برحذر دارند، و [در بی وفائی دنیا و پستی زرق و برق و تجمل پرستی اش ] برای آنان مثلها بزنند، [6] و عیوب دنیاپرستی را به آنها نشان دهند، و آنچه را که مایه عبرت است [7] از تندرستیها و بیماریها که متعاقب یکدیگرند و حلال و حرام آن پی درپی یاد آورشان شوند[و این درسهای عبرت آور را بدون وقفه بر آنها بخوانند] [8] و آنچه را که خداوند به مطیعان و عصیانگران از بهشت و دوزخ ،و احترام و تحقیر به آنان وعده فرموده است برایشان بازگو کنند . [9] ستایش می کنم او را تا به او تقرب جویم همانگونه که خود از بندگانش خواسته برای هر چیزی اندازه ای و حدود و هدفی [10] و برای هر اندازه و هدفی اجل و سرآمدی و برای هر اجلی حسابی مقرر داشته است . [11] قسمتی دیگر از این خطبه در فضائل قرآن [12] قرآن فرمان دهنده ای است بازدارنده ساکتی است گویا و حجت خداوند است بر مخلوقش [13] خداوند پیمان عمل به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستورات آن قرارداده نورانیت آن را تمام و دینش را با آن کامل ساخته است . [14] و پیامبرش را هنگامی از این جهان برد که از رساندن احکام و هدایت قرآن به خلق فراغت یافته بود [15] بنابراین خداوند را آنگونه بزرگ بشمارید و تعظیم کنید که خود بیان کرده 000 [1] چه اینکه خداوند چیزی از دینش را بر شما مخفی نداشته و هیچ مطلبی که مورد رضایتش و یا ناخشنودیش باشد وانگذاشته [2] جز اینکه نشانه ای آشکار و آیه ای محکم که از آن جلوگیری و یا به سوی آن دعوت کند برایش قرار داده است [3] رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یکی است [4] بدانید خداوند هیچگاه از شما خشنود نمی شود به کاری که بر پیشینیان به خاطر آن خشم گرفته [5] و هرگز بر شما خشمگین نمی شود به کاری که پیشینیان انجام می دادند خشنود می شد شما در راهی آشکار قدم برمی دارید [6] و همان سخن می گوئید که مردان گذشته شما گفته اند . خداوند نیاز دنیای شما را به مقدار کافی در اختیارتان گذاشته [7] و به شکر نعمتها تشویق و ترغیبتان نموده و ذکر و یاد خود را بر زبانتان واجب ساخته است . [8] توصیه به پرهیزکاری [9] [ خداوند ] شما را به تقوا سفارش نموده و آن را منتهای رضا و خواست خویش از بندگان قرار داده است . [10] بنابراین از مخالفت فرمان خداوندی که همواره در پیشگاه او حاضرید و زمام شما به دست او است و حرکات و سکنات شما را در اختیار دارد بترسید [11] او کسی است که اگر کاری را در پنهانی انجام دهید می داند و اگر آشکارا به جا آورید می نویسد نگهبانان بزرگواری را قرار داده [12] که از حفظ هیچ حقی غفلت نورزند و بیهوده ثبت ننمایند . آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از خدا بترسد راهی برای رهائی از فتنه ها به رویش می گشاید [13] و نوری در دل تاریکی به او عطا می نماید و او را در آنچه دوست دارد و به آن علاقمند است [ یعنی بهشت ] برای همیشه مخلد می سازد . [14] و در منزل کریمانه ای که آماده ساخته پذیرائی می کند در سرائی که آن را مخصوص خود ساخته که سقف آن عرش او [15] و نور و روشنائی اش جمال او زائرانش فرشتگان و همنشینانش پیامبران خدا می باشند . پس به سوی قیامت مبادرت ورزید [16] و پیش از آنکه اجل فرارسد کار کنید . چه نزدیک است که آرزوی مردم قطع گردد مرگ آنها را در آغوش کشد [17] و باب توبه به رویشان مسدود شود همانند کسانی که قبل از شما بودند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به جهان کردند [ اما پذیرفته نشد ] [18] شما همچون واماندگان در سفرید 000 که از این دنیا که خانه شما نیست [ به سرای آخرت می شتابید ] [1] فرمان کوچ کردن به شما داده شده و مامور به تهیه زاد و توشه از این سرا گشته اید . [2] آگاه باشید این پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد،بنابراین به خویشتن رحم کنید. [3] این حقیقت را در مصائب دنیا آزموده اید: [4] آیا ناراحتی یکی از خودتان را در اثر خاری که به بدنش فرو می رود و زمین خوردنی که مختصری او را مجروح میسازد یا ریگهای داغ بیابان او را رنج میدهد دیده اید؟ [5] پس چگونه است آنگاه که در میان دوطبقه آتش در کنار سنگهای گداخته ، و قرین شیطان قرارگیرد؟[6] آیا میدانید آنگاه که مالک [دوزخ ] بر آتش غضب کند آتشها بر روی هم می غلطند و یکدیگر را می کوبند؟[و شعله ها در درون هم فرو میروند] [7] و آنگاه که آتش را زجر نماید ناله کنان در میان درهای جهنم از این طرف به آنطرف شعله میکشند [8] ای پیر بزرگسال که پیری در وجودت رخنه کرده [9] چگونه خواهی بود آنگاه که طوقهای آتش به گردنها انداخته شود و غلهای جامعه بدست و گردن افتد؟ چنانکه گوشت دستها را میخورد.[10] زنهارزنهار ای بندگان خداخدا را به یاد آورید در حال تندرستی پیش از آنکه بیمار شوید، [11] و در حال وسعت پیش از آنکه در تنگنای زندگی قرار گیرید[شما در گرو اعمال خود هستید پس ] در راه آزادی خویش پیش از آنکه درهای آزادی بر روی شما بسته شود سعی و کوشش کنید[12] در دل شب چشمها را بیدار دارید، و شکمها را لاغر،[13] و قدمها را بکار، اندازید و اموال را انفاق کنید. از جسم و تن خویشتن بگیرید و بر روان و جان خود بیفزائید[14] در این کار بخل نورزید که خداوند فرموده است :[15] اگر خدا را یاری کنید او شما را نصرت میدهد و قدمهایتان را ثابت نگهمیدارد و نیز فرموده است :[16] کیست که به خداوند قرض دهد؟ تا خداوند به او چند برابر عطا کند و برای او پاداش بی عیب و نقصی قرار دهد [اما بدانید] درخواست یاری او از شما نه به خاطر ضعف و ناتوانی است [1] و قرض گرفتنش از شما نه بخاطر کمبود است ، او از شما یاری خواسته در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن او است و عزیز و حکیم است ،[2] درخواست قرض کرده در حالی که گنجهای آسمان و زمین به او تعلق دارد و بی نیاز و حمید است [بلی اینها نه از جهت نیازی است که او دارد بلکه ] [3] خواسته است شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید. [4] بنابراین به اعمال نیک مبادرت ورزید تا از همسایگان خدا در سرای او باشید [در نزد کسانی که ] رفیق پیامبرانند[5] و فرشتگان به دیدارشان می آیند [خداوند] آنچنان این گروه را گرامی داشته که حتی گوشهای آنها صدای خفیف آتش را نمی شنوند،[6] و بدنهاشان هیچ گونه رنج و ناراحتی نمی بیند[7] این فضل و مرحمت خداوند است که به هرکس بخواهد می دهد و خداوند دارای فضل عظیم است [8] من آنچه را میشنوید میگویم و خداوند را به یاری خود و شما می طلبم او کفایت کننده ما و بهترین وکیل است

خطبه شماره 184

و من کلام له علیه السلام [9] قاله للبرج بن مسهر الطائی ، و قد قال له بحیث یسمعه :[[ لا حکم الا لله ] ] ، و کان من الخوارج [10] اسکت قبحک الله یا اثرم فو الله لقد ظهر الحق فکنت فیه ضئیلا شخصک ، [11] خفیا صوتک ، حتی اذا نعر الباطل نجمت نجوم قرن الماعز

ترجمه

[9] از سخنان امام ( ع ) که در پاسخ برج بن مسهرطائی که از خوارج بودفرموده و این هنگامی بود که شخص مزبور با صدای بلند به طوری که امام بشنود گفت : لا حکم الا لله [10] خاموش باش خدا رویت را سیاه کند ای دندان شکسته به خدا سوگند حق آشکار گردید و تو شخصی ناتوان بودی [11] صدایت در سینه حبس شده بود . تا آنگاه که صدای باطل از حلقوم بیرون آمد همچون شاخ بزی آشکار شدی

 


خطبه 176 تا 179

خطبه شماره 176

و من خطبه له علیه السلام [1] و فیها یعظ و یبین فضل القرآن و ینهی عن البدعه عظه الناس [2] انتفعوا ببیان الله ، واتعظوا بمواعظ الله ، واقبلوا نصیحه الله ، [3] فان الله قد اعذر الیکم بالجلیه ، واتخذ علیکم الحجه ، [4] و بین لکم محابه من الاعمال ، و مکارهه منها ، لتتبعوا هذه ، و تجتنبوا هذه ، [5] فان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یقول : [6] [[ ان الجنه حفت بالمکاره ، و ان النار حفت بالشهوات ] ] [7] واعلموا انه ما من طاعه الله شی ء الا یاتی فی کره ، و ما من معصیه الله شی ء الا یاتی فی شهوه [8] فرحم الله امرا نزع عن شهوته ، [9] و قمع هوی نفسه ، فان هذه النفس ابعد شی ء منزعا ، [10] و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی [11] واعلموا عباد الله ان المؤمن لا یصبح و لا یمسی الا و نفسه ظنون عنده ، [12] فلا یزال زاریا علیها و مستزیدا لها فکونوا کالسابقین قبلکم ، و الماضین امامکم [13] قوضوا من الدنیا تقویض الراحل ، و طووهها طی المنازل [1] فضل القرآن [2] واعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش ، و الهادی الذی لا یضل [3] و المحدث الذی لا یکذب و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان : [4] زیاده فی هدی ، او نقصان من عمی [5] واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه ، و لا لاحد قبل القرآن من غنی ، [6] فاستشفوه من ادوائکم ، واستعینوا به علی لاوائکم ، [7] فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق ، و الغی و الضلال ، [8] فاسالوا الله به ، و توجهوا الیه بحبه ، و لا تسالوا به خلقه ، [9] انه ما توجه العباد الی الله تعالی بمثله و اعلموا انه شافع مشفع ، و قائل مصدق ، [10] و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه ، [11] و من محل به القرآن یوم القیامه صدق علیه ، فانه ینادی مناد یوم القیامه : [12] [[ الا ان کل حارث مبتلی فی حرثه و عاقبه عمله ، غیر حرثه القرآن ] ] [13] فکونوا من حرثته و اتباعه ، واستدلوه علی ربکم ، واستنصحوه علی انفسکم ، [14] واتهموا علیه آراءکم ، واستغشوا فیه اهواءکم [15] الحث علی العمل [16] العمل العمل ، ثم النهایه النهایه ، و الاستقامه الاستقامه ، ثم الصبر الصبر ، [17] و الورع الورع [[ ان لکم نهایه فانتهوا الی نهایتکم ] ] ، [18] و ان لکم علما فاهتدوا بعلمکم ، و ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته [1] و اخرجوا الی الله بما افترض علیکم من حقه ، و بین لکم من وظائفه [2] انا شاهد لکم ، و حجیج یوم القیامه عنکم [3] نصائح للناس [4] الا و ان القدرالسابق قد وقع ، والقضاءالماضی قد تورد ، [5] وانی متکلم بعده الله و حجته ، قال الله تعالی : [[ ان الذین قالوا [6] ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا ، و لا تحزنوا ، [7] و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون ] ] ، و قد قلتم : [[ ربنا الله ] ] ، [8] فاستقیموا علی کتابه ، و علی منهاج امره ، و علی الطریقه الصالحه من عبادته ، [9] ثم لا تمرقوا منها ، و لا تبتدعوا فیها ، و لا تخالفوا عنها [10] فان اهل المروق منقطع بهم عند الله یوم القیامه [11] ثم ایاکم و تهزیع الاخلاق و تصریفها ، واجعلوا اللسان واحدا ، [12] و لیخزن الرجل لسانه ، فان هذا اللسان جموح بصاحبه [13] و الله ما اری عبدا یتقی تقوی تنفعه حتی یخزن لسانه و ان لسان المؤمن من وراء قلبه ، [14] و ان قلب المنافق من وراء لسانه : لان المؤمن اذا اراد ان یتکلم بکلام تدبره فی نفسه ، [15] فان کان خیرا ابداه ، و ان کان شرا واراه [16] و ان المنافق یتکلم بما اتی علی لسانه لا یدری ماذا له ، و ماذا علیه [17] و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله : [18] [[ لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه ] ] [1] فمن استطاع منکم ان یلقی الله تعالی و هو نقی الراحه من دماء المسلمین و اموالهم ، سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل [2] تحریم البدع [3] واعلموا عباد الله ان المؤمن یستحل العام ما استحل عاما اول ، [4] و یحرم العام ما حرم عاما اول ، و ان ما احدث الناس لا یحل لکم شیئا مما حرم علیکم ، [5] ولکن الحلال ما احل الله ، و الحرام ما حرم الله [6] فقد جربتم الامور و ضرستموها ، و وعظتم بمن کان قبلکم ، و ضربت الامثال لکم ، [7] ودعیتم الی الامر الواضح ، فلا یصم عن ذلک الا اصم ، [8] و لا یعمی عن ذلک الا اعمی و من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشی ء من العظه ، [9] و اتاه التقصیر من امامه ، حتی یعرف ما انکر ، و ینکر ما عرف [10] و انما الناس رجلان : متبع شرعه ، و مبتدع بدعه ، [11] لیس معه من الله سبحانه برهان سنه ، و لا ضیاء حجه [12] القرآن [13] و ان الله سبحانه لم یعظ احدا بمثل هذا القرآن ، فانه [[ حبل الله المتین ] ] ، [14] و سببه الامین ، و فیه ربیع القلب ، و ینابیع العلم ، و ما للقلب جلاء غیره ، [15] مع انه قد ذهب المتذکرون ، و بقی الناسون او المتناسون [16] فاذا رایتم خیرا فاعینوا علیه ، و اذا رایتم شرا فاذهبوا عنه [1] فان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یقول : [[ یابن آدم ، [2] اعمل الخیر ودع الشر ، فاذا انت جواد قاصد ] ] [3] انواع الظلم [4] الا و ان الظلم ثلاثه : فظلم لا یغفر ، و ظلم لا یترک ، و ظلم مغفور لا یطلب [5] فاما الظلم الذی لا یغفر فالشرک بالله ، قال الله تعالی : [6] [[ان الله لا یغفر ان یشرک به ] ] و اما الظلم الذی یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات [7] و اما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم بعضا [8] القصاص هناک شدید ، لیس هو جرحا بالمدی و لا ضربا بالسیاط [9] ولکنه ما یستصغر ذلک معه فایاکم و التلون فی دین الله ، [10] فان جماعه فیما تکرهون من الحق ، خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل [11] و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی ، و لا ممن بقی [12] لزوم الطاعه [13] یا ایها الناس [[ طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس ] ] ، و طوبی لمن لزم بیته ، [14] و اکل قوته ، واشتغل بطاعه ربه ، [[ و بکی علی خطیئته ] ] [15] فکان من نفسه فی شغل ، و الناس منه فی راحه

ترجمه

[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن مردم را موعظه و فضائل قرآن را بیان و از بدعت گزاری نهی کرده است اندرز به مردم [2] از آنچه خداوند بیان فرموده است بهره بگیرید، از موعظه و اندرزهای خدا پند بپذیرید و نصیحتهای او را قبول کنید [3] زیرا خداوند با دلیلهای روشن راه عذر را به روی شما بسته و حجت را بر شما تمام کرده است [4] اعمال و کرداری را که دوست دارد برایتان بیان نموده و آنچه را که منفور می دارد برای شما شرح داده است تا از آنها تبعیت کنید و از اینها دوری گزینید [5] چه اینکه رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم همواره می فرمود : [6] بهشت در لابلای ناراحتیها و دوزخ در لابلای شهوات پیچیده شده است [7] آگاه باشید هیچ طاعتی نیست جز اینکه طبع انسان از انجام آن ناراحت است و هیچکدام از گناهان و معاصی یافت نمی شود جز اینکه با تمایلات و غرائز حیوانی انسان سازگار است [8] بنابراین رحمت خداوند بر کسی باد که از شهواتش خودداری کند [9] و هوسهای سرکش نفس را ریشه کن سازد زیرا مشکلترین کار جلوگیری از همین نفس سرکش است [10] که همیشه میل به معصیت و گناه دارد . [11] ای بندگان خدا بدانید که مؤمن صبح و شام به خویش بدگمان است [12] همواره از خود عیب می گیرد و طالب تکامل و افزایش کار نیک از خویش می باشد . بنابراین همچون پیشینیان و گذشتگان خود که پیشاپیش شما بودند باشید [13] آنها به مسافری می ماندند که عمودهای خیمه زندگی را برگرفته و طی طریق می نمودند [ آنها با اعمال پاک خویش و ترک وابستگی به زرق و برق دنیای مادی همواره آماده سفر به سرای دیگر بودند ] [1] فضائل قرآن [2] آگاه باشید این قرآن پنددهنده ای است که انسان را نمی فریبد هدایت کننده ای که گمراه نمی سازد [3] و سخنگوئی است که هرگز دروغ نمی گوید . هر کس با قرآن مجالست کند از کنار آن با زیادی یا نقصانی برمی خیزد : [4] زیادی در هدایت یا نقصان از کوردلی و جهل [5] آگاه باشید هیچکس پس از داشتن قرآن فقر و بیچارگی ندارد و هیچکس پیش از آن غنا و بی نیازی نخواهد داشت [6] بنابراین از قرآن برای بیماری های خود شفا و بهبودی بطلبید و برای پیروزی بر شدائد و مشکلات از آن استعانت جوئید [7] زیرا در قرآن شفای بزرگترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است [8] پس آنچه می خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید و با دوستی قرآن به سوی خداوند توجه کنید هرگز به وسیله کتاب خدا از مخلوق چیزی درخواست نکنید [ و آنرا وسیله رسیدن به آرزوهای مادی خود قرار مدهید ] [9] زیرا چیزی که بندگان به وسیله آن به خدا تقرب جویند محترم تر از قرآن نیست . و بدانید قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعتش پذیرفته و گوینده ای است که سخنش تصدیق می گردد .[10] آن کس که قرآن در قیامت شفاعتش کند مورد شفاعت قرار می گیرد . [11] و هر کس قرآن از او شکایت کند گواهیش بر ضد او پذیرفته می شود در روز قیامت گوینده ای صدا می زند : [12] آگاه باشید امروز هر کس گرفتار بذری است که افشانده و گرفتار عاقبت کاری است که انجام داده جز آنان که بذر قرآن افشانده اند [13] پس شما از بذرافشانان قرآن و پیروان آن باشید با قرآن خدا را بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید [14] و هر گاه [ نظر شما بر خلاف قرآن بود ] خود را متهم کنید و خواسته های خویشتن را در برابر قرآن نادرست بشمارید . [15] ترغیب به سوی عمل [16] عمل عمل پس از آن توجه به پایان کار پایان کار استقا مت استقامت سپس صبر صبر [17] ورع ورع برای شما پایان و عاقبتی تعیین شده خود را به آنجا برسانید [18] و پرچم را راهنمائی معین گردیده به وسیله آن هدایت شوید . و برای اسلام هدف و نتیجه ای در نظر گرفته شده به آن برسید [1] و با انجام فرائضی که بر شما است و وظایفی که برایتان تعیین شده حق خدا را ادا کنید و از گرو آن بیرون آئید [2] که من شاهد و گواه اعمال شما هستم و از جانب شما در قیامت اقامه حجت و دلیل می کنم . [3] اندرز به مردم [4] آگاه باشید مقدرات سابق به وقوع پیوست و قضاء گذشته [ بالاخره ] انجام یافت [5] و من به اتکاء وعده های خدا و دلیل او سخن می گویم خداوند می فرماید : کسانی که گفتند : [6] پروردگار ما خداست سپس استقامت به خرج دادند فرشتگان بر آنها نازل می گردند [ و به آنها می گویند ] نترسید و محزون مباشید [7] و بشارت باد بر شما بهشتی که موعود است شما گفته اید پروردگار ما خدا است [8] پس بر انجام دستورات کتاب او و در راهی که فرمان داده است و در طریق نیکی که همان پرستش اوست استقامت و ایستادگی ورزید [9] و از دائره فرمانش خارج نشوید و در آن بدعتی مگذارید و از آن منحرف نگردید [10] چه اینکه آنها که خارج شوند در رستاخیز از رحمت خداوند بریده خواهند شد [11] سپس مواظب باشید اخلاق نیک را در هم نشکنید و آن را به خوی بد مبدل نسازید . یک زبان باشید [12] مرد باید زبانش را حفظ کند زیرا این زبان سرکش صاحبش را به هلاکت می اندازد . [13] به خدا سوگند باور نمی کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند تقوائی سودمند به دست آورد . [14] زبان مؤمن پشت قلب او و قلب و عقل منافق پشت زبانش قرار دارد یعنی مؤمن هرگاه بخواهد سخنی گوید نخست می اندیشد [15] اگر نیک بود اظهار می کند و چنانکه ناپسند و بد بود پنهانش می دارد . [16] ولی شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش آمد می گوید و پیش از آن نمی اندیشد که کدام به سود و کدام به زیان اوست ؟ [17] رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : [18] ایمان بنده ای درست و کامل نخواهد شد تا قلبش درست نشود و قلبش درست نمی شود تا زبانش درست شود [1] هر کس از شما توانائی داشته باشد که خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و آبروی آنان سالم بماند باید چنین کند . [2] تحریم بدعتها : [3] ای بندگان خدا آگاه باشید مؤمن کسی است که آنچه در ابتدا [ زمان پیامبر ] حلال بوده هم اکنون حلال بشمرد [4] و آنچه که در آغاز حرام بوده الان نیز حرام بداند . و آنچه مردم به بدعت [حلال می شمردند] اما بر شما حرام بوده است این بدعت حتی ذره ای از آنها را هم بر شما حلال نمی کند [5] بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام آن است که خداوند تحریم فرموده است . [6] در امور و حوادث تجربه آموخته اید و با وضع گذشتگان پند و اندرز داده شده اید . مثلها برایتان زده اند [7] و به امری آشکار دعوت گردیده اید . بنابراین جز افراد کر در این امری که صدایش همه جا را پیچیده ناشنوا نمی شوند [8] و غیر از کوران از این جریان روشن و واضح نابینا نمی گردند آن کس که از آزمایشگاه و تجربه های خداداد سود نبرد از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد برد [9] کوته بینی و کوته فکری آشکارا دامن او را می گیرند تا آنجا که بد را خوب و خوب را بد می پندارد . [10] مردم دو گروه بیش نیستند [ گروهی ] تابع شریعت و آئین [ و گروهی ] بدعتگذار [11] که از ناحیه خدا دلیلی از سنت پیامبران و روشنائی از حجت و برهان به همراه ندارند . [12] قرآن کتاب خدا [13] خداوند سبحان احدی را به مطالبی مانند آنچه در قرآن آمده موعظه نفرموده است زیرا قرآن رشته محکم خدا است [14] و وسیله امین او بهار دلها و چشمه های دانش در قرآن است برای قلب و فکر جلائی جز قرآن نتوان یافت [15] خصوصا در محیطی که بیداردلان از میان رفته و غافلان یا تغافل کنندگان باقیمانده اند . [16] هر کجا کار نیکی بود به آن کمک کنید و هر جا شری مشاهده کردید از آن دوری گزینید . [1] زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همواره می فرمود : ای فرزند آدم [2] عمل نیک را انجام ده و شر و بدی را کنارگذار اگر چنین کنی در جاده مستقیم و راه وسط خواهی بود [ و به قرب خداوند راه خواهی یافت ] [3] انواع ظلم [4] بدانید ظلم و ستم بر سه گونه است : ستمی که هرگز بخشوده نمی شود و ستمی که بدون مجازات نخواهد بود و ظلمی است که از آن صرفنظر می شود و بازخواست ندارد . [5] اما ظلمی که بخشوده نخواهد شد شرک به خداست خداوند می فرماید : [6] خداوند هیچگاه از شرک به خود در نمی گذرد اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با گناهان صغیره به خویشتن کرده است [7] . و اما ستمی که بدون مجازات نمی ماند ستمگری بعضی از بندگان به برخی دیگر است . [8] قصاص در آنجا بسیار سخت است [ این قصاص ] مجروح ساختن با کارد و یا زدن با تازیانه نیست [9] بلکه چیزی است که اینها در برابرش کوچک است . مبادا در دین متلون و دو رنگ باشید [10] که همبستگی و اتحاد در راه حق گرچه از آن کراهت داشته باشید بهتر است از پراکندگی در راه باطلی که مورد علاقه شما است . [11] چه اینکه خداوند سبحان به هیچکس نه گذشتگان و نه آنها که هم اکنون هستند در اثر تفرقه چیزی نبخشیده است . [12] لزوم اطاعت پروردگار[13] ای مردم خوشا به حال آن کس که اشتغال به عیب خود وی را از توجه به عیوب دیگران بازدارد و خوشا به حال کسی که ملازم خانه خود گردد [14] توشه خویش را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد و برخطاهای خویش بگرید[15] او به خویشتن مشغول و انسانها از دستش راحت باشند

خطبه شماره 177

و من کلام له علیه السلام [1] فی معنی الحکمین [2] فاجمع رای ملئکم علی ان اختاروا رجلین ، فاخذنا علیهما ان یجعجعا عند القرآن ، [3] و لا یجاوزاه ، و تکون السنتهما معه و قلوبهما تبعه ، [4] فتاها عنه ، و ترکا الحق و هما یبصرانه ، و کان الجور هواهما ، [5] و الاعوجاج رایهما و قد سبق استثناؤنا علیهما فی الحکم بالعدل و العمل بالحق سوء رایهما و جور حکمهما . [6] و الثقه فی ایدینا لانفسنا ، حین خالفا سبیل الحق ، و اتیا بما لا یعرف من معکوس الحکم

ترجمه

[1] از سخنان امام ع در مورد حکمین [2] نظر و رای جمعیت شما بر این قرارگرفت که دونفر را انتخاب کنند [تا بین ما و معاویه حکم باشند] و ما از آن دو [ابوموسی و عمروعاص ] پیمان گرفتیم که در برابر قرآن خاضع باشند [3] و از آن تجاوز نکنند زبان آنها با قرآن و قلوبشان پیرو آن باشد [4] اما آنها از قرآن روی بازگرداندند و با اینکه حق را آشکارا می دیدند آن را ترک گفتند جور و ستم خواسته دلشان بود [5] و اعوجاج و کژی طرز فکرشان . ولی ما پیش از آنکه آنها این رای بد را بدهند و این حکم جائرانه را صادر کنند با آنها شرط کرده بودیم که به عدل حکم کنند و به حق عمل نمایند [6] بنابراین هنگامیکه این دو نفر از راه حق منحرف گردند و حکم غیر صحیحی یعنی عکس حکم خداوند را صادر کنند حجت در اختیار ما و برای ماست [ بنابراین نظر آنها برای ما هیچ اثری ندارد زیرا آنها با شرط مخالفت کردند ]

خطبه شماره 178

و من خطبه له علیه السلام [7] فی الشهاده و التقوی و قیل : انه خطبها بعد مقتل عثمان فی اول خلافته الله و رسوله [8] لا یشغله شان ، و لا یغیره زمان ، و لا یحویه مکان ، و لا یصفه لسان ، [9] و لا یعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء ، و لا سوا فی الریح فی الهواء ، [10] و لا دبیب النمل علی الصفا ، و لا مقیل الذر فی اللیله الظلماء [11] یعلم مساقط الاوراق ، و خفی طرف الاحداق [1] و اشهد ان لا اله الا الله غیر معدول به و لا مشکوک فیه ، [2] و لا مکفور دینه ، و لا مجحود تکوینه ، [3] شهاده من صدقت نیته ، وصفت دخلته و خلص یقینه ، و ثقلت موازینه [4] و اشهد ان محمدا عبده و رسوله المجتبی من خلائقه ، والمعتام لشرح حقائقه ، [5] و المختص بعقائل کراماته ، و المصطفی لکرائم رسالاته [6] و الموضحه به اشراط الهدی ، و المجلو به غربیب العمی . [7] ایها الناس ، ان الدنیا تغر المؤمل لها و المخلد الیها و لا تنفس بمن نافس فیها ، و تغلب من غلب علیها [8] وایم الله ، ما کان قوم قط فی غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها ، [9] لان الله لیس [[ بظلام للعبید ] ] و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم ، [10] و تزول عنهم النعم ، فزعوا الی ربهم بصدق من نیاتهم ، و وله من قلوبهم ، [11] لرد علیهم کل شارد ، و اصلح لهم کل فاسد و انی لاخشی علیکم ان تکونوا فی فتره [12] و قد کانت امور مضت ملتم فیها میله ، کنتم فیها عندی غیر محمودین [13] و لئن رد علیکم امرکم انکم لسعداء [14] و ما علی الا الجهد ، و لو اشاء ان اقول لقلت : عفا الله عما سلف [ نهج البلاغه م 17 ]

ترجمه

[7] از سخنان امام ( ع ) که در مورد گواهی به وحدانیت خداوند و بررسالت رسول خدا ( ص ) و تقوا ایراد فرموده است . و گفته شده که این خطبه را پس از قتل عثمان در آغاز خلافتش ایراد کرده است خدا و پیامبرش [8] هیچ کاری وی را به خود مشغول نمی سازد و گذشت زمان در او دگرگونی ایجاد نمی کند و مکانی وی را در برنمی گیرد هیچ زبانی قدرت توصیفش را ندارد . [9] نه تعداد فراوان قطرات آبها و نه ستارگان آسمان نه ذرات خاک همراه گردبادها در هوا [10] و نه حرکات مورچگان بر سنگهای سخت و نه استراحتگاه مورچه های ریز در شبهای تار هیچکد ام از اینها از او مخفی و پنهان نیست [11] او بخوبی از محل سقوط برگها و حرکات مخفیانه چشمها آگاه است . [1] و گواهی می دهم که جز الله خدائی نیست و همتائی برایش تصور نتوان کرد شک و تردیدی در هستی اش وجود ندارد [2] به آئینش کافر نیستم و خلقتش را انکار نمی کنم . [3] شهادت کسی که نیتش راست درونش پاک یقینش خالص و میزان عملش سنگین است . [4] و گواهی میدهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده برگزیده وی از میان خلائق است . که برای تشریح حقائق آئین خدا انتخاب شده [5] و به ویژگیهای خاص اخلاقی گرامی داشته و او را برای رساندن رسالتهای کریمانه اش برگزیده [6] و همو است که به وسیله وی نشانه های هدایت آشکار و تاریکیهای کوری ضلالت جلا و روشنی یافته است . [ تا همگان آنرا بشناسند و حذر کنند] [7] ای مردم دنیا آرزومندان و دلبستگان خود را می فریبد از وعده های دروغین به علاقمندان خود بخل نمی ورزد و بر آن کس که بر دنیا پیروز گردد چیره خواهد شد [ و سرانجام او را هلاک خواهد نمود ] [8] سوگند به خدا ممکن نیست هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته شده باشند مگر به واسطه گناهانی که مرتکب شده اند [9] زیرا خداوند به بندگان ستم روانمیدارد . اگر مردم آنگاه که بلاها نازل می شود [10] و نعمتها را از آنها سلب می کند با صدق نیت در پیشگاه خدا تضرع کنند و با قلبهای پر محبت نسبت به پروردگار از او درخواست نمایند [11] مسلما آنچه از دستشان رفته بازخواهدگشت و هر گونه مفسده ای را برایشان اصلاح خواهد نمود . من از این می ترسم که شما در جهالت و غرور قرار گرفته باشید [12] چه اینکه در جریانات گذشته به سوئی مایل شدید که از نظر من قابل تمجید نبود [13] اما اگر وضع شما بار دیگر تغییر کند [ و همچون زمان پیامبر مسلمانانی خالص گردید ] سعادتمند خواهید شد [14] وظیفه من جز تلاش و کوشش نیست . اگر می خواستم بگویم و کوتاهی های شما را درباره خود بازگو کنم ] می گفتم اما امید است خداوند از گذشته صرفنظر کند

خطبه شماره 179

و من کلام له علیه السلام [1] و قد ساله ذعلب الیمانی فقال : هل رایت ربک یا امیر المؤمنین ?فقال علیه السلام : افاعبد ما لا اری ? فقال : و کیف تراه ? فقال : [2] لا تدرکه العیون بمشاهده العیان ، و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان [3] قریب من الاشیاء غیرملابس ، بعید منها غیرمباین متکلم لا برویه ، [4] مرید لا بهمه صانع لا بجارحه لطیف لا یوصف بالخفاء ، [5] کبیرلایوصف بالجفاء ، بصیر لا یوصف بالحاسه ، [6] رحیم لا یوصف بالرقه تعنو الوجوه لعظمته ، [7] و تجب القلوب من مخافته

ترجمه

[1] از سخنان امام ( ع ) ذعلب یمانی از امام پرسید : ای امیرمؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای ؟ امام در پاسخش فرمود : پس من کسی را می پرستم که ندیده باشم ؟ پرسید چگونه او را مشاهده فرموداه ی ؟ امام پاسخ داد : [2] چشمها هرگز او را آشکارا نمی بینند اما قلبها با نیروی حقیقت ایمان وی را درک می کنند [3] به همه چیز نزدیک است اما نه آنطور که به آنها چسبیده باشد از همه چیز دور است اما نه آنچنان که از آنها بیگانه باشد سخن می گوید اما نه اینکه قبلا نیاز به اندیشه داشته باشد [4] اراده می کند اما نه اینکه پیش از آن نیازمند به فکر و تصمیم باشد صانع و سازنده است اما نه با اعضاء و جوارح لطیف است اما نه اینکه مخفی باشد [5] بزرگ و قدرتمند است اما نه اینکه جفاکار باشد . بینا است ولی نه با حس باصره [6] و رحیم است اما نه به این معنی که نازکدل باشد چهره ها در برابر عظمتش خاضع [7] و قلبها از هیبتش مضطربند